کسی نیست به این چماقداران بگوید از دروغ، تزویر، تظاهر، و بله قربانگفتن خسته نشدید. بابا مشکل ریشه ای و اصلی کارگران خود شما هستید. خجالت هم خوب چیزی است. شرم نمی کنید چند دهه است کارگران و زحمتکشان را به همراه خانواده هایشان که بیش از پنجاه میلیون نفر می شوند بدبخت و زمین گیر کرده اید، تازه دنبال راه حل ارائه دادن و کارزار راه انداختن هستید؟
«جامعه ی کارگری 15 میلیونی کشور» را از کجا درآوردید؟ البته همه ی آمار و ارقام هایتان در این سالها همینطور بوده است. جهت اطلاع بیش از دو سوم جامعه را مزدبگیران، زحمتکشان، نیمه بیکاران یا جمعیت جویای کار، کارگران ماهر و نیمه ماهر، بی ثبات کار و دائمی، رسمی و غیررسمی، یقه آبی و یقه سفید، کارمند، معلم، دهقان و برزگر، پرستار، دستفروش، دوره گرد و… تشکیل میدهند. یکی دو درصد “بالایی” جامعه که خود شما نیز جزوی از آن هستید ثروت و قدرت و وامهای کلان بلاعوض و امکانات رفاهی، آموزشی، تفریحی، بهداشتی، خانه و ماشین لوکس را در دست گرفته اید، و افراد بله قربان گویی مثل نمایندگان فرمایشی و انتصابی و چماق به دست شورای عالی کار را دور خود جمع کرده اید.
دست بردارید از این بازیها و خیمه شب بازی ها؛ میدانید راه حل چیست؟ اخراج شما نمایندگان قلابی کارگران در هر جا که به اسم کارگر نمایندگی میکنید. کارزار هم فقط اعتصاب هر چه گسترده تر و سراسری تر – در این شرایط نمایندگان واقعی کارگران در میدان مذاکره، دستمزد واقعی را بر اساس استانداردهای جهانی و تورم واقعی و موجود در کشور و آنچه که در سفره ی مردم فرودست دیده میشود تعیین میکنند.
زندگی در شأن انسان و نجات کارگر و خانواده ی کارگری که زیر چرخ دنده های تورم افسارگسیخته له میشود و هر روز شاهد از دست دادن عزیزان و دلبندانشان به دلیل نداشتن هزینه درمان و خوراک میباشند، نیازمند به درخواست و دستور و اجازه نیست.
برای محق جلوه دادن خودتان هارت و پورت صوری می کنید که چنین وانمود کنید که از دولت / کارفرما هراس ندارید، بلکه کارگران به شما نگویند شوراهای چماق دار فرمایشی-انتصابی و ضدکارگر و مدافع و حافظ منافع سرمایه دار! بعد هم بگویید ببینید درخواست جلسه کردیم اما قبول نکردند، و بعد هم اعتراض میکنیم (البته در فضای مجازی و در خواب).
کسی نیست به اینها بگوید بیکاری، فقر و نداری، تبعیض و غیره باعث اعتیاد، فساد، فحشا، و قتلهای خانوادگی و فرار بخصوص دختران از خانه، حاصل این چند دهه «مدیریت» شما نمایندگان به اصطلاح کارگری در خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و غیره بوده است. تازه از رو هم نمیروید. نامه مینویسید، درخواست جلسه میکنید، بر سر جان کارگران معامله میکنید.
صحبت از زیست انسانی است. صحبت مرگ و زندگی است. صحبت پرپر شدن عزیزان جلو چشمان پدر و مادر است، نه کلاس درس که برای رفع حاجت از معلم اجازه میگیرید. جمع کنید خودتان را! 40 سال سوپاپ اطمینان نظام هستید، 40 سال است کارگر را سپر بلای اهداف سیاسی پلید خودتان کردید. 40 سال است کارگر را قربانی برنامه های بی پایه و اساس غیرکارشناسی شورای عالی کار و افراد حاضر در آن کردید، افرادی که فقط ظاهر دارند، اما باطن شان را باید از کارگرانی بپرسید که متاسفانه با تعدادی از این افراد در یک کارگاه بودند. چه باک! زمان همه چیز را روشن خواهد کرد. آنچه در این شرایط مهم و ضروری است و در دسترس: 1- تشکل مستقل کارگری (سندیکا، اتحادیه، شورا …) بدون دخالت دولت و کارفرما و نیروهای حراست که نمایندگان وزارت اطلاعات در کارگاه ها هستند؛ 2- مذاکره ی دسته جمعی و پیمانهای دسته جمعی .
ضرورت و کمبود تشکل های مستقل و دموکراتیک کارگری که بدون دخالت دولت و کارفرما باشد در این نبرد نفس گیر دستمزد کارگران، در نزاع دائمی بین کار و سرمایه کاملاً به چشم می آید. تشکل های زرد حکومتی با وجود داشتن تمام امکانات دفتر، رسانه، تبلیغات، بودجه، و با حضور افراد سودجو و منفعت طلب در ساختار تشکیلاتشان (خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار) مدعی شده اند که 126 هزار اسم جمع¬آوری کرده اند که البته اگر به 50 هزار میرسید قابل پیگیری در صحن مجلس بود. این نشان از به رسمیت نشناختن کارگران و عدم اعتماد کارگران و نداشتن جایگاه بین کارگران و توده ها است. چون هر سال همین نمایندگان به اصطلاح کارگری به شکلهای مختلفی صدای اعتراض کارگران را نسبت به تصمیم یک عده که نه کارگران را قبول دارند و نه آنها را به رسمیت میشناند خفه میکنند، آن هم با وعده های دروغین از شکایت به دیوان عدالت اداری، ابطال مصوبه، تشکیل جلسه و تصمیم مجدد در مورد دستمزد، و پیگیری و نامه نگاری در سطوح بالای حاکمیت و منتظر دستور حکومتی و خلاصه تمام خیمه شب بازی که هر سال برای کوچکتر کردن سبد هزینه های زحمتکش ترین قشر جامعه اجرا می کنند.
تا در ادامه ، هر اعتراض راستین و مستقلی با سرکوب، بازداشت، شلاق، زندان و اخراج از کار مواجه شود (نمونه ی آن رضا شهابی، داوود رضوی، حسن سعیدی رانندگان شرکت واحد میباشند که به جرم حق خواهی و اعتراض به دستمزد پایین، و عدم اجرای طرح طبقه بندی مشاغل در شرکت واحد، و عدم واگذاری مسکن مناسب به کارگرانی که سالها حاصل دسترنج خود را به دست مدیریت شرکت واحد و دیگر صاحب اختیاران تعاونی مسکن کارکنان شرکت واحد داده بودند، از کار بیکار شدند، حقوق و بیمه تامین اجتماعی و تمام مزایای کارگری و شهروندی از آنها دریغ شد و خود به زندان افتادند). سال بعد نیز دوباره روز از نو و روزی این دشمنان کارگران از نو.
در یادداشت بعدی به مسئله مذکرات جمعی و جایگاه سندیکاها در آن می پردازیم.
رضا شهابی، بند 4 زندان اوین
خرداد 1402