اعدام، حذف بدن است و دیکتاتوری از نمایش بدنها در عرصه عمومی هراس دارد. چون راهحلی جز حذف ندارد، به اعدام تن میدهد. دیکتاتوری در هراس مداوم است. همیشه از فروپاشی میترسد، پس تمام تلاشش این است، این بدنها در خیابان یا هر مکان اجتماع و اتحادی، همدیگر را نیابند.
از این منظر اعدام در راستای تداوم سلطه است. سلطه بر دیگری، با حذف تعریف میشود، گاه این حذف منزوی کردن سوژه و او را در منگنه تنهایی قرار دادن است و گاه که شرایط وخیم میشود با محو کلی بدن با به دار آویختن سوژه، معنا مییابد.
اعدام، حربه استبداد برای نشر ارعاب است و این رعب بیشتر از هر جای دیگر از وجود دیکتاتوری برمیخیزد. جنبشهای مدنی برای پیروزی نیاز دارند بر این رعب غلبه کنند و این غلبه جز با تقویت همبستگی میسّر نمیشود. دیکتاتوری، تمام تلاش خود را میکند تا با اعدام، همبستگی را هدف قرار دهد. مساله این است چگونه میشود در برابر تلاش دیکتاتوری، همبستگی را بیشتر کرد. تداوم و ازدیاد همبستگی کار دیکتاتوری را برای اعدامهای بیشتر و حذف بدنهای دیگر سخت میکند.