شبهایمان با خواندن خبر انتقال به قرنطینه خاموش میشود و روزهای لعنت زدهمان با شنیدن اذانِ اعدام آغاز میشود.
به راستی در کدامین سیاه چالهی تاریخ گرفتار آمدهایم که این چنین دسته دسته بیگناهترینهایمان را سلاخی میکنند؟ در کدامین گرداب هایل گرفتار آمدهایم که با شتابی این چنین به اعماقهای تباهی فرو میرویم؟
آزادهترینهایمان را گلچین کردهاند و در سیاه چالها به زنجیر کشیدهاند. آشپزباشی با فراغت و با حوصله مغز رعناترینهایمان را برای شام شوم ضحاک سیری ناپذیر سرخ میکند.
ماران افسانه تکثیر شدهاند و بر هر کوی و برزن جانهای آزاده را میبلعند. روزی نیست که جانی را بردار نکنند و صبحی نیست که جگر مادری را کباب نسوزانند.
به راستی آیا تاریخ قصاوتی تا به این حد و اندازه به یاد دارد؟ جامهی سیاه عزا و شیون را به تن شهر به شهر و دیار به دیار این سرزمین دوختهاند.
شهروندی و حق را دارند از یادها میبرند و بساط اربابی و رعیتی را هر روز پهنتر میکنند. زندانی درست کردهاند به وسعت ایران و یکیک دارند همهی ما را غل و زنجیر میکنند به تاوان آزادیخواهی و زندگیخواهی.
ما ولی فریاد میزنیم که این جنایتها و این کشتارها بیعقوبت نخواهد ماند، ما ولی فریاد میزنیم که روزی شما خداوندگاران جور را به پای میزهای محاکمه خواهیم کشاند. ما ولی بر سر این خفقان فریاد میزنیم که برای رهایی از این جهنم تحملناپذیر تا نفر آخرمان با سپاه ضحاک مبارزه خواهیم کرد و انتقام داغهایی که بر دل مادران سیاه پوشمان گذاشتهاید را از یکیک شما خواهیم گرفت…
ما با این باور این روزهای جهنمی را سر میکنیم که روزی دادگاهی از جنس دادگاه نورنبرگ برای شما تبهکاران و جانیان برپا کنیم، دادگاهی که کلاس درس تاریخ شود برای این خاورمیانهی محنت زده. دادگاهی شما فصل زندگی جدید خاورمیانه خواهد شد، ما میدانیم که مسئولیت تاریخی دشواری بر شانههایمان سنگینی میکند. در عزای عزیزانمان با این مسئولیت تاریخی پیمان تازه میکنیم و به خون سربدارانمان قسم میخوریم که تا برچیدن بساط جور شما و چوبههای دارتان از پای ننشنیم.
ما باور داریم که روزی شما را محاکمه خواهیم کرد و نوای زندگی را به این سرزمین بازخواهیم گرداند.
مقاومت زندگیست!
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران