بار دیگر، همراه با فعالان صنفی و مدنی، دلسوزانه و معلمانه هشدار میدهم:
احکام قضایی و سرکوب، مانع حقطلبی مردم نخواهد شد، بیتوجهی به خواستههای معیشتی، و اصل آزادی درجنبههای مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نادیده انگاری مردم شریف ایران، نهتنها به عقبنشینی فعالان منجر نمیشود، بلکه طغیان اجتماعی و عصیان عمومی را در پی خواهد داشت.
بهنام خداوند جان و خرد
ملت شریف ایران!
درود برشما
امسال هشتمین سال است که روز اول ماه می و روز معلم را از پشت میلههای زندان به همکاران گرانقدر و کارگران عزیز کشورم شادباش میگویم، تقارن روز معلم و کارگر، اتفاقی است که با شهادت دکترخانعلی، معلم معترض، از سال ۱۳۴۰ اتفاق افتاد، گویی ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا به این دو گروه زحمتکش و ستمدیده، این پیام را برساند که سرنوشت مشترکی دارند.
در شرایطی که عموم مردم ایران، خصوصا معلمان و کارگران در بحران شدید معیشتی قرار دارند و توسن سرکش تورم، عنان اختیار بریده و فریاد دادخواهان گوش فلک دریده، گویی هیچ گوشی را ارادهی شنیدن نیست و هیچ دستی را یارای دست گرفتن نیست.
سالیان مدیدی است که این دو قشر تلاشگر، به مدنیترین شکل ممکن خواستههای قانونی خود، اعم از دستمزد شایسته، رعایت اصل ۲۶، ۲۷ و ۳۰قانون اساسی و رعایت مقاولههای جهانی در مورد حقوق کارگران (که ایران به آن پیوسته و ملزم به اجرای آن است) را به اطلاع مسئولان رساندهاند، اما هیچگاه بهاندازهی مبارزات مدنی خود، نتوانستهاند به حقوق قانونی خود دست پیدا کنند.
مسئولان باید این نکته را به خوبی درک کنند که وقتی با اعتراضات مدنی (که کمبودها را به آنها نشان میدهد) برخورد غیرقانونی و خشن صورت گیرد و به هیچ کدام ازین خواستهها وقعی نهاده نشود، نتیجهی آن را در اعتراضات گسترده خیابانی خواهند دید، متولیان امر باید این نکتهی مهم را دریابند که شهروندان این کشور صرفا خواستههای طبیعی و قانونی خود را طلب میکنند و سزای آنکه جویای حق است، داغ و درفش نیست.
بار دیگر، همراه با فعالان صنفی و مدنی، دلسوزانه و معلمانه هشدار میدهم:
احکام قضایی و سرکوب، مانع حقطلبی مردم نخواهد شد، بیتوجهی به خواستههای معیشتی، و اصل آزادی درجنبههای مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نادیده انگاری مردم شریف ایران، نهتنها به عقبنشینی فعالان منجر نمیشود، بلکه طغیان اجتماعی و عصیان عمومی را در پی خواهد داشت.
اسماعیل عبدی/ دهم اردیبهشت چهارصدو دو/ زندان کچویی کرج