سه شنبه ۱۶ اسفندماه، در پی فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران جمعی از معلمان و اولیا دانش آموزان گیلانی، با حضور در اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان، نسبت به مسمومیت های سریالی اخیر دانش آموزان دختر، دست به تجمع اعتراضی زدند. درب اداره کل از حوالی ساعات نزدیک به ۱۰ به روی معلمان بسته شد و مراجعینی که کار اداری داشتند، از درب کوچک دیگری که به حیاط راه ندارد وارد ساختمان می شدند. ماموران برای جلوگیری از شکل گیری تجمع و متفرق کردن حاضران در حین برگزاری مراسم به پخش گاز فلفل در میان جمعیت مبادرت ورزیدند. اما علی رغم آنکه برخی از حاضران با سرفههای شدید و گلو درد مواجه شدند اما مانع متفرق شدن جمعیت نشد. نیروی انتظامی در تجمع امروز اقدامی علیه تجمع کنندگان نداشت.
در ابتدای تجمع که با استقبال باشکوهی همراه بود، شعر یار دبستانی توسط حاضرین همخوانی شد.
سپس برنامه با سخنرانی جعفر میرزا باقری عضو هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان آغاز شد،محکومیت مسمومیت های اخیر، مقاومت در برابر دسیسه به تعطیلی کشاندن مدارس دخترانه و گرامیداشت روز جهانی زن، از اهم مطالب سخنران این تجمع بود.
و معلمان حاضر در این تجمع نیز بارها با شعار زن زندگی آزادی و معلم می میرد ذلت نمی پذیرد، سخنران را همراهی کردند.
سپس آقای اکبرزاده باغبان از شعرای نام آشنای گیلانی با قرائت اشعاری به ویژه خواندن شعرهایی از شیون فومنی، شور و هیجان مضاعفی بر مراسم ایجاد نمود. در ادامه آقای تیمور باقری کودکانی از اعضای هیئت مدیره گیلان، به ایراد سخن پرداختند و به ویژه به مسمومیت سریالی علیه دانش آموزان دختر اعتراض کردند و تبعات خطرناک و جبرانناپذیر آن را گوشزد کردند.
در پایان مراسم هنگام قرائت قطعنامه پایانی شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران که توسط یکی از بانوان معلم قرائت میشد، به ناگهان لباس شخصیها با فحاشی و زد و خورد و حمله به معلمین، تجمع مسالمت آمیز معلمان را برهم زدند.آنان با هجوم به جایگاه اجرای مراسم با ربودن دستگاه صوتی،از قرائت قطع نامه جلوگیری به عمل آوردند.آنان در عین حال دو جوان حاضر در تجمع را با زور و خشونت دستگیر کردند.جمعیت حاضر با افزایش خشونت لباس شخصی ها با شعار بی شرف بی شرف و بسیجی، سپاهی داعش ما شمایید به اعتراض برخاستند.از سوی دیگر در پی زدن گاز فلفل یکی از حاضران به علت وخامت حالش،او را از محل تجمع خارج کردند.خانم دیگری با زدن دو باره گاز فلفل به علت بیماری آسم،حالش بسیار وخیم شد به طوری که از مسئولین اداره کل با گفتن این جمله:«برادر من دارم می میرم در را باز کنید یک آب به من بدید» نیروهای مستقر اداره کل در نگهبانی به او می گفتند: «بمیر آب نداریم» که در این لحظه یکی از همان لباس شخصی ها با فحاشی از کارمندان مستقر در نگهبانی اداره کل خواست که در را باز کنند این خانم حالش خیلی بد است که در این لحظه در را باز می کنندو به او آب می دهند. از سوی دیگر یکی از بازنشستگان در تشریح وضعیت امروز تجمع رشت چنین می گوید:
«تقریبا در آخر این تجمع بودیم باران شدیدی می آمد ومن هم بنری در دستم بود و نزدیکی نیروی انتظامی ایستاده بودم وبه قطعنامه پایانی گوش می کردیم که ناگهان دستی بنر خیس شده را از دستم کند و مشت محکمی به گونههایم زد تا به خود بجنبم مشت دیگری به صورت دیگرم کوبید و چنان هولم داد و با الفاظ رکیکی که نثارم کرد من به زور توانستم کنترل خودم را حفظ کنم و نیفتم و یک لحظه توانستم نگاهش کنم (با هیکلی غول آسا با مغزی تهی و دور از انسانیت که فقط در خدمت زر و زور وقدرت …)
لحظهای نگذشته بود که حمله وحشناک لباس شخصها و ما موران امنیتی به داخل جمعیت معترضین شروع شد و با بگیر و ببند و مشت ولگد به جان این زنان و مردان افتادند که اصلا وصف این را شبیه حمله مغولها ست که ما در تاریخ خواندهایم در حالی که نیروی انتظامی در بهت و حیرت فرو رفته بودند این از ما بهتران تعدادی تجمع کنندگان زن و مرد را بزور داخل ون کردند و بردن ..»
در نهایت تجمع امروز با ناتمام ماندن قرائت قطع نامه و سرقت باند صوتی مراسم توسط لباس شخصیها به پایان رسید.