روزنامه کیهان، “نکته مغفول در مدیریت رسانه ملی”، را آورده که در ارتباط با تغییر رئیس صدا و سیما می باشد. مقاله در اشاره به اتفاقات اخیر، این سوال را مطرح می کند که آیا این تغییرات می تواند به معضل همیشگی این رسانه یعنی دستیابی به یک دانشگاه و یک قرار گاه فعال جنگ نرم، پایان بخشد؟
کیهان در توضیح این سوال آورده است:”… آنچه این رسانه را از موقعیت و جایگاه یک دانشگاه و قرارگاه جنگ نرم دور ساخته، بیش و پیش از بودجه و یاری دولت، دوری و عدم پیوند با مراکز آکادمیک علمی و دینی و موسسات فکری و تحقیقاتی است.” نویسنده مقاله در ادامه به رسانه های غربی اشاره می کند که در پیوند با موسسات آکادمیک و ایدئولوژیک، تبدیل به رسانه های قوی شده اند. مقاله در این زمینه مثال های مشخصی را ذکر کرده و در ادامه می نویسد:” همه این مثالها گویای آن است که مسائل و مراحلی که برای برنامه سازان و فیلمسازان و البته مدیران رسانههای ما به صورت یک تابو درآمده (یعنی بهرهگیری از کارشناسان حوزههای مختلف فکری و دینی) در سینما و تلویزیون غرب، یک روال معمول و قطعی است. از همین روی رسانههای آنها، برای ترویج افکار مادی گرایانه و شرک آمیز، حکم همان دانشگاه را داشته و قرارگاه جنگ نرم است برای مقابله و معارضه با اندیشههای توحیدی و اسلامی و دارای تاثیرگذاری فوق العاده برای القاء سبک زندگی و …
اما متاسفانه در کشور ما نه تنها رسانهها اغلب از دل مراکز فکری و پژوهشی ایدئولوژیک (که در ایران همان حوزههای علمیه هستند) و یا موسسات و نهادهای فکری و آکادمیک بیرون نیامدهاند بلکه هیچگونه پیوندی هم با آنها ندارند! “کیهان در جایی دیگر با اشاره به تلاش ها برای ساخت برنامه های اسلامی که به دلیل وجود جریان شبه روشنفکری هیچگاه قوی نشد،می نویسد:”به هرحال آنچه گذشته باید با نگاهی منصفانه نقد شده و برای آینده مورد استفاده بهینه قرار گیرد. تغییر و تحولات در رسانه ملی به هر اسم و نام و عنوان و شخصی منتهی شود، بهتر آنکه از آزمون و خطاهای گذشته درس بیاموزد. دیگر زمان باج دادن به جریانهای شبه روشنفکری و غربگرا و دور از انقلاب و مردم، به سر آمده است. حاصل و نتیجه تمامی آن باجها امروزه در مقابل ماست. راه صواب رسانه ملی برای تبدیل شدن به دانشگاه و قرارگاه جنگ نرم از پیوند آن با مراکز و نهادهای فکری و آکادمیک علمی و دینی به خصوص حوزه علمیه میگذرد.”
روزنامه رسالت، به موضوع مطلب فاطمه سعیدی، در روزنامه اعتماد، 23 اردیبهشت که در آن بعضی از نمایندگان لیست امید را به خیانت متهم کرده، پرداخته و می نویسد:”…داستان تفتيش عقايد کساني که ادعاي روحيه دموکراتيک دارند و از قديم هم به تحکيم وحشت شهره بودند، دوباره شروع ميشود. تجربه انتخابات شوراهاي شهر92 و شهرداري تهران، در حال تکرار شدن است، و اصلاح طلبان به جاي عملکرد تشکيلاتي منظم و اقناع و هماهنگي منطقي، ميکوشند تا با ايراد اتهام و غضب، به “وحدت تشکيلاتي پساانتخاباتي” دست يابند، در حالي که تمام اين هماهنگيها بايد به نحو منطقي پيش از انتخابات صورت گيرد.”
رسالت در اشاره به انتخاب شهردار تهران، می نویسد:”… در جريان انتخاب شهردار تهران نيز همين وضع روي داد؛ در آغاز شوراي شهر تهران در 17 شهريور 1392 که محمد باقر قاليباف و محسن هاشمي رفسنجاني کانديداي احراز پست شهرداري بودند، رأي خانم الهه “راستگو” باعث شد تا ايشان به “دروغگويي”، نفاق، خيانت، جاسوسي و سوگند دروغين متهم، و دست آخر هم از حزب کار اخراج شوند.” نویسنده رسالت در ادامه خطاب به فاطمه سعیدی می نویسد:”برداشت من اين است که نحوي شتابزدگي، همواره در تشکيلات اصلاح طلبان وجود داشته است، و اين موجب آن شده تا تشکيلات سياسي ايشان بدون آن که پايه مستحکم و صحيح و پخته اجتماعي بيابد، سوداي فتح تماميت قدرت را در ذهن بپرورد. اين را ميتوان ميل مهارناپذير به “ترکاندن” نزد اين گروههاي جوان ناميد.آنها ميخواهند “بترکانند”، ولي واقع آن است که اين ميدان، ميدان سترگي است، و دشوار بتوان توقع داشت که چنين بشود.”
مقاله در ادامه به چهار نوع مختلف از احزاب سیاسی که از هم تمیز داده می شوند اشاره می کند و آنها رابه گروههاي سياسي کهنسال و مستمر، احزاب احياء شده، احزاب تازه پديد آمده، و احزاب نشأت گرفته از جنبش مخالفان، نام گذاری می کند و می نویسد:” … اين امکان وجود دارد که گروههاي سياسي نورسيده، بتوانند در مقطعي و جو و تبي اصطلاحاً “بترکانند”، ولي، به لحاظ ريشهاي نميتوانند به اين روند خود در بلندمدت ادامه دهند. واقع آن است که يک دليل عملکرد نامناسب و بيثبات سياسي “فهرست اميد”، که اين چنين فاطمه سعيدي را خشمگين ساخته، آن است که اين فهرست به عنوان يک تشکل سياسي در فاصله نقطه سوم و چهارم اين طيف به سر ميبرد؛ در حالي که هيئتهاي سياسي اصولگرا در رتبه نخست اين طيف قرار دارند و بنا به نظر تحليلگر دو هزار و پانزدهي ما، طبيعي است که فعاليتهاي اندک آن نيز ثمربخشتر و باثمرتر باشد.
در بالاترين سطح تشکلهاي سياسي، احزاب کهنسال و با نقش آفريني مستمر در سياست، شبکه نيرومندي دارند که در سراسر کشور و اقشار مختلف مردم و در کل پيکره هرم قدرت، ريشه دوانده است، و ميتواند در شرايط مختلف و دشوار، پايداري و اثربخشي خود را حفظ کند.”
روزنامه ایران در تشریح،”مأموریت کمیته پنج نفره «امید»ها برای رایزنی با اصولگرایان”، اظهارات تابش را آورده و می نویسد:”به گفته وی، کمیتهای 5 نفره از منتخبان فهرست امید تشکیل شده که اصلیترین مأموریتش «تعامل» با اصولگرایان مجلس بویژه علی لاریجانی است. به گزارش ایرنا، وی در این خصوص توضیح داد که «پس از دور نخست انتخابات، جلسات تعاملی در دفتر عارف برگزار شد و به این نتیجه رسیدیم که کمیته پنج نفرهای از فهرست امید به گفتوگو با کمیته اصولگرایان بپردازد.»
تابش افزود: از سوی فهرست امید بنده مأموریت یافتم این موضوع را به علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی منتقل کنم، این اقدام در همان دور اول انتخابات انجام شد؛ اما تاکنون جوابی دریافت نکردهایم. این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: بنده با علی لاریجانی صحبتی در این راستا داشتم و بعد از بنده، غلامرضا تاجگردون نیز صحبتی با لاریجانی داشت؛ دو یا سه بار نیز با کاظم جلالی و بهروز نعمتی گفتوگوهایی انجام شد. تابش ادامه داد: آقای لاریجانی بیان کرده بود که آقای عارف در جریان این امر نیست که من به وی گفتم این تصمیم در حضور عارف گرفته شده است و من از سوی وی مأمور هستم این موضوع را به شما منعکس کنم. وی اظهار داشت: روز یکشنبه بار دیگر خدمت لاریجانی رفتم و در مورد این موضوع صحبت کردم؛ گفتم در هر صورت ممکن است در سطح ریاست مجلس رقابتی انجام شود، ولی این مجلس باید اداره شود، مجلسی که تقریباً نصف- نصف است.
نماینده مردم اردکان در مجلس اظهار داشت: به آنان پیشنهاد کردیم پنج نفر فراکسیون اصولگرایان نیز مشخص شود تا جلسات تعاملی آغاز شود. وی ادامه داد: باید در سایه تعامل مکانیزمهای مشخصی را در نظر بگیریم تا افراد با صلاحیت، مناصب کلیدی مجلس را در دست بگیرند، انشاءالله مدیریت مجلس آینده از عقلانیت برخوردار باشد که بتواند خواستهها و مطالبات مردم را به تحقق برساند. همزمان با اظهارات محمدرضا تابش، علی شکوری راد عضو هیأت رئیسه شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و محمود میرلوحی قائم مقام ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان در تهران، بر ریاست محمدرضا عارف اصرار و در عین حال تأکید کردند موضوع انتخاب رئیس مجلس، به اختلاف میان حامیان دولت منجر نشود.”
روزنامه خراسان، با این عنوان که،” فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح کند”، نوشت:”دیدار فائزه هاشمی با جمعی از اعضای فرقه ضاله بهائیت که واکنش های گوناگونی را در فضای سیاسی و دینی کشور برانگیخت با انتقاد آیت ا… هاشمی رفسنجانی نیز مواجه شد. به گزارش فارس، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی، به این موضوع پرداخت و صراحتاً تأکید کرد: فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند. هاشمیرفسنجانی در این گفتوگو که در این روزنامه منتشر شده اعلام کرده است: فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند. فرقه ضاله بهائیت یک فرقه استعمارساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبرّی جسته و میجوییم. فارس نیز در خصوص این خبر نوشت که دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام صحت این خبر را تأیید کرده است. گفته می شود که قرار است این گفت و گو امروز منتشر شود. حجتالاسلام ابوالفضل شکوری، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی نیز در این خصوص با بیان این که بهائیان مزدوران صهیونیست ها هستند، گفت: دیدار فائزه هاشمی یا هر ایرانی با اعضای بهائیت به قصد حمایت کاملاً اشتباه است.”
روزنامه وطن امروز،”گام دوم، تحقیر مضاعف اصلاحطلبی” را در ارتباط با وضعیت اصلاح طلبان آورده و می نویسد:” انتخابات 92 از 2 حیث مورد توجه است، یکی شکلگیری جریان نومحافظهکار سیاسی ذیل هاشمیرفسنجانی و دیگری بازسازی و ایجاد یک روزنه برای حیات سیاسی اصلاحطلبی، اگرچه در این پازل بیش از آنکه اصلاحطلبان بردی کسب کنند به یک محمل اجتماعی برای نضج این نومحافظهکاری بدل شدند.
این جریان که خود را صاحب پایگاه اجتماعی و سبد آرای اختصاصی میدانست در آستانه انتخابات 92 بالاجبار گزینه خود برای انتخابات ریاست جمهوری را کنار گذاشت و زیر چتر نومحافظهکاری به حمایت از روحانی پرداخت که گزینه این جریان برای انتخابات بود.”
وطن امروز در ادامه به تنها دغدغه این جریان که ماندن در قدرت است اشاره می کند و رویکرد اصلاح طلبان در پیوند با این جریان را زیر سوال بردن هویتشان ارزیابی کرده و می نویسد:”گام اول بازی سیاست برای نومحافظهکاری و اصلاحطلبی، تحقیر اصلاحطلبان بود. اما آنها گام دوم را در انتخابات اسفند 94 با جدیت بیشتری شروع کردند و جلسات شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از ماهها پیش از انتخابات مجلس دهم شروع شد؛ اواسط دیماه بخشی از جریان اصلاحات با بیان اینکه لیست مجزا به سرلیستی عارف خواهد داد تلاش داشت خود را از زیر پرچم این نومحافظهکاری خارج کند اما ورود افرادی چون کرباسچی، حسین مرعشی، عطریانفر و دیگران به صحنه نه تنها جدایی اصلاحطلبان را منتفی کرد، بلکه ضلع سومی را به این ائتلاف اضافه کرد که همانا طرفداران لاریجانی در مجلس شورای اسلامی بودند. اگرچه ائتلاف هیچگاه به رسیدن به «حداکثر مطلق خواستهها»ی طرفین منجر نمیشود اما با این منطق اصلاحطلبان به «حداقل ممکن» خود نیز دست نیافتند و مجبور شدند به کسانی رأی دهند که گاه در برخی مواضع اختلاف 180 درجهای با آنها داشتند.”
وطن امروز به وضعیت نیروهای سیاسی در بعد از انتخابات مجلس می پردازد و اظهارات شخصیت های موسوم به اصلاح طلب را آورده که تاکید بر گزینه عارف به عنوان رئیس آتی مجلس را دارند. وطن امروز سپس با اشاره به اینکه، “… همه رسانههای موسوم به اصلاحطلبی بر ادامه ماندن عارف در رقابت بر سر ریاست مجلس اصرار دارند.”، می نویسد:”اما طرف دیگر ماجرا چندان علاقهمند به این مساله نیست، روزنامهای که بیشتر آن را بهعنوان روابط عمومی هاشمی میشناسند در جریانی مغایر باقی رسانههای اصلاحطلب هر روز از عقبنشینی اصلاحطلبان دم میزند و میخواهد به اصلاحطلبان بقبولاند که اصلاحات باید ریاست مجلس را کنار بگذارد و به ریاست شریک سیاسی روحانی-لاریجانی- قانع شود. این رسانه در شمارههای پیش خود حتی در مطلب اصلی خود با تیترهای «عارف و لاریجانی پیش از آغاز مجلس تصمیم بگیرند»، «ریاست در صحن مجلس اشتباه بزرگ است» و… اصرار دارد پیش از انتخابات ریاست مجلس، عارفـ اگرچه بهصورت محترمانه ـ به نفع لاریجانی کنار بکشد.”
وطن امروز، این وضعیت را تحقیر مضاعف اصلاح طلبان قلمداد کرده که،” اگر عارف تا آخرین مرحله پای نامزدی برای ریاست مجلس بایستد و در هنگامه رأیدهی مغلوب جریان اکثریت مجلس شود، تلاشهای 2 ماهه آنها و شادیهای رسانهای که به بدنه منتقل کرده بودند از بین میرود و سرخوردگی شدید در بین بدنه اصلاحطلبان صورت میگیرد، در وجه دیگر این بازی اگر فشار نومحافظهکاران بر جریان اصلاحطلبی موثر شود و همچون خرداد 92 در خرداد 95 هم عارف کنار بکشد، گام دوم تبدیل به تحقیر مضاعف اصلاحطلبی میشود که این نیز به نوبه خود سرخوردگی بدنه را به همراه خواهد آورد.”
روزنامه اعتماد، “باز هم تحميل هزينه از سر بيتدبيري!” را آورده که مربوط به دیدار دختر رفسنجانی با خانواده بهاییان می باشد. علی شکوهی با اشاره به اینکه کمی عصبانی بوده است، می نویسد:” انتشار گفتوگويي از آيتالله هاشميرفسنجاني موجب شد كه كمي آرام بگيرم و اينك در فضاي آرامتري اقدام به طرح نظراتم ميكنم. در روزهاي اخير ملاقات يك چهره سياسي منسوب به يكي از شخصيتهاي بزرگ انقلاب با جمعي از بهاييان، در محافل سياسي و رسانهاي جنجالآفرين شد. فائزه هاشمي، فرزند آيتالله هاشميرفسنجاني به دنبال آزاد شدن برخي زنان بهايي از زندان، به ملاقات آنان رفت و به دنبال آن، عكسي هم از آن جلسه در فضاي مجازي و سايتها انتشار يافت. طبيعي است كه بسياري از اقشار جامعه از اين اقدام ناراضي شوند و به او بتازند و به دنبال آن، به شخص رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام هم حمله كنند.” نویسنده در ادامه ضمن قبول حق حیات برای جامعه بهاییان تشکیلات این جریان را ساخته و پرداخته دولت های خارجی دانسته که برای براي جمهوري اسلامي به مثابه يك فرقه و سازمان ضدامنيتي تلقي ميشود كه مقر آن در اسراييل است و در ادامه می نویسد:” در اين وضعيت كه كليت نظام هرگونه ارتباط تشكيلاتي ميان فرقه بهاييت در ايران با سازمان اصلي آن در اسراييل را جرم تلقي ميكند و برخي از اين عناصر تشكيلاتي را به دليل ارتباط با دشمن، مجرم ميشناسد، يك چهره سياسي شناخته شده به اين دليل كه مدتي را با چند بهايي در زندان بوده، به ملاقات آنان ميرود و اساسا لحاظ نميكند كه پيشينه خودش چيست، به كدام جريان سياسي تعلق دارد، فرزند چه كسي است، نتيجه اين اقدامش چقدر به زيان رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام تمام ميشود و مخالفانش چگونه از اين ماجرا عليه نيروهاي اصلاحطلب و پدر بزرگوارش بهره خواهند برد. اين بيتدبيري را چگونه ميتوان توجيه كرد؟ طبيعي است كه اين تصميم فائزه هاشمي كاملا اقدام شخصي و فردي اوست و بدون مشورت با ديگران صورت گرفته است. اما مگر ميشود پيامدهاي منفي چنين اقدامي را در نظر نگرفت و صرفا بر اساس ظاهر دين و مباني اخلاق اقدام كرد؟ مظلوميت آيتالله هاشميرفسنجاني چقدر مضاعف ميشود وقتي شاهديم كه در هجوم بيرحمانه هزاران تير تهمت و دروغ، از پشت سر و پهلو هم بيتدبيري برخي فرزندان و دوستانش چون شمشيري بر او وارد ميشود و او بايد اين همه را تحمل و تدبير كند؟”
روزنامه قانون، “مصاف در پايان ماه عسل”، را آورده که به بحث ریاست عارف یا لاریجانی برای مجلس آینده مربوط می شود. قانون با ذکر مثال هایی از ائتلاف ها در کشورهای گوناگون، به روندهایی اشاره می کند که موجب ائتلافی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل شد. قانون در ادامه می نویسد:” اما ماه عسل اصلاح طلبان و اصولگرايان سنتي ديري نپائيد. راي مردم تهران به تمامي اعضاي ليست اميد و در راس آنها محمدرضا عارف ، اين موضوع را كه عارف ميتواند رياست مجلس را عهده دار شود از يك «گزينه» به يك «حق» براي اصلاح طلبان و اعتدالگرايان تبديل كرد. حقي كه همچنان برخي از چهرههاي شاخص اصلاح طلب بر آن پاي مي فشارند . محمدرضا تاجيك از صاحبنظران جريان اصلاحات با طرح «قانون بقا» اين هشدار را به روحاني مي دهد كه بقاي وي در دور دوم انتخابات رياست جمهوري بستگي به اين دارد كه عارف را به حقش ( رياست مجلس ) برساند. محمدرضا خاتمي نيز با بيان اينكه دو پادشاه در يك اقليم نميگنجند ، بر اينكه عارف در حد و اندازه رياست مجلس است، پاي مي فشارد. همين پافشاريهاست كه شايد باعث شده تا هواداران تندروي احمدي نژاد ، سعي كنند خود را به لاريجاني نزديك كنند.”
قانون با این توضیح که اصرار بر ریاست عارف پیوند اصولگرایان سنتی و تندرو را در پی دارد، آورده است:” اگر اصلاح طلبان اين روزها به سخنان مدتها پيش سعيد حجاريان مراجعه ميكردند و در مييافتند كه نرماليزاسيون وضعيت دوران احمدي نژاد مهمترين هدف اصلاح طلبان بايد باشد ، آنگاه تا اين حد بر رياست عارف تاكيد نمي كردند. همانطور كه سعيد حجاريان به نيكي گفت ؛ وقتي كه شخصي مانند احمدي نژاد زمام امور را به دست ميگيرد و اوضاع را پرتنش مي كند ، پيش از پيگيري فرايند اصلاحات ، بايد وضعيت جاري كشور نرمال شود و اگر روحاني اين نرماليزاسيون را در پيش بگيرد بايد از وي حمايت كرد. اين ديدگاه حجاريان به اين معني است كه بايد از حركت هاي اصولگراياني مانند روحاني و لاريجاني در صورتي كه وضعيت كشور را بهطور منطقي و نرمال اداره كنند ، حمايت كرد. اما گويا هم مسلكان ديگر حجاريان ، فراموش كرده اند كه هنوز اوضاع عادي و نرمال نشده است و تا آنموقع، حمايت از اصولگرايان سنتي ، بهتر از فضاسازي براي حضور مجدد احمدي نژاد است.كاري كه با اصرار بر رياست عارف به وقوع مي پيوندد.”