نوشته: سوزان کولبل، سمیها شافِی و برنارد زند . ترجمه: شهرام زرندار
هیچ رئیسجمهور آمریکایی دیگری جز اوباما، مجبور به تحمل چنین حقارتی هنگام دیدار از نزدیکترین همپیمان آمریکا در جهان عرب نبوده است. هنگامی که هواپیمای باراک اوباما در اواسط آوریل در فرودگاه ریاض بر زمین نشست، ملک سلمان ترجیح داد در کاخ خود بماند. در عوض برای استقبال از قدرتمندترین شخصیت جهان، فرماندار ریاض به پیشواز او آمد. برای استقبال از او، هیچ مراسمی برپا نشد و تلویزیون دولتی عربستان خبر ورود او را به عربستان سعودی پخش نکرد. اوباما قبل از تلاش برای سرپوشگذاشتن بر این توهین، با یک لبخند کشدار بر سنگفرش، اندکی نامطمئن به نظر میرسید.
پیام این رفتار روشن بود: عربستان سعودی احساس میکند آمریکاییها این کشور را در شرایط و وضعیت بدی رها کردهاند، عربستان نیز ترسی از نشاندادن ناخرسندی خود از آمریکا به خود راه نمیدهد. داستان استقبال سرد از اوباما چیزی بیش از یک گزارش کوتاه مفرح است. از نظر روابط بینالمللی و دیپلماتیک این مسئله توهینآمیز بوده و هنوز هم هست. این واقعه نشاندادن چرخش عمیق ژئوپلیتیک و منازعه رشدیابندهای است که تمام منطقه خاورمیانه را دربر گرفته است. این واقعه تبدیل به جنگ سرد دوران شده و عربستان سعودی را علیه ایران در بدترین شرایط ممکن قرار داده است. این دو رقیب در حال چالش برای رسیدن به برتری در منطقه هستند و اصلا روشن نیست ایالات متحده در طرف کدامیک از این دو رقیب ایستاده است.
وضعیت عدم اطمینان و تغییر سریع
خاورمیانه چنانکه مدتهاست آن را میشناسیم، به طرزی دراماتیک در حال تغییر است. تهران و ریاض پشت سر یکی از همه طرفهای درگیری در منطقه ایستادهاند. خونینترین جنگ داخلی امروز، منازعه در سوریه است که وارد ششمین سال خود شده، این جنگ داخلی تاکنون باعث کشتهشدن بیش از ٢٥٠ هزار نفر شده و به نظر نمیرسد آتشبسی که دو ماه گذشته برقرار شده بیش از این دوام بیاورد. در سوریه و همچنین در منازعات در عراق و یمن جبهههای جنگ، جبهههایی اعتقادی هستند. صلح شکنندهای در لبنان و بحرین برقرار است، اما این صلح، میتواند با آشوبی اعتقادی برهم بخورد. همه این جنگهای نیابتی و منازعات اعتقادی باعث پدیدارشدن موجی از مهاجرت شده است. بیش از شش میلیون نفر از سوریه و عراق همراه حدود سه میلیون نفر از یمن اقدام به فرار از منطقه کردهاند و از خاکستر خاورمیانه هیولای چندسری سر برآورده که خواهان ایجاد ترور در بروکسل، پاریس، استانبول و سایر مناطق جهان است: این هیولای چند سر، داعش است. گویی تاریخ با طنز خود ما را خطاب قرار داده است، شبهنظامیان تروریست سنی هم ایران و هم عربستان سعودی را دشمن خود میپندارد.
برافروختهشدن جنگ در خاورمیانه در جوهر خود همچنین با آمریکایی سروکار دارد که نقشش در جهان دچار تغییر شده است. پس از چند دهه دشمنی با ایران، رئیسجمهوري آمریکا خواهان آغاز دوباره گفتوگو با ایران شده و مذاکراتش با ایران منجر به امضای توافقنامه هستهای با تهران شده است. این توافقنامه توان هستهای ایران را محدود کرده و قرار است به ازای این محدودسازی، تهران وارد مبادلات تجاری و اقتصادی با غرب شود. درهمینحال ایالات متحده ترجیح میدهد خود را از این منطقه دچار درگیری و بحران و آشوب پیچیده بیرون بکشد. وقایع جاری در منطقه محصول این فرایند است. از سوی دیگر، ایران مایل است نقش سابق خود را در منطقه بازسازی کند. و از آن سو سعودیها احساس میکنند؛ تحت فشار بیشتری قرار دارند؛ کشوری که روزگاری حاکمانش به واسطه همپیمایی با بنیادگرایان سنی -وهابیها- به قدرت رسیدند.
این جنگ سرد بر تمامی جهان اثر گذاشته و تحقیق برای یافتن ریشهها و دلایلش حیاتی است؛ همچنین دقت در آنچه باعث راندهشدن عربستان سعودی و ایران به سوی ادامه این راه پرآشوب و بلوا شده، امری مهم است. یک تیم از گزارشگران اشپیگل به هر دو کشور رفتهاند تا دراینباره تحقیق کنند. آنها با سیاستمداران، رهبران مذهبی، فعالان، روشنفکران و مردم معمولی در خیابانها سخن گفتهاند.
شیعیان سعودی
«عواميه». شهری غبارآلود در سواحل آبگیری است که یکی از طرفین دعوی، آن را با نام مجعول، خلیج (عربی) و طرف دیگر خلیجفارس مینامند به نظر میرسد در عوامیه خود عربستان سعودی درگیر یک جنگ داخلی است. یک ایستبازرسی که با دیوارهای محافظ بلند در ورودی شهر قرار دارد و یک زرهپوش در برابر ورودی شهر پارک شده است. شب ها نورافکنها بر این محل ایستبازرسی نورافشانی میکنند. چنین دیوارهای بتونیای در میدان اصلی «عواميه» در اطراف ایستگاه پلیس، ایستگاه فرعی برق و اداره شهرداری نیز دیده میشوند. بر تمامی دیوارها تصاویر و شعارهایی نقش بستهاند؛ «آنها ما را میکُشند به خاطر اینکه ما شیعهایم»، «فریبکاران بروید به جهنم»، «ما هرگز دست از مبارزه برنخواهیم داشت»، «ما هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد»، «نمر ما نمرده است!».
شب اول ژانویه عربستان سعودی نمرالنمر، روحانی مُبلغ شیعه را که در عواميه زندگی میکرد اعدام کرد. همراه او ٤٦ زندانی دیگر هم اعدام شدند. این بزرگترین موج اعدامها در عربستان سعودی در بیش از سه دهه گذشته بود. عربستان سعودی هم یک اقلیت شیعه دارد؛ این شیعیان ١٠ درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و نمر یکی از مشهورترین نمایندگان این اقلیت بود. او مخالف سرسخت خاندان سلطنتی آلسعود بود و حاکمان کشورش را متهم به سرکوب سیستماتیک شیعیان میکرد. پس از اعدام نمر، عدهای به سفارت عربستان سعودی در تهران حمله کردند که منجر به پایانیافتن روابط دیپلماتیک عربستان با ایران شد. تهران نیز دیپلماتهای خود را از عربستان فراخواند. پس از آن، سکوتی یخي بر رابطه بین دو قدرت منطقهای برقرار شد. برادر روحانی کشتهشده شیعه در دفتر خود در ساختمان دادگستری در حاشیه بیرونی عواميه نشسته است. محمدالنمر مرد ٥٢ سالهای بلندبالا و آراسته با ریش و سبیل خاکستری است.
او لباسی سفید با چفیه سرخ و سفید پوشیده است. میگوید: «اعدام ٤٦ زندانی دیگر، بهانهای برای کشتن برادر من بوده است». محمدالنمر عصبانی یا برآشفته بهنظر نمیرسید. او احساس میکند سرکوب شده است. او در ادامه میگوید: «دیگر زندانیها خیلی وقت پیش محکوم به اعدام شده بودند. شیخنمر برای ما منبع الهام بود، بهویژه جوانها از او الهام میگرفتند. در اینجا به او عمیقا و با عشق احترام میگذاشتیم».این روحانی در طول زندگیاش بارها دستگیر شد و بار آخر در تابستان ٢٠١٢ او را دستگیر کردند. درست قبل از این دستگیری، ولیعهد عربستان نایفبنعبدالعزیز مُرد. نمر درباره مرگ او اینچنین اظهارنظر کرده بود: «کرمها او را خواهند خورد و در گورش دچار رنج جهنم خواهد شد. مردی که ما را مجبور به زندگی در رنج و ترس و وحشت کرد. آیا ما نباید از مرگ او شادمان باشیم؟». محمدالنمر میگوید: «کلماتی که برادرش ادا کرده، با تروریسم متفاوت است». او با انگشت سبابهاش بلند شده و بهآرامی و هجیشده به عربی سخن میگوید. محمدالنمر نیز میتوانست یک مبّلغ و روحانی مؤثر باشد؛ اما او یک تاجر است و هر کلمهای را که ادا میکند با دقت سبک- سنگین میکند. او حمله به سفارتخانه را محکوم میکند و میگوید: «من شخصی هستم که عاشق کشورش است».
پنج ماه قبل از اینکه برادرش دستگیر شود، محمدالنمر که در آن وقت یک پسر ١٧ ساله بود نیز دستگیر شده بود. در طول دوران بهار عربی، پسر او در تظاهرات خیابانی شرکت کرده و در نتیجه، محکوم به اعدام شده بود. میخواستند علیالنمر را گردن بزنند و به صلیب بکشند. پدر میپرسد: «در این مورد چه باید بگویم؟ هنگامیکه پسرم دستگیر شد. بچه بود». او میگوید: «علی باهوش و مستعد بود و در دانشگاه ثبتنام کرده بود؛ اما حالا پنج سال است که در زندان است».اعدام این روحانی شیعه و اعلام حکم بردهدارانه علیه پسر برادرش، موجی از اعتراض را در سراسر جهان به راه انداخت. این ماجرا برای القاي اینکه عربستان سعودی از سوی ایران احساس خطر میکند، شکل گرفت. به تازگی عربستان سعودی ماجراجویی را در سیاست خارجی شروع کرده؛ در یمن که همسایه جنوبی عربستان سعودی است ریاض علیه شیعیان حوثی دست به حملات هوایی و زمینی زده است. بااینهمه، باوجود ماهها بمباران، این عملیات شکست خورده و تصاویر شهرهای نابودشده و غیرنظامیان کشتهشده، همه به ایران کمک کرده است.
نگاه منطقا متناقض
علیاکبر ولایتی، وزیر امور خارجه سابق ایران، در مطب خود با کتوشلوار سرمهای نشسته است. یک دیپلمات خداترس و زاهد که بار دیگر شروع به طبابت اطفال کرده است. اندکی از ساعت ٩ شب گذشته و آخرین مریض او که پسری هفتساله است که گوشش درد میکند، مطب را ترک کرده است. ولایتی، مشاور سیاست خارجی رهبر ایران است و این موضوع، او را به درونیترین حلقه قدرت وصل میکند. در همین ماه فوریه بود که ولایتی برای گفتوگو با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه درباره راه پیشرو در سوریه، به مسکو رفت و اکنون درحالیکه بار دیگر به طبابت روی آورده، میخواهد درباره سیاست خارجی سخن بگوید. او به دوستی دوهزارساله بین ایران و یمن اشاره میکند و میگوید هزارو ٥٠٠ سال قبل، ایران به انتهای جنوبی شبهجزیره عربی نیرو فرستاده تا علیه اشغالگران اتیوپیایی بجنگند. او میگوید: «اشغالگران مجبور به عقبنشینی از یمن شدند و ایران در این نبرد پیروز میدان بود». او میگوید: «درست مانند اشغالگران آن روز، امروز سعودیها در یمن «با شکست کامل» روبهرو خواهند شد: آنها تا گردن در باتلاق یمن فرو رفتهاند». او میگوید: «حکومت در آنجا غیرقانونی است و بهزودی ریشهکن خواهد شد». به پشتی صندلیاش تکیه میزند. دست آخر، یکی، دو دهه تحریم غربیها و کمی کمتر از صد سال حکمرانی یک خانواده عربی در ریاض در برابر چهار هزار سال امپراتوری ایران، کاری از پیش نمیبرد. عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان، نیز تحلیل روشن خود را درباره حوادث منطقه دارد. او میگوید: «ما خواهان جنگ در یمن نبودیم؛ اما انتخاب دیگری نداشتیم. یک گروه شبهنظامی رادیکال در ائتلاف و اتفاق با ایران و حزبالله که حوثی نام دارد، کشور را گرفته بود». الجبیر در کنفرانس امنیتی مونیخ این اظهارات را گفته و شب قبل از آن با همتای ایرانی خود محمدجواد ظریف، دیداری کرده تا درباره آتشبس سوریه گفتوگو کند؛ اولین دیدار بین مقامات عالیرتبه دو کشور، از زمانی که دو کشور روابط دیپلماتیک خود را قطع کردهاند. تا قبل از آن، ظریف در مقالهای در نیویورکتایمز نوشته بود حمایت فعال از افراطیگرایی خشن، تهدید جهانی واقعی است. او استدلال میکند «استراتژی سعودیها تداوم و تشدید تنش در منطقه است». الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی با ادعای اینکه این عربستان نبوده که از تروریسم حمایت کرده و ایران باید درباره حمایتش از تروریستها توضیح دهد، به مقابله با ظریف رفته است. او میگوید: «ایران تنها بازیگر جنگطلب در منطقه است». از چشمانداز ریاض، وضعیت موجود چیزی شبیه این است: ایران که با تقریبا ٨٠ میلیون جمعیت كه بیش از سه برابر عربستان سعودی است، میخواهد قدرتِ برتر خاورمیانه باشد. قدرت قدیمی در منطقه -ایالات متحده- خود را کنار کشیده است؛ بنابراین فقط عربستان سعودی است که باید موازنه قدرت را در منطقه برقرار کند.
این رشته مرکزی سیاست خارجی تهاجمي و جدید عربستان سعودی است. برای کشوری که در دهههای متمادی به عنوان یک شریک استراتژیک از سوی غرب به حساب آمده و یک عرضهکننده قابل اتکای نفت و یک بازیگر نظامی دفاعی محسوب میشده، این وضعیت یک گسست از شرایط قبلی با پیامدهای غیرقابل محاسبه است.
ریشههای دشمنی
این دو قدرت پیوسته با چنین سطحی از دشمنی با هم روبهرو نشدهاند و دورههایی از تفاهم متقابل و حتی همکاری بین دو کشور وجود داشته است. حکام این دو کشور در طول دورهای که از اواسط قرن بیستم شروع میشود و هنگامیکه هر دو تبدیل به کشورهایی ثروتمند بهدلیل صدور و عرضه نفت به غرب شدند، عموما با هم کنار آمدهاند. آنها همچنین یک متفق مشترک داشتهاند که همان ایالات متحده بوده است. صدالبته در این دوران روابط دو کشور آنقدر خوب بود که شاه ایران و ملک فیصل برای هم پیاپی نامه مینوشتند. در مثالی مربوط به این نامهنگاریها، ولیعهد عربستان، بندر بنسلطان، سفیر سابق سعودیها در ایالات متحده میگوید شاه ایران به ملک فیصل توصیه کرده بود که به پیروی از او جامعه عربستان را باز کند و برای مثال اجازه دهد که دخترها و پسرها با هم به یک مدرسه مختلط بروند. ملک فیصل در پاسخ به شاه ایران میگوید: «اجازه دهید یادآوری کنم که شما شاه فرانسه نیستید. جمعیت کشور شما ٩٠ درصد مسلماناند، این را فراموش نکنید». این پیشگویی در سال ١٩٧٩ به واقعیت پیوست، سالی که در آن تا امروز هنوز، صدای مردم ایران در خاورمیانه طنینانداز است. آیتالله [امام] روحالله خمینی رژیم طرفدار غرب را سرنگون کرد و دانشجویان به سفارت آمریکا حمله کردند. کمی بعد از آن، جنگ با عراق به رهبری صدامحسین شروع شد. عربستان سعودی از صدامحسینِ سنی حمایت کرد و ایالات متحده از عربستان سعودی.
اما سال ١٩٧٩ برای شاه سعودی هم سال خوبی نبود. در روز ٢٠ نوامبر همین سال مسجد بزرگ مکه توسط تروریستهای سنی اشغال شد و آنها هزاران نفر از زائران خانه خدا را به گروگان گرفتند. رهبر تروریستها از سرزمین و قلب عربستان سعودی آمده بود. او خواهان سرنگونی شاه عربستان بود. خاندان سلطنتی هیچ انتخاب دیگری بهجز درخواست کمک از نیروهای مخصوص فرانسوی- کافران- برای آزادسازی مسجد نداشت. خاندان آلسعود تحقیر شده بود و بهویژه دربرابر نظام مذهبی خود خوار و ذلیل شد و شاهزادگان سعودی خواهان غسل تعمید خود به وسیله فرستادن میلیاردها دلار برای مُبلغان رادیکال شدند، مُبلغانی که در آن زمان پیرو وهابیت بودند. وهابیتی که متحجرترین و نابخشایندهترین شکل اسلام در سراسر جهان بود. بهاینترتیب سال ١٩٧٩ تنها نشانگر سالی که صدور انقلاب اسلامی به رهبری انقلابی آیتالله خمینی شروع شد، نبود. این سال همچنین سال آغاز کاشتن تخم افراطگرایی سنی از سوی سعودیها هم بود؛ سالی که میوه تلخش امروز هم در درههای پاکستان، در رقه، پایتخت داعش و همچنین در غرب در سرهای جوانهای گموگیجشده به بار نشسته است. اکنون افراطگرایی خود سلطاننشین سعودی، یعنی کشوری را که روزگاری تخمش در آن کاشته شده بود تهدید میکند.
هشت سال پس از وقایع سال ١٩٧٩، بین تظاهراتکنندگان ایرانی و نیروهای امنیتی سعودی برخوردی پیش آمد که در آن ٤٠٠ نفر از حجاج جان خود را از دست دادند.
در روز ٢٦ فوریه، روز انتخابات مجلس خبرگان و اولین انتخابات پارلمانی، مقامات سیاسی ایران در حوزه انتخابیهای در شمال تهران رأی خود را به صندوق ریختند. اینجا جایی است که آیتالله خمینی هنگامی که هنوز زنده بود مردم را به حضور میپذیرفت. امروز قاب عکس بزرگی از این رهبر انقلابی بر دیوار آویزان است. اولین شخصیت رأیدهنده در آن صبح محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران بود. گفته شده ظریف به عنوان یک کودک اجازه نداشته تلویزیون تماشا کند. والدینش نمیخواستهاند او در معرض نفوذ سموم غربی قرار بگیرد.
پس از او آیتالله هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور پیشین ایران با لباس روحانیت رأی خود را به صندوق ریخت. او را قدرتمندی بانفوذ پشت سر دولت حسن روحانی میدانند. پس از او حسن خمینی، نوه رهبر انقلاب ایران و محمد خاتمی رئیسجمهور پیشین آرای خود را به صندوق ریختند.
تا هنگام مرگ ملکعبدالله در اوائل سال ٢٠١٥، ساختار قدرت این مونارشی متمایل به ایستابودن بود، اما از آن زمان تاکنون این ساختار دچار انتقالی شدید و تعیینکننده شده است. جانشین او ملک سلمان بنعبدالعزیز در ٨٠سالگی مهمترین مشاورانش را تنها پس از چند روز بعد از بهقدرترسیدن اخراج کرد و بعد خط جانشینهایش را هم تغییر داد؛ او شاهزاده محمد بننایف ٥٦ساله را که وزیر کارکشته و باتجربه است به عنوان ولیعهدش منصوب کرد. در پی این انتصابات او پسر خودش محمد بنسلمان ٣٠ساله را به عنوان معاون ولیعهد و وزیر دفاع منصوب کرد. طیف مقاماتی که ملک سلمان به پسرش داده هیچ شکی درباره اینکه او چه کسی را به عنوان جانشین خود میخواهد، باقی نگذاشته است. علاوه بر مسئولیت فرماندهی نظامی، محمد بنسلمان همچنین بر ذخایر نفت کشور به عنوان رئیس شورای اقتصادی و امور توسعه نظارت دارد.
زنان پیشگام
زنی که در ایران به بالای ساختار دولتی رسیده، معاون رئیسجمهور روحانی، خانم شهیندخت مولاوردی است. او ٥٠ سال دارد و یک وکیل است. مولاوردی مواظب است که چادرش را درست کند، حتی در این پست ارتقایافته، او حجاب خود را حفظ میکند. او در اتاق کنفرانس دفتر رسمیاش در تهران نشسته و گرداگرد او را نماهایی از پرچمها و عکسهای رهبر عالیمقام انقلاب اسلامی گرفته است. او با یک جمله تحریکآمیز بامعنا به این پست رسید. هنگامی که رئیسجمهور روحانی در تابستان سال ٢٠١٣ کابینهاش را معرفی کرد، او در معرض افکار عمومی، رئیسجمهور را نقد کرد. او پرسید: «چرا سهم زنان در فهرست ٣٣نفره هیأت وزیران صفر است؟ چرا روحانی به زنان اعتماد ندارد؟» دو ماه بعد او به سمت یکی از معاونان چندگانه رئیسجمهور منصوب شد.مولاوردی بهعنوان معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده، پستی را در اختیار دارد که برابر با وزیر خانواده در ایران است. حتی اگر مجلس محافظهکار کنونی هرگز بهطور رسمی او را در این پست تأیید نکند، باز هم او معاون رئیسجمهور است.هنگامی که زنان در عربستان سعودی میخواهند در سلسلهمراتب اجتماعی بالا بروند، در برخی شرایط جداکردن مردها از آنها میتواند کمک مفیدی کند. در شرکت هدی الجریسی یک نشانه بر در قرار دارد که میگوید مردان اجازه ورود ندارند. در درون ساختمان نارنجی در مرکز ریاض به نظر میرسد این یک اداره معمولی است البته منهای کروموزومهای y. در آن ساختمان میتوان زنان را درحالیکه پشت کامپیوتر نشستهاند و شلوار جین و بلوزهای رنگارنگ پوشیدهاند، دید. آنها موهایشان را آراستهاند. آنها دروس و آموزش زبان را برای سایر خانمها سازماندهی میکنند. اگر مردها اجازه ورود به این دفاتر را داشته باشند، از زنان خواسته میشود در اتاقهای جداگانه بمانند. این بعد از همه حرفوحدیثها عربستان سعودی است. کشوری با اکیدترین تقسیمات جنسیتی در جهان. الجریسی با خنده میگوید: «برای برداشتن عبای مشکی و روسریهایتان آزاد باشید. برای ما مهم است که در این مکان احساس راحتی کنید». اما هنگامی که رئیس از دفتر اداره خارج میشود، تنها چیزی که هنوز در میان لباسهای سیاهی که او را میپوشاند قابلرؤیت است، چشمان اوست. این به معنای آن نیست که او غیرقابلرؤیت است. الجریسی یک پیشگام است، یکی از حدودا ٢٠ زن در سلطاننشین عربستان که در انتخابات ماه دسامبر برای شوراهای محلی و شهرداری پیروز میدان بوده است. این اولینباری بوده که زنان در عربستان سعودی اجازه یافتهاند کاندیدای انتخابات برای پستهای سیاسی شوند. این انتخابات همچنین اولین انتخاباتی بوده که در آن زنان در سراسر کشور اجازه رأیدادن داشتهاند.
این انتخابات نمونهای از دموکراسی بود، اگرچه مشاوران شوراهای شهر در نظامی که حول محور حکمرانی مطلق سلطان شکل میگیرد، حرف زیادی برای گفتن ندارند و مجاز هم نیستند حرف زیادی بزنند.
در عوض یک پارلمان، این کشور فقط دارای یک مجلس شوراست. زنان در عربستان سعودی هنوز نمیتوانند رانندگی کنند و آنها را مجبور میکنند که راننده استخدام کنند. از این بدتر آنها باید یک ولی قانونی داشته باشند. اما زنان در عربستان سعودی نسبت به مردان تحصیلات عالیتری دارند و امروزه در امور حرفهای که تا اندکی قبل شامل حال زنان نمیشد، به پیشرفتهای مهمی نائل آمدهاند.
وابستگی به نفت
ساختمانی درست بیرون دروازههای شهر بندری عربستان سعودی، جده به آسمان میرود، آسمانخراشی که در سالهای آینده احتمالا معروف خواهد شد. برج جده، اولین آسمانخراش در جهان خواهد بود که ارتفاعش بیش از هزار متر (سه هزارو ٢٨١ فوت) است. مراسم کلنگزنی این طرح سال پیش انجام شده بود و این برج تاکنون حدود ١٥٠ متر ارتفاع دارد. این سازه بناست تا چهار سال دیگر کامل شود. مهندس طلال المیمن میگوید: «ارتفاع غرور است، این آسمانخراش نماد جایگاه سلطاننشین در جهان است. مدیر و رهبر پروژه شاهزاده الولید بن طلال، پسر برادر سلطان و ثروتمندترین مرد در خاورمیانه است. سلطاننشین عربستان دلایلی کافی برای خودکفابودن دارد. او میگوید: «ما مکه و مدینه را داریم، ما نفت داریم و همه جهان به حال ما غبطه میخورد». عربستان سعودی هنوز میتواند با میلیاردها دلار درآمدهای نفتی که در طول یک دهه شکوفایی بازار نفت به دست آورده زندگی کند. اما این شکوفایی اکنون خاتمه و قیمت نفت کاهش یافته است. در همین حال کشور درگیر دخالت نظامی پرهزینهای در یمن شده است .عربستان سعودی همچنین تعمدا نفت را بیش از تقاضا تولید میکند تا قیمتها پایین بماند و باعث صدمهزدن به اقتصاد ایران شود. این امر برای عربستان هم ارزان نیست. عربستان در سال ٢٠١٥ معادل ١٠٠ میلیارد دلار کسری بودجه داشت. اگر وضعیت تغییر نکند انتظار میرود که در طول پنج سال کشور ذخایر ارزی خود را به تدریج مصرف کند و از آن بکاهد. حتی اگر قیمت نفت بار دیگر بالا برود ذخایر عربستان سعودی به اندازه ذخایر رقیبش، ایران، محدود خواهد بود. هر دو کشور کاملا آگاهند که وابستگیشان به منابع کافی یک مشکل دائمی است. هر دو کشور مشکلات بسیار مشابهی با هم دارند. تلاش در این راستا شامل یک برنامه نوسازی است که خود ابتکارعملهایی در دستگاه اداری، اقتصاد دولتی و حتی فروش بخشی از شرکت آرامکو را نیز دربر دارد. چه کسی بلندتر و سریعتر میسازد؟ چه کسی مدرنتر است؟ حتی ساختوساز در هر دو کشور مانند یک مسابقه رقابتی به نظر میرسد. در شمال تهران بزرگترین هتل ایران بر روی شیبهای سنگی کوههای البرز در حال ساختهشدن است. برای آغاز ساختوساز، کارگران باید یک سوراخ عمیق غولآسا به عمق ٧٥ متر در سنگها حفر میکردند. ساختن حدود ١٢٥ هتل چهار و پنج ستاره درحالحاضر برنامهریزی شده است. غرب عادت کرده است به خاورمیانه بهعنوان حوزهای در بحران فزاینده در سیاست جهانی نگاه کند. حوزهای که در آن فاناتیسم و پارانویا بر سازش و عقل پیروز میشود. اما منازعه بین عربستان سعودی و ایران فقط متشکل از فناتیکها نیست، البته صداهای خطیرتری وجود دارد، صداهایی که غرب میتواند آنها را به جای عقبنشینی از منطقه تقویت کند. غرب نباید از میان این کشورها در جستوجوی یک شریک منفرد یکی را انتخاب کند. ایالات متحده مدتهاست از نفتی که از خاورمیانه میگیرد نفع برده و با سیاست در این منطقه اعمال نفوذ کرده است. اگر پس از مأموریتهای شکستخورده در افغانستان و عراق، ایالات متحده اکنون ترجیح دهد که این منطقه را به حال خود رها کند، احتمالا دچار اشتباه شده زیرا این کار (ترک منطقه) نوعی خلأ بر جای میگذارد که باید پر شود، مانند خلأیی که اخیرا روسیه از آن در سوریه استفاده کرد. این امر مسئلهای اجباری است که واشنگتن باید سریعا برای بهینهسازی روابط بهسنگلاخافتادهاش با عربستان سعودی اقدام کند. برای حل مسائل و مشکلاتی مانند منازعه سوریه، غرب نیازمند ارتقای مذاکرات مستقیم بین ایران و عربستان سعودی است. برای اعمال فشار بر نخبگان در هر دو کشور اروپا دو ابزار قدرتمند در اختیار دارد.
آیا نشانههایی از امید وجود دارد
پرچم جمهوری اسلامی هنوز بر بالای پنجرههای درهمشکسته سفارت رهاشده ایران در ریاض در اهتزاز است. در تهران، خیابان جلوی سفارت عربستان سعودی به وسیله راهبندهای فولادی بسته است. لکههای دود حاصل از انفجار کوکتلمولوتوفها را که در ماه ژانویه تظاهرکنندگان ایرانی به سوی سفارت سعودیها پرتاب کردند هنوز میتوان بر پردههای سپیدرنگ مشاهده کرد. مقامات شهری نام خیابانی را که به سوی سفارت عربستان میرود بار دیگر تغییر دادهاند. اکنون نام این خیابان، خیابان شهید النمر است. به نظر نمیرسد نه عربستان سعودی و نه ایران در این روزها آماده آغاز مذاکره با طرف مقابل باشند و اکنون انتظار میرود که دولت سوئیس برای میانجیگری قدم پیش بگذارد. پس از ٣٠ سال که سوئیسیها پیامهای ایران و ایالات متحده را به این دو دولت رساندهاند، دیپلماتهای سوئیسی اکنون بناست همین نقش را بین ریاض و تهران ایفا کنند. پس از توافق هستهای برای مدت کوتاهی به نظر میرسید که سوئیس مهمترین کار خود را به انجام رسانده است. اما اکنون شاید بیش از هر زمان دیگری به آنها نیاز باشد.