کیوان سالها زنده بماند تا اگر ناامیدی چیره شد بگوییم این تصویر امید است؛ پهلوانی که اهل قمار در “سیاست برای آزادی” است. سیاست برای آزادی از جنس آرمان است و مبارزه، خستگی ناپذیری میخواهد. به تازگی از زندان سمنان آزاد شده اما آیا آزادی از زندان سمنان گزارهای درست است؟ هنر کیوان خلق موقعیت است. او از زندان هم، زیستِ آزادانه را خلق کرد. خلق موقعیت برای مبارز، زمان و مکان نمیشناسد، هر جا که بند باشد او سرود آزادی میخواند و مهمترین مصرعهای این سرود، مقاومت و نه به خستگی است.
نه زندان قبل از انقلاب او را خسته کرد، نه اعدام برادرانش، نه زندان جنبش سبز، نه زندان سالهای بعد از ۹۸ و حبس اخیرش. قلب او بیمار است؛ چون قلبی است که علیه استبداد میتپد و برای آزادی جوش میزند. قلب طبیعی نیست. برای زندگی روزمرّه ساخته نشده. خرق عادت میکند و از هر گوشه زندگی، مقاومت را آفرینش میکند. آزادی فقط رهایی از حصارهای بند دیکتاتور نیست. آزادی تعیین تکیلف با خویشتن هم است. رهایی خویشتن از دو دو تا چهارتا های معمول و سیاست را با رویا و خیال آمیختن هم است.
او ابایی ندارد که بگوید در جوانی سیاه و سفید میدیده و در پیری مبارزه را با تجربه تعریف میکند؛ برای همین وقتی نامهای نوشت و گفت “ای جوانان وطن، جان من و جان شما” خواست بر گفتمان امید و رویا برای جنبش همگانی سوار شوید. تحقق این جنبش، صبر را با ایستادگی میخواهد و لازمهاش ساختن لشکری است از سربازان آزادی که مسیر را نه در دو سرعت که در دو ماراتن تعریف کنند. در این رقابت، برنده کسی است که زودتر خسته نشود. مای معترض یا حاکمیت مستبد؟
بزرگترین موقعیت، زمانی خلق میشود که خیابانهای ایران دیکتاتوری را میلیونی غافلگیر کند. آن لحظه رویایی، مستلزم این است ما باور داشته باشیم دیکتاتوری اشتباه میکند. پس برای تداوم نه صرفا به شخص کیوان که به روحیه کیوان نیاز داریم. ببینید چه از سر گذرانده: انقلاب ناکام، سرکوب توسط روحانیون، شکست اصلاحات هفتاد و ششی، تداوم کار مدنی در زمان احمدینژاد، مهار جنبش سبز، سرکوبهای ۹۶ و ۹۸ و برآمدن جنبش زنزندگیآزادی.
اینها فقط سرخطهای پررنگ یک زندگی پرفراز و نشیب است. مبارزه برای آزادی در دیکتاتوری، پر از آسیب در زندگی فردی هم است. استثنا هم ندارد. پس چرا کیوان ۷۴ ساله که زندگیاش با اعدام و حبس و تهدید و تبعید عجین شده خسته نمیشود؟ این ایمان از چه جنسی است که مانند موتور محرکه هر بار او را مصممتر میکند؟
پاسخ به این پرسش پیشفرض دارد:
سیاست برای آزادی به دوردستها مینگرد، نوک دماغ را نمیبیند، برای ساخت گفتمان تلاش میکند، به پایداری در مسیر و نتایج ماندگار توجه میکند، زندگی را مبارزه و مبارزه را زندگی برای رفع موانع آزادی میبیند. “سیاست برای آزادی” جایی برای خسته شدن ندارد، چون آنقدر رویای شیرینی است که علیه بیمعنایی، خلق معنا میکند. تیپ کیوان، همین انسانهای عادیاند با همین خطاها و خصلتها اما تفاوتی دارند: مسیری که انتخاب میکنند در دوردستهاست. مثل دوندهای که چوب را به همیارش میرساند و مهم نیست خودش حتما به انتهای مسیر برسد، مهم فتح نهایی مسیر است.
مسیر آزادی در ایران هم، همینگونه است. پیروزی در آن مستلزم این است بپذیریم ما در یک راه سخت و طولانی هستیم که شکستمان در خمودگیمان و پیروزیمان در قدرت رویاپردازیمان است. این مسیر طی شود تا شاید آیندگانی مجبور نشوند بر خارها و تیغهایی که بر آن حرکت کردیم، دوباره پای بگذارند. مسیر آزادی انتها ندارد، برای خلق و بازتعریفش مدام باید راه رفت، اگر قدرت ما دیکتاتوری را هم براندازد باز هم مسیر برای پیمودن طولانی است.
تا افتادن دیکتاتوری تا خلق دموکراسی و اینجا هم باز نقطه انتهایی نیست، باز هم باید رفت و خلق کرد و پیمود. اهمیت تیپ کیوان در هشدارباشهای بههنگام است که وقتی برای خمودگی و ناامیدی نداریم. باید راه یافت و راه ساخت. چه بیرون و چه درون زندان.
*کانال نویسنده