سپیده کاشانی یکی از فعالان محیط زیست است که در اواخر سال ۹۶ از سوی اطلاعات سپاهپاسداران بازداشت شد. او به اتهام “جاسوسی” به ۶ سال زندان محکوم شد. سپیده کاشانی در آغاز این نامه مینویسد: «قصد داشتیم از معدود کسانی باشیم که برای وطن بمانیم. از طبیعت و خاک و شرفمان محافظت کنیم. در عمل، نه با شعار. ۲۵ سال از عمر و جوانیمان را در راه حفاظت از میهن صرف کردیم. گنبد و ترکمن صحرا، گلستان، ارس، ارومیه، طبس، بافق، مسجدسلیمان، شوشتر، هجیج، ملکان، فرزندانمان شدند. تا اینکه در ۴ بهمن ۱۳۹۶ توسط افراد اطلاعات سپاه بهطور وحشیانه و با خدعه و نیرنگ دستگیر و زندانی شدیم.»
در بهمن ۹۶، هفت کنشگر محیط زیست – هومن جوکار (همسر سپیده کاشانی)، امیرحسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مراد طاهباز و کاووس سیدامامی – از سوی اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شدند. چندی بعد مسئولان زندان اوین اعلام کردند که کاووس سیدامامی در زندان خودکشی کرده است. مرگ سیدامامی هنوز در پردهای از ابهام است. نهادهای حقوق بشری، حکومت جمهوری اسلامی را مسئول مرگ کاووس سیدامامی در زندان میدانند.
▪️سپیده کاشانی در این نامه میگوید، بازجو به او عکس بیجان سیدامامی را نشان داده است: «باور نکردم. ممکن نبود کاووس مرده باشد. او پر از شور زندگی و امید بود. نه، او زنده است. کاووس نمرده. من اعتراف نمیکنم. به کار نکرده اعتراف نمیکنم. اعدامم کنید. بازجو موبایلش را به من میدهد، فیلم جسد بیجان و شریف کاووس را نشان میدهد. مریم در اطرافش مویه میکرد و او را صدا میزد کاووسی بلند شو، کاووسی جوابمو بده. بیحال و بیرمق و بیامید به سلولم بازگشتم. بازجو گفت فیلم بعد جسد هومن هست.»
▪️ او در ادامه این نامه مینویسد: «یک به ظاهر روحانی حکم اعدام هومن جوکار جانخستهام را میخواند… همان هومنی که وجب به وجب این خاک را میبوید و میپرستد و میشناسد. باور کرده بودم. هر روز و هر لحظه فکر میکردم چوبهای برپا میشود و بازجو آنچه گفته عملی میکند.
▪️ «بازجوییها طولانی و همراه با داد و بیداد و فحاشی، هتک حرمت، دروغ تهدید، تهمت، تفتیش عقاید بود. بازجو اصرار داشت که من کلیمیبهایی مخفی هستم. ساعت ها ایستاده بازجویی میشدم. حتی اجازه نداشتم سرم را به دیوار تکیه بدهم. دائما و ساعتهای متوالی از پلههای ترسناک بازجویی مجبور به بالا و پایین شدنم میکرد. در اتاق تاریک بازجویی میشدم. صدای ترسناک بازجو را از بلندگو میشنیدم. در اتاقی که در و دیوار آن خونی بود بازجویی میشدم. نکند این خون هومن باشد، یا خون سام یا امیرحسین و طاهر یا آقای طاهباز، بازجو میگفت، شاید شما رو نزنیم، ولی به پسرها رحم نمیکنیم.»
▪️بازجوی اطلاعات سپاه به او گفته بود، چهار نفر از بازداشتیها را اعدام خواهند کرد: «مراد، طاهر، نیلوفر، هومن عزیزم. هرچه بازجو گفته بود، شد. نکند این هم … نه ممکن نیست، اصلا نمیتوانستم نه غذا بخورم، نه بخوابم، فقط به فقدان عزیزانم میاندیشیدم.
🔵 به بازجو میگفتم بالاخره دادگاهی هست، قاضی هست. حقانیت ما ثابت میشود. ولی [بازجو] میگفت توی دهن قاضی میزنم اگر حکمی غیر از حکم مرا قرائت کند. قاضی کیه؟ اونم آدم خودمونه، و بود. حکمی را قرائت کرد که بازجو خواسته بود. دفاعی هم در کار نبود. دادگاهی نمایشی و کیفرخواست ساختگی. بدون ادله محکمه پسند. هومن به من گفت، اوائل بازداشت، نیمههای شب برای بازجویی میرفت. در راه بازجویی، زیر پلهها در نقطه کور دوربینها، با چشمبند رو به دیوار متوقفش کردند و بعد از پشت سر مورد ضرب و شتم قرار گرفته، از شخصی به نام “سلطان” نام میبرد که با انبردست او را به کشیدن ناخن تهدید می کرده، سلطان آنها را به هر کار غیرانسانی تهدید میکرده است. بازجو میگفت من [کاشانی] مهره سوختهام، اگر هم آزاد شوم، یا با گلوله کشته میشم یا در یک تصادف ساختگی…حکم بازداشت تنها خواهرم را نشانم دادند. عکس او را هنگام بازجویی دیدم، خواستند مطمئن شوم که بازداشت شده، تیر خلاص را به من زدند. ولی من چیزی برای گفتن نداشتم. تمام واقعیتها را گفته بودم، نوشته بودم، بارها و بارها ولی نه آنچه آنها میخواستند…نمیدانم چندین انسان با چنین دسیسهها و نیرنگها و فشار و شکنجه پای اعترافات ساختگی نشستند و به موجب آن اعترافات پای چوبههای دار رفتند و یا احکام سنگین گرفتند و از نعمت آزادی محروم شدند. امیدوارم دیگر شاهد چنین بیعدالتیها نباشیم و حق و حقیقت جاری شود.
سپیده کاشانی در پایان نامه خود میگوید: «گرچه ما کارشناسان محیط زیست رنج غیرقابل تصور و طولانی را متحمل شدیم اما در واقع عزت و شرفمان را حتی برای آزادی که حقمان بود از دست ندادیم.»