چندی پیش، متن «مطالبات زنان» توسط جمعی از فعالان زن در داخل ایران تدوین و برای انتشار در اختیار سایت بیدارزنی قرار گرفت. نویسندگان متن از تمام فعالان حقوق زنان برای بحث و گفتوگو پیرامون مطالبات مطرحشده دعوت کردند. پیرو آن مطلبی توسط فرزانه راجی در «سایت رادیو زمانه» و مطلبی دیگر توسط شیلا فراهانی در «سایت اخبار روز» منتشر شد. سومین متن در پاسخ به متن پیشگفته توسط انوشه گلشن* در «سایت اخبار روز» منتشر شده که در ادامه آمده است.
از متن: «با مطالعه برنامه ۶ صفحهای «مطالبات زنان از حق مشارکت سیاسی تا حق اشتغال و دستمزد برابر» نوشته «جمعی از فعالین زن در داخل ایران» و با قدردانی از تهیه کنندگان که زمینه پرسش و بحث را فراهم کردهاند، چند نکته به ذهنم رسیده است که طرح میکنم:
نخست لحن آن است که به نظر میآید گویا گروهی دارند حقوق و امتیازاتی (کم و بیش پراکنده) به گروهی «دیگر» (زنان) «اعطا» میکنند. طوری که انگار این «دیگری» سهمی در تحولات نداشته و ندارد و خود قادر به تصمیمگیری برای خود نیست، و باید مورد دلجویی یا توجه قرار گیرد. نمیتوان از زنان ایران حرف زد و از مبارزات آنان حتی قبل از کارگران و زحمتکشان و از روزِ صفر جمهوری اسلامی در میدان مبارزات خیابانی علیه حجاب و قوانین ضد زن شریعت، حرفی نزد. و متذکر نشد که چه حماسههایی آفریدند تا حاکمیت و قوانین سرکوب کننده و رعبآور آنان را عقب برانند. چنین زنانی بر سر دو روز مرخصی کمتر یا بیشتر چانه نمیزنند آنان خواستار به دست گرفتن سرنوشت و آینده خود و جامعه خود هستند تمام و کمال، تا تباهی زندگی فردی و اجتماعی که چند دهه بر آنان تحمیل شده را بزدایند. درست است که زنان نیز مانند دیگر گروهها، به لحاظ حضور استبداد مذهبی، از داشتن تشکل خود، محلی و منطقهای و سراسری، محروم بودهاند اما در همه حال علیه قدرت دولتی و قدرت مردان، با همه سختیهایش مبارزه کردهاند. و این مبارزات دستاوردهایی داشته و دارد که میتواند سرمایه خوبی برای ساختن جامعه آینده باشد، نه آنکه زنان بنشینند تا کسانی از راه برسند و به آنان حقوقی اعطا کنند. زنانی که در مبارزات آبدیده شده و میشوند خود سرنوشت خود و متحدان خود را رقم خواهند زد و این دنیای وارونه را وارونه خواهند کرد.»
نکته بعدی، مطالعه «مطالبات زنان» بیشتر مرا به یاد برنامههای رفاهی کشورهای غربی (دولتهای رفاه) انداخت و امکاناتی که جنبشهای زنان در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در اروپا، آمریکا و کانادا به دست آوردند، ولی چون ساختار جامعه تغییر نکرده بود از دهه ۸۰ تا کنون آن حق و حقوقها را یکی یکی از دست دادند. هر چند که در جای جای برنامه ارائه شده، اصلاحات مورد نظر به عهده «شورا»ها گذاشته شده که کمی وصل کردن و سپردن مکانیکی امور به «شوراها» است.
مورد دیگر که در «مطالبات زنان» بود؛ به رسمیت شناختن کارگری جنسی به عنوان شغل بود که مایه شگفتی است. آیا در جهان کاری را میشناسید که به اندازه این کار باعث فرودستی و تحقیر و تباهی زنان باشد؟ و موجب تداوم سلطه مردسالاری؟ دانش فمینیستی حاصل چند سده مبارزه زنان جهان در مورد تن فروشی و علل و راهحلها بدین نتیجه انسانی رسیده است که با این شغل باید به شدت مبارزه کرد و خریداران را مجرم تلقی کرد اما از زنان (و مردان) همه گونه حمایت کرد تا زمانی که چنین تباهی که عامل تحقیر زنان و استمرار مردسالاری است، از جامعه رخت بربندد.
نکته آخر در «مطالبات زنان»، پرداخت حقوق برای کار خانگی بود، این هم موردی است که باز موجب تداوم فرودستی زنان، جاودانه کردن شغل خانهداری و در حاشیه ماندن ابدی زنان است، آیا به نظر نویسندگانِ برنامه اگر زنی تمام عمر در خانه بشوید و بساید، اما دستمزد بگیرد به «رهایی» میرسد؟
در واقع پرداخت حقوق برای کار خانهداری موجب جاودانی و دائمی شدن کار خانگی برای زنان خواهد شد و مانع مشارکت اجتماعی، تحصیل و رشد و تعالی اجتماعی زنان خواهد بود. به علاوه باعث میشود شوهران با وجود پرداخت دستمزد به زن، از کمک و مشارکت در کارهای طاقتفرسا، تکراری و بیپایان خانه سر باز زنند.
انجام کارهای خانگی باید اجتماعی شود و کاملا قابل اجرا است از جمله مهد کودک با کیفیت، مهیا کردن دو وعده غذای با کیفیت در مدارس، تاسیس آشپزخانههای عمومی، نگهداری سالمندان در مراکز مخصوص و …. چرا باید تمام سالهای عمر یک نفر (زن) در خدمت دیگرانی بگذرد که نیروی کار جامعهاند و برای جامعه تولید ثروت میکنند.
در پایان، باید اضافه کنم که تنها یک برنامه جامع و باز است که با حضور فعال تمامی اقشار و طبقات، شهری و روستایی، پیر و جوان و … میتواند مطالبات زنان را پاسخ دهد، که در «مطالبات زنان»ِ موردِ بحث فقدان حضور زنان کارگر، روستایی عشایر و اقلیتها و زنان مهاجر افغان به شدت احساس میشود.
* انوشه گلشن یکی از فعالان «جمعی از زنان مبارز داخل کشور» است.