در همهٔ عرصهها، از جمله در اقتصاد، امروزه سیاست بزرگترین تهدیدکنندهٔ بهروزی بشر است.
نوشتهٔ جوزف استیگلیتز، در project syndicate ، ۳۰ دسامبر ۲۰۲۲ [۹ دی ۱۴۰۱] – اختصاصی اندیشه نو
گویی که سقوط اقتصادی ناشی از کووید-۱۹ و جنگ روسیه با اوکراین به اندازه کافی سخت نبود، اکنون باید نگران واکنش سیاستگذاران بود که میتواند وضعیت بد امروزی را بدتر کند. در سال ۲۰۲۳، سختیهای زندگی مسلماً بیشتر و زمینه برای عوامفریبان آمادهتر خواهد بود.
اقتصاد را «علم غمافزا» نامیدهاند، و سال ۲۰۲۳ مناسب بودن این لقب را نشان خواهد داد. ما در معرض دو فاجعه قرار داریم که عملاً فراتر از کنترل ما هستند. اولی، همهگیری کووید-۱۹ است که همچنان ما را با گونههای جدید، کُشندهتر، مُسریتر، یا مقاوم در برابر واکسن تهدید میکند. مدیریت این همهگیری بهخصوص در چین ضعیف بوده است، که علت اصلی آن هم واکسینه نکردن شهروندان با واکسنهای مؤثرتر (غربی) mRNA است.
فاجعهٔ دوم، جنگ تجاوزکارانهٔ روسیه در اوکراین است. هیچ پایانی برای این درگیری دیده نمیشود. این جنگ ممکن است شدّت و گسترش یابد یا پیامدهایی حتی وخیمتر داشته باشد. در هر صورت، اختلال بیشتر در قیمت انرژی و مواد غذایی قطعی است. و گویی که این مسائل به اندازهٔ کافی سخت نبودند، اکنون بهوضوح باید نگران واکنش سیاستگذاران بود که میتواند وضعیت بد امروزی را بدتر کند.
از همه مهمتر، فدرال رزرو [معادل بانک مرکزی] آمریکا ممکن است نرخ بهره را بیش از اندازه و خیلی سریع بالا ببرد. تورّم امروزی تا حد زیادی ناشی از کمبود عرضه است، که بخشی از آن در حال حاضر در حال رفع شدن است. بنابراین، بالا بردن نرخ بهره ممکن است مخرّب باشد؛ این اقدام سبب تولید بیشتر مواد غذایی، نفت یا گاز نخواهد شد، اما برانگیختن سرمایهگذاریهایی را که به کاهش کمبود عرضه کمک میکنند دشوارتر خواهد کرد.
سیاستهای پولی انقباضی [با هدف کاهش تقاضا بهمنظور کاهش تورّم] نیز میتواند به اُفت اقتصاد جهانی منجر شود. در واقع، چنین پیامدی کاملاً پیشبینی شده است. برخی از صاحبنظران، که خود را متقاعد کردهاند که مبارزه با تورّم مستلزم درد کشیدن اقتصادی است، اساساً از رکود اقتصادی استقبال کردهاند. به اعتقاد این عده، رکود هرچه سریعتر رخ دهد و شدیدتر باشد، بهتر است. انگار متوجه نیستند که این درمان ممکن است بدتر از خودِ بیماری باشد.
رعشههای جهانی ناشی از سیاست انقباضی فدرال رزرو [افزایش نرخ بهره] را از هماکنون، در اوایل زمستان، میتوان احساس کرد. آمریکا درگیر سیاست «همسایهات را فقیر کن» نسخهٔ قرن بیستویکم [با اعمال محدودیتهای تجاری برای مقابله با رکود و بیکاری در داخل] است. گرچه قویتر کردن دلار [در برابر ارزهای خارجی] اثر تعدیلکننده بر تورّم در آمریکا دارد، این کار سبب تضعیف ارزهای دیگر و افزایش تورّم در کشورهای دیگر میشود. حتی کشورهایی که اقتصاد ضعیفی دارند، برای کاهش این پیامدهای ارزی، مجبور میشوند نرخ بهرهشان را افزایش دهند، که اقتصاد آنها را ضعیفتر میکند. نرخ بهرهٔ بیشتر، ارزهای کمارزش شده، و کُند شدن حرکت اقتصاد جهانی از هماکنون دهها کشور را به آستانهٔ ورشکستگی کشانده است.
نرخ بهرهٔ بالاتر و قیمت بیشتر انرژی نیز بسیاری از شرکتها را به سوی ورشکستگی خواهد کشاند. هماکنون نمونههای روشنی از این روند را شاهدیم، از جمله در شرکت آلمانی خدمات برق و انرژی «یونیپر» (Uniper) که حالا ملی [دولتی] شده است. و شرکتها حتی اگر به دنبال حمایت قانونی در برابر ورشکستگی نباشند، هم آنها و هم خانوارها فشار ناشی از وضعیت انقباض مالی و اعتباری را احساس خواهند کرد. جای تعجب نیست که ۱۴ سال نرخ بهرهٔ بسیار پایین باعث بدهکاری بیش از حدّ بسیاری از کشورها، شرکتها، و خانوارها شده است.
همانطور که خطر جدّی فروپاشی صندوقهای بازنشستگی بریتانیا در اواخر سپتامبر و اوایل اکتبر [مهر] نشان داد، تغییرات چشمگیر سال گذشته در نرخ بهره و نرخ مبادلهٔ ارزی خطرهای پنهان متعددی در بر دارد. ناهماهنگ بودن موعد سررسید پرداخت وامها با نرخ مبادلهٔ ارزها مشخصهٔ اقتصادهای مقرراتزدایی شده است که با رشد مشتقات مالی غیرشفاف شیوع بیشتری یافته است.
البته روشن است که آسیبپذیرترین کشورها بیشتر از همه متحمل این درد و مشقتهای اقتصادی میشوند. زمین این کشورها، برای اینکه عوامفریبان بذرهای خشم و نارضایتی بپاشند، آمادهتر خواهد بود. زمانی که لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا در انتخابات ریاستجمهوری برزیل بولسونارو را شکست داد، دنیا نفس راحتی کشید. اما فراموش نکنید که بولسونارو تقریباً ۵۰درصد آرا را به دست آورد و هنوز کنگرهٔ برزیل را در کنترل خود دارد.
در همهٔ عرصهها، از جمله در اقتصاد، امروزه سیاست بزرگترین تهدیدکنندهٔ رفاه و بهروزی بشر است. بیش از نیمی از جمعیت جهان در حکومتهای استبدادی زندگی میکنند. حتی در آمریکا، یکی از دو حزب بزرگ به یک فرقهٔ کیش شخصیت تبدیل شده است که بیش از پیش دموکراسی را نقض و رد میکند و همچنان در مورد نتیجهٔ انتخابات سال ۲۰۲۰ [که جو بایدن در آن پیروز شد] دروغ میگوید. شیوهٔ کار آنها حمله به مطبوعات، علم، و نهادهای آموزش عالی است، ضمن آنکه تا جایی که میتوانند اطلاعات غلط و گمراهکننده به فرهنگ تزریق میکنند.
ظاهراً هدف این است که بخش عمدهای از پیشرفتهای 250 سال گذشته به عقب بازگردانده شود. دیگر آن خوشبینی که در پایان جنگ سرد [انحلال اتحاد شوروی] حاکم شد، زمانی که فرانسیس فوکویاما ندای «پایان تاریخ» را سر میداد، وجود ندارد. منظور فوکویاما این بود که دیگر هیچ چالش جدّی در برابر الگوی لیبرال-دموکراتیک وجود نداشت.
البته هنوز یک برنامهٔ مثبت وجود دارد که میتواند از سقوط به گذشته و ناامیدی جلوگیری کند. اما در بسیاری از کشورها، بر اثر بنبست و قطببندی سیاسی، چنین برنامهای از دستور کار دور شده است. اگر نظامهای سیاسی با عملکرد بهتری داشتیم، میتوانستیم برای افزایش تولید و عرضه بسیار سریعتر حرکت کنیم و فشارهای تورّمی را که اقتصادهای ما اکنون با آنها مواجهاند کاهش دهیم. پس از نیم قرن که در اروپا و آمریکا به کشاورزان گفته شده است به اندازهای که میتوانند تولید نکنند، هر دو میتوانستند به آنها بگویند که بیشتر تولید کنند. آمریکا میتوانست امکانات مراقبت از کودکان را فراهم کند تا زنان بیشتری بتوانند وارد نیروی کار شوند و کمبود نیروی کار ادّعایی کاهش یابد. و اروپا میتوانست با سرعت بیشتری بازارهای انرژی خود را اصلاح کند و از افزایش شدید قیمت برق جلوگیری کند.
کشورهای سراسر جهان میتوانستند مالیات اضافی بر «سود بادآورده» [بیش از میزان پیشبینی شده] را به روشهایی وضع کنند که در واقع مشوّق سرمایهگذاری و تعدیلکنندهٔ قیمتها باشد، و از این درآمد مالیاتی برای حمایت از اقشار آسیبپذیر و سرمایهگذاریهای دولتی بهمنظور افزایش تابآوری اقتصادی استفاده کنند. ما، در جامعهٔ بینالمللی، میتوانستیم معافیت مالکیت معنوی [تولید واکسن و دارو] در مقابله با کووید-۱۹را بپذیریم، و در نتیجه، میزان آپارتاید واکسن و کینهای را که دامن میزند، و همچنین خطر جهشهای خطرناک جدید ویروس را، کاهش دهیم.
با همهٔ اینها، خیلی که خوشبین باشیم، میشود گفت که حدود یکهشتم لیوان ما پُر است. معدودی از کشورها در این برنامه پیشرفتهایی داشتهاند، و ما باید از این پیشرفتها خوشحال و سپاسگزار آنها باشیم. اما تقریباً ۸۰ سال پس از آن که فریدریش فون هایک کتاب «راه بندگی» را نوشت، ما هنوز گرفتار میراث سیاستهای افراطیای هستیم که او و میلتون فریدمن وارد جریان تفکر غالب کردند. آن نظرها ما را در مسیری واقعاً خطرناک قرار دادند: راهی به نسخهٔ قرن بیستویکمی فاشیسم.
جوزف ای استیگلیتز (Joseph E. Stiglitz)، برندهٔ جایزه نوبل اقتصاد و استاد دانشگاه کلمبیا، اقتصاددان ارشد بانک جهانی (۱۹۹۷-۲۰۰۰)، رئیس شورای مشاوران اقتصادی ریاستجمهوری آمریکا، رئیس مشترک کمیسیون عالی قیمت مواد کربنی، و عضو کمیسیون مستقل اصلاحات مالیاتبندی بر شرکتهای بینالمللی است. او مؤلف ارشد ارزیابی آبوهوایی ۱۹۹۵«هیئت بیندولتی تغییرهای آبوهوایی» (IPCC) بود.
اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.