🔺این ساختار نشان داده که ظرفیت تحول و اصلاح ندارد و با تغییر حاکمان و برخی سیاستها نمیتوان امید به تحول و بهبود وضعیت داشت. این ساختار دینی استبدادی و مبتنی بر سنت و نابرابری، نمیتواند به خواستههای انسان امروز پاسخ مناسب دهد. در این ساختار همهی قوانین و مقررات و الگوها در حوزههای متنوع، توسط فقیهان ترسیم، تعیین و تایید میشود؛ فقیهانی که الگوهای عصر بردگی در ذهنشان رسوب کرده و جز آن را نمیتوانند بپذیرند.
🔺اساس گفتمان جمهوری اسلامی، تبعیض و سلطه، و اساس گفتمان نسل تحولخواه امروز برابری و آزادی است. برتری گفتمان تحولخواهان میتواند ما را امیدوار به پیشرفت و عدم شکست آن در درازمدت نماید. گفتمان برتر هرگاه همهی عوامل برای تسلط آن جمع گردد لاجرم فراگیر و مسلط شده، تغییرات مهمی را موجب خواهد شد.
🔺هر حکومت اصلاحناپذیری محکوم به شکست است. هیئت حاکمهی جمهوری اسلامی نیز در مشی و منش خود اصلاحناپذیری را برگزیده، اما از پذیرش سرنوشت محتوم خود سر باز می زند. انتخاب مشی و منش، اختیاری است؛ اما نتیجه و پیامد آن اختیاری نیست.
🔺سالها و حتی دههها زنانی که نمیخواستند الگوی پوشش جمهوری اسلامی را رعایت کنند سرکوب شدند و سرکوب برای مدتی مؤثر واقع شد هر چند اثر خود را دیگر، از دست داده است. هر سرکوبی پس از مدتی اثر خود را از دست خواهد داد. سرکوب هر چه شدیدتر باشد، زودتر بی اثر خواهد شد. سرکوب همچنین میتواند ساختارهای حکومتی و مسند حاکمان و ثروتهای آنان را برای مدتی حفظ کند و این مهمترین هدف سرکوب است. به نظر من تغییر نظام سیاسی در ایران به قدری ضرورت یافته و بقای ایران به قدری وابسته به تغییر است که دیگر با سرکوب نمیتوان مانع آن شد. سرکوب فقط تحقق آن را به تاخیر میاندازد…