بیش از دو دهه است که سازمانهای زنان در سراسر دنیا هر سال در چنین روزی با انتشار بیانیه یا برگزاری گردهمآیی بار دیگر مسئلهی خشونت بر زنان را به عرصهی عمومی میآورند و گزارشهای رسمی نیز در زمینهی گسترش این خشونت یا هر گونه پیشرفت در پیشگیری از آن منتشر میشود. این روز یادآور «خواهران میرابال» است، مبارزانی اهل جمهوری دومینیکن که در بیستوپنجم نوامبر سال ۱۹۶۰ به جرم مخالفت با دیکتاتوری حاکم به دست مأموران سازمان امنیت ارتش به قتل رسیدند و حکومت آدمکشان مرگ تبهکارانهی آنها را ناشی از حادثهی رانندگی وانمود کرد.
از شهریورماه امسال در پی قتل ستمکارانهی مهسا (ژینا) امینی، که مرگی ناشی از بیماری زمینهای وانمود شد، و سیل جوانان جانبهلبرسیده که با فریاد «زن، زندگی، آزادی» خیابانها و محوطه دانشگاهها را تسخیر کردند، شاهد انواع خشونت بر زنان بودهایم. صداهایی از درون حاکمیت شنیدهایم که بیشرمانه اعتراض دخترانی را که دلیرانه برابر باتوم و گلوله سینه سپر میکنند به «غلیان نیازهای جنسی» و «اشتیاق به برهنگی» فرومیکاهند. پیدرپی خبر جانباختن دخترانی را خواندهایم که مرگشان بر اثر «سقوط از بلندی»، «سکته قلبی»، «مصرف الکل» و… وانمود شده است یا خبر خودکشی دختری جوان و آزاردیده را پس از چندین روز بازداشت. تصویرهایی دیدهایم از مأمورانی که دختران را هنگام ضربوشتم «دستمالی» میکنند. خبر احکام سنگین زندان برای معترضان بازداشتی را شنیدهایم حتی برای دختری که پیش از آغاز خیزش سراسری بهتنهایی با پلاکاردی در دست در بلوار کشاورز راهپیمایی اعتراضی کرد. و اینک خبر «دستچین» شدن دختران (و پسران نوجوان) در بازداشتگاهها به گوش میرسد برای تجاوز سازمانیافته که از دیرباز یکی از ابزارهای شکنجه بوده است.
اینهمه اما نتوانسته انفجار خشم فروخفتهای را که برخاسته از بسیاری خشونتهای آشکار و نهان است فرو بنشاند، و فریاد جوانان جانبهلبرسیده را خاموش کند که نشان دادهاند سر سازش و تمکین به قدرت جهنمی ندارند. بیتردید، از این پس جهان در ۲۵ نوامبر یادآور دختران جوانی خواهد بود که تنها برای «یک زندگی انسانی» در ایران قربانی خشونت شدند و دلآوری زنان جوان و نوجوانی را خواهد ستود که از مرگ و همسرنوشتی با «خواهران میرابال» هراسی به دل راه ندادند، آزادی خود را طلب کردند و در این راه چندان پای فشردند که همراهانی بسیار از هر جنس و سن و از هر قوم و مسلک یافتند.