حکومت مکار است و بازیگری دارد. اما بخشی از مخالفان نظام هم با سیاست نادرست به این مکاریت میدان دادند.
تجربه بازی در برابر انگلیس و برخورد این جریان مخالف بس درسآموز است که باعث تفرقه میان مردم شد.
از آغاز، این تقاضا که تیم ایران در بازیها حذف شود کاری نادرست و ناسنجیده بود.
در ادامه رفتار نادرستتری انجام شد که بس خطاتر بود.
تیم ملی در بازی اول سرود نخواند این کار انعکاس جهانی یافت و سر تیتر روزنامههای جهانی مانند لیبراسیون شد اما دو جریان، رسانهها و افراد جوی ساختند که تبدیل به محاکمه تیم ملی شد.
آیا این عجیب نیست که تیم ملی در انعکاس جهانی معترض به نظام ایران شناخته شود اما رسانه فارسی زبان و برخی افراد، عکس این عمل را به مردم نشان دهند. نتیجه تلخ و بدتر این شد که برخی پرچم انگلیس را به دوش کشیدند که واویلا بود. ما پرچم نظام را قبول نداریم اما پرچم انگلیس را به لجبازی نظام بر دوش نمیکشیم. ما فرزندان ستارخان که همه ایرانی هستیم پرچم انگلیس را بر دوش بکشیم. ای عجب.
این تفرقه به کام حکومت شد تا بین مردم و تیم ملی بنشیند.
درست است که دیدار با رئیسی و نوع برخورد برخی از بازیکنان درست نبود اما آنان جبران کردند در همان بازی اول با نخواندن سرود حکومت.
اما بعد از بازی با ولز، قبل از بازی با آمریکا، هم تیم ملی با اعلام همراهی با مردم و حتی در خواست آزادی زندانیان و هم آزادی وریا غفوری به سوی مردم بیاید و هم مردم تیم را مال خود بدانند تا نظام مغلوب این میدان شود.
حساب کنید اگر بعد بازی انگلیس مردم به خیابان میآمدند بزرگترین تجمع برعلیه حکومت میشد.
حکومت با تفرقه که با کمک برخی از مخالفان به شکل ناخواسته انجام شد، فرصتی تاکتیکی برای اعتراض را از مردم گرفت.
آیا میشود در بازی با امریکا این قاعده را بر هم زد؟
این بازی هم میگذرد. حکومت ایران کودکان و زنان و مردم را کشته است. موضع نهائی همان است که داشتهایم اما هر فرصتی را باید درست استفاده کرد.
گذار از حکومت دینی باید با اقدام مناسب و رفتار درست صورت گیرد، نه رفتاری که به کام حکومت شود.