
🔸شما را نمیدانم!اما من اگر صدبار دیگر هم این چند دقیقه را نگاه کنم هر صد بارش گریه خواهم کرد، نه برای دلتنگی پیروز برای امیرحسین یا برای شوق دویدن بهرود به سمت او ،که آنها هم درد کمی نیست، بلکه برای #اسماعیل_عبدی که شاید دلتنگ به آغوش کشیدن ماندانا باشد، یا برای سوران که سایا از او دور بود و حالا دور و دور تر شده است.
🔸نمیدانم چیست! اما هر چه هست چنگ میزند در دلم وقتی تصور میکنم؛ تکرار می کنم فقط تصور میکنم پدری در تنهایی خود مرور میکند لذت به آغوش کشیدن فرزندش را، قند در دلش آب میشود و ناخودآگاه لبخندی میزند و تمام آرزویش میشود کودکی که رها در آغوش اوست و دنیایش به اندازه وسعت همان آغوش کوچک میشود.
🔸بی دلیل یاد آرین افتادم پسر کوچک #مهدی_بهلولی شاید او هم در خلوت بی خیالیهای کودکانهاش دلتنگ آغوش اوست، یادتان هست چطور روی قبرهای اطراف پدرش پرواز میکرد و اوج میگرفت؟
کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)