▫️جنبشی که با جانباختن مظلومانه مهسا امینی در ایران آغاز شد آنچنان ابعاد وسیع و بیسابقهای پیدا کردهاست که هنوز توضیح کاملاً دقیقی برای تبیین آن نمیتوان یافت. حکومت ایران نیز همچون همیشه کوشش میکند وجوه پیشبینیناپذیر همهی رخدادهای جنبشی ایران را به دستهای مرموز بیگانگان نسبت دهد و از مسئولیت تباهیها و خطاکاریهای چندین دهه انحصار قدرت و سرکوب سیستماتیک شانه خالی کند: از تحمیلات ارتجاعی به زنان وجوانان؛ از بیآیندهکردن نسل نوین فرزندان ایران؛ از فقر و شکاف طبقاتی سهمگین؛ از حاشیهنشین شدن میلیونها ایرانی در نتیجهی بیکاری و تنگدستی؛ از به فنا رفتن ارزشمندترین منابع و سرمایههای ملّی کشور؛ از تبعیضهای مذهبی و ایدئولوژیک و جنسیتی، از ویرانگری محیط زیست…
▫️اکنون زنجیرهی نحسِ تجاوزکاریهای آشکار به همه عرصههای جامعه مدنی ایران، در کنار استبداد سیاسی و استیلاجویی منطقهای، مردم و جوانان و زنان جانبهلبرسیده را به قیام علیه تمامیتِ پیشواسالاریِ مسلط در ایران برانگیخته؛ قیامی که صدها شهید و زخمی و مجروح و معلول و بیشاز اینها زندانی و بازداشتی داشتهاست. آنچه در تقابل با ارادهی مردم در خیابانها قرارگرفته نیز نمایندگان یک حکومت دینی به رهبری و فرماندهی کلّقوای”ولی فقیه با اختیارات مطلقه” هستند و همین مقابلهجویی و سرکوبگری است که نسلهای جدید جوانان ایران را از مذهبی که در تاروپود حکومت تنیده شده، بیزار کردهاست. آن مذهبی که در دهه ۵۰ چنان شورانگیز مینمود که تصویر رهاییبخش آن انکارناپذیر بود، اکنون آنچنان با پول و ثروت و اسلحه و سیاست و اقتصاد و ایدئولوژیِ قدرت درآمیخته که دیگر فضایی برای تنفس و آزادی باقی نگذاشتهاست.
▫️زنجیره جنبشهای ملّی ایران که از سال ۸۸ بدینسو یکی از پس دیگری ظهور مییابند، اکنون در یک موضع تاریخی بیبدیل، به شعار”زن، زندگی، آزادی”رسیدهاست که نماد غیرقابل انکار آن، تصویر معصومانهی یک دختر جوان کُرد است که همچون روح جاری در پیکرهی همه نسلهای کنونی ایران زمین، به سمت خیزش بهسوی آزادی و عدالت دمیدهشدهاست تا زمانی که یک بار برای همیشه و بیهیچ تبصره و امّا و اگری، ایران، براستی برای همه ایرانیان باشد- نه برای گروهی مخبّطِ فریفتهی به قدرت و آلوده به ثروتهای بیکران و نامشروع.