آیا هیچ حساب کردهاید که اگر خشونت نتیجه ندهد چه سرنوشتی خواهید داشت؟
و خشونت نتیجه نخواهد داد، زیرا آن کسانی که به ضرب باتومشان نیاز دارید خود مطمئن نیستند که دخترشان یا خواهرشان وقتی از خانه خارج میشود به سرنوشت مهسا امینی نمیرد. آیا در قبال یک لقمه نان خالی کسانی را بزنند یا بکشند که شاید ناموس خودشان باشند، تا چپاولگران همچنان با آسودگی شکمهای سیریناپذیرشان را بیاکنند و محرومان به خاکی باز هم تیرهتر از امروز بنیشنند؟ چرا؟
سرانجام واقعه با گامهائی بیبازگشت از راه رسید یا به زودی خواهد رسید، رویدادی که وعده وقوعش دروغ نبود، رویدادی که به زیر میکشد و فراز میآورد. آیا این همان روزی نیست که انتظارش میرفت: “ترازوی بزرگی را در نظر بگیرید که یک طرفش صدها تن کالا باشد و مدام به طرف دیگر وزنههایی اضافه شود، ولی کفهها تکان نخورند. آیا این وضعیت را باید ابدی شمرد؟ آیا باید به عدم تأثیر افزوده شدن وزنهها خندید؟ اقوام گذشته هم قسم میخوردند که هرگز نابود نمیشوند. او لم تکونوا اقسمتم من قبل ما لکم من زوال. ولی بالاخره روزی آمد که اضافه شدن وزنهای توازن را بر هم زد. حادثهای کوچک در یک شهر دورافتاده از تونس همه جهان عرب را به هم ریخت….”
تقریبا هر کسی که حرف بزند دستگیر میشود، یا به او امر میکنند چنین کن یا چنان نکن. از کجا میدانید اگر آنچه میگوئید انجام گیرد به نفعتان است؟ مگر با همین تشخیصهای خام نبود که به اینجا رسیدید؟ رسانهای وجود دارد به نام صداوسیما که از بس دروغ گفت دیگر کسی، حتی در در میان اندک هواداران خودتان، حرفهایش را باور نمیکند. چه کسی این دروغگوئی را به او تکلیف کرد؟ شما. البته چنان هم نیست که صدای رسانه ملی اصلا به گوشها نرسد؛ اگر کلمهای به خلاف امیال شما بگوید تماما شنیده خواهد شد. رسانهای هست به نام اینترنت که وقتی قطع میشود به صدا در میآید؛ همین که در دسترس نیست یعنی خطیرترین خبرها، حتی برای کسانی که در شرائط عادی اخبار را دنبال نمیکنند. چه کسی این وضعیت را رقم زد؟ شما. ضدرسانهای هست به نام پارازیت که از بس نتیجه عکس داد گاهی بیست کانال ماهوارهای پربیینده برای تشویق مردم به مشارکت در اعتراضات به صورت داوطلبانه برنامههایشان را قطع میکنند. از فرط اشتباهات مکرر و وخیم، دیگر براي نابود شدن به دشمن نیاز ندارید. با نادانی تمامی چارههایتان را مستهلک کردهاید، به صورتی که اکنون احساس میکنید از خشونت گزیری نیست. دست نگه دارید. این بدترین خطائی است که میتوانید مرتکب شوید. آیا هیچ حساب کردهاید که اگر خشونت نتیجه ندهد چه سرنوشتی خواهید داشت؟
و خشونت نتیجه نخواهد داد، زیرا آن کسانی که به ضرب باتومشان نیاز دارید خود مطمئن نیستند که دخترشان یا خواهرشان وقتی از خانه خارج میشود به سرنوشت مهسا امینی نمیرد. آیا در قبال یک لقمه نان خالی کسانی را بزنند یا بکشند که شاید ناموس خودشان باشند، تا چپاولگران همچنان با آسودگی شکمهای سیریناپذیرشان را بیاکنند و محرومان به خاکی باز هم تیرهتر از امروز بنیشنند؟ چرا؟
سردار همدانی در آن مصاحبه معروفش، بعد از اعتراف به اینکه ناآرامیهای عاشورای ۸۸ را ۵۰۰۰ اوباش سازماندهی شده از سوی او جمع کردند گفته بود باید کسانی را که با چاقو و قمه سروکار دارند پای کار آورد. چرا؟ پس بقیه نیروها چه؟ مگر اوباش چه مزیتی دارند که مشکل فقط با دخالت آنها حل میشود؟ آیا قدشان خیلی بلند است، یا بدنهایشان خیلی ورزیده است؟ نخیر. تنها ویژگی متفاوت آنان این است که میزنند و میکشند بدون آنکه بپرسند چرا؟ ستون فقرات شما هنوز همان ۵۰۰۰ نفرند و صدها هزار نیروی دیگر فقط سیاهی لشکر به حساب میآیند، چون از خود میپرسند چرا؟
نه با ۵۰۰۰ نفر و نه با ۵۰۰ هزار نفر کاری از پیش نمیبرید. زیرا مردم نمیترسند. از اول همنمیترسیدند، بلکه نگران سرنوشت کشور بودند. “انسانهای ترسو با افزایش خشونت ساکتتر می شوند. ولی مردمی که دوراندیشی آنان را به تحمل وا میدارد وقتی حریف را در تدارک جنگ ببیند شاید در شیوه خود تجدیدنظر کنند. آنها کوتاه میآمدند تا تو به خاک و خون کشیده نشوی، نه آنکه خود همه چیزشان را از دست بدهند.”
در ضمن، آن ۵۰۰۰ نفری که رویشان حساب کردهاید به همان اندازه که امروز جنایتکارند، وقتش که برسد بزدل و خیانتکار هم هستند. بترسید از لحظهای که جهت تغییر کند و خود آنها …
*
خداوندا، استغاثه بندگانت را برای دنیا و آخرتشان بشنو و اضطرار آنان را ببین. فساد و بیلیاقتی سفرههای کوچک مستضعفان را تقریبا بر چیده است. خواست مردمی که عیال تو هستند پشیزی به حساب نمیآید، و جانشان با خونسردی و به کمترین بهانه ستانده میشود. و تمامی اینها با غصب نام نورانی تو روی میدهد. کجاست گشایش نزدیک تو؟ کجاست فریادرسی سریع تو؟ کجاست مهربانی وسیع تو؟ کجاست عطاهای گوارای تو؟ ما ملت دردمند اینک بیش از هر زمان دیگر به آنها نیاز داریم.
*کانال تلگرام کلمه