یکشنبه هفته جاری مصادف بود با بیست و یکمین سالگرد حملات 11 سپتامبر. واضح است که بیشتر نقاط جهان طی دو دهه گذشته تحت تاثیر جنگهای انتقامجویانه دولت آمریکا علیه تروریسم قرار گرفته و این در حالی است که شرایط جهان فقط پیچیدهتر و آشفتهتر شده است.
طی 21 سال گذشته، ایالات متحده تحت پرچم «مبارزه با تروریسم» جنگهایی را به راه انداخته و باعث رنج و غم بینهایت مردم دیگر کشورها شده است. با این وجود، ایالات متحده نه تنها در صادرات «نظام دموکراتیک» خود به کشورهای خاورمیانه یا ریشهکنی تروریسم ناکام مانده، بلکه در خود آمریکا هم شاهد افزایش افراطگرایی در موضوعات سیاسی و اجتماعی بوده است.
این امر با توجه به تمایل آمریکا به انجام بی فکرانه تجاوز نظامی و تمایل به توسعه هژمونی، موضوعی کنایه آمیز است.
حمله 11 سپتامبر پرده «جنگ جهانی علیه تروریسمِ» آمریکا را فرو انداخت. واشنگتن به نام ایمنتر کردن خودش، سرزمین دیگر کشورها را مثل عراق و افغانستان به آتش کشیده است.
دولت ایالات متحده همچنین از طریق «مبارزه با ترریسم» در خارج، به دنبال ترویج اجباریِ دموکراسی به سبک آمریکایی بوده و فقط آشوب و بحران حقوق بشری بیشتر را در دیگر کشورها رقم زده است.
از سوی دیگر، هر جا ارتش آمریکا پا گذاشته، به دنبال فرصتهایی برای کسب منابع مادی مانند کنترل منابع محلی آنجا بوده است.
ایالات متحده اخیرا تلاشها برای سزرقت نفت از سوریه را تسریع بخشیده و طی این سالها واشنگتن چندین دولت را در منطقه که در مقابل هژمونی آن مقاومت کردند، سرنگون نموده است.
به زبان بهتر، جنگ آمریکا علیه تروریسم یک شکست کامل و در ایجاد احساس امنیت مردم ایالات متحده ناکام بوده است. طبق گزارش نشریه «نیوزویک»، یک بولتن اطلاعاتی آمریکا هشدار داد که گروههای شبه نظامی خارجی میتوانند از بیست و یکمین سالگرد 11 سپتامبر یعنی یک سال پس از خروج ارتش ایالات متحده از افغانستان استفاده کرده تا به افراطگرایی خشونتآمیز داخلی دامن بزنند.
از لحاظ داخلی، گزارشی که در سال گذشته میلادی منتشر شد نشان میدهد 20 سال پس از 11 سپتامبر، جنگها هزینهای 8 تریلیون دلاری بر آمریکا تحمیل کرده است. دولت آمریکا به جای هزینه کردن این مبلغ برای بهبود زیرساخت و معیشت مردم، پرداختن به موضوعات داخلی و دستیابی به همبستگی اجتماعی، چنین پول هنگفتی را صرف بیثبات کردن جهان کرده است.
این موضوع، اعتماد بسیاری از آمریکاییها به کشورشان را آسیب زده و به چند دستگی اجتماعی و چند قطبی سیاسی طی سالهای اخیر در ایالات متحده کمک کرده است.
علاوه بر این، مسائلی نظیر مناقشات قومی و خشونت سلاح بیشتر و بیشتر شده است. از همه بدتر، برخی نیروهای افراطگرایی داخلی تدریجا نفوذ کسب کردهاند. با در نظر گرفن یورش ششم ژانویه 2021 به کنگره آمریکا میبینیم طرفداری افراطی در حال دو پاره کره ایالات متحده و آسیب به جمعیت این کشور است.
هنگامی که آمریکا مثلا جنگ علیه تروریسم را در خاورمیانه به راه انداخت، به طور همزمان وارد رقابت ژئوپلتیکی راهبردی با دیگر قدرتها در منطقه شد. جنگ آمریکا علیه تروریسم در واقع هدفش مقابله با تروریسم نبود بلکه حفظ هژمونی ایالات متحده در خاورمیانه و بقیه جهان بود.
سیاستمداران آمریکایی به جای تفکر در خصوص ریشه اصلی حملات تروریستی، که هژمونیطلبی آمریکا نقش عظیمی در آن داشته، رویکردهای هژمونیک خود را افزایش داده و نهایتا منجر به ایجاد احساسات منفی در سطح جهان علیه آمریکا به ویژه در خاورمیانه شده است.
سرقت نفت سوریه توسط آمریکا مثال دیگری از توسل این کشور به ابزارهای مختلف برای نفع بردن از عملیاتهایش در خاورمیانه است. در واقع، غارت انرژی کشورهای دیگر در خاورمیانه، هدف واقعی ایالات متحده است.
سرقت نفت سوریه آشکارا هدف واقعی مداخله نظامی ایالات متحده را برملا ساخت که بخاطر نفع اقتصادی است.
ایالات متحده که خود را به عنوان «پلیس جهان» معرفی کرده، خود منبع بخش عظیمی از ناآرامیها و رنجهای جهان است. به دلیل مداخله آمریکا در بخشهای مختلف جهان، فاجعههای انسانی در مناطق مختلف به وقوع پیوسته و پناهندگان بسیاری هنوز موفق به یافتن یک سرپناه دائمی نشدهاند.
میتوان نتیجه گرفت که نخبگان تصمیمگیر آمریکا علاقهای به رفاه مردم کشورشان و مردم دیگر کشورهای جهان ندارند و علاوه بر آن قطعا علاقهای به ارتقاء دموکراسی واقعی برای نابودی ریشه تروریسم ندارند.
آنچه واقعا به آن اهمیت میدهند غارت منابع سراسر جهان به هر اسمی که دلشان بخواهد یعنی «دموکراسی»، «آزادی» و یا «مبارزه با ترویسم» است.