نامکان قرچک صرفا نام یک زندان برای نگهداری محکومین و متهمین زن نیست. قرچک بازنمای دیدگاه، اراده و عمل حکومت استبداد دینی علیه زن است. کم نیستند زنانی که نه به موجب رفتاری خلاف قوانین بلکه به دلیل اصرار بر حق پوشش، نگرش و زیست انسانی شان گرفتار این نامکان هولناک شدهاند.
کم نبودند ماموران و زندانبانانی که به آزادی زندانی از این زندان به منزلهٔ رهایی او از شرایط دشوار غبطه خورده و به دنبال راه نجاتی از آنجا بودند. ما نیز از جمله زنانی بودیم که ماهها این شرایط را تحمل کردیم و بخشی از مبارزاتمان را براساس تجربه و همزیستی با زنان زندانی قرچک رقم زدیم.
چون بر این باور بوده و هستیم که مبارزه علیه شرایط غیرانسانی قرچک مبارزه برای ممنوعیت حضور و تبعید زندانیان سیاسی عقیدتی که به منظور آزار آنها صورت میگرفت نبوده بلکه فراتر از آن منظور ما تعطیلی این زندان و مشکلات هزاران زنی است که طی سالهای گذشته به اجبار متحمل آن شرایط شدهاند؛
شرایطی که سختی و بدی هوای سوزناک و جهنمی آن، آلوده و غیرقابل شرب و حتی غیر قابل استحمام بودن آب، ساختمان سولهمانند، بدون نور طبیعی و جریان هوا، فاضلاب و تاسیسات فرسوده و زیرساخت های نامناسب جهت زندگی انسان، تنها بخشی از رنج فزآینده و پایان ناپذیر تحمیلشده بر جان تک تک زنان این زندان است.
بخش بزرگتر آن، نوع نگاه حکومت، مسئولان و حتی برخی از ماموران امنیتی، زندانبانان و کادر درمان است، که هیچ شان و هویت انسانی برای زنان زندانی قائل نبوده و آنها را مستحق هرگونه بدفتاری و توهین میدانند. ما و بقیه زندانیان سیاسی در روز ۲۹ تیرماه ۱۴۰۱ بدون هیچگونه درخواست جابجایی بطور ناگهانی و غافلگیرانه از این زندان اخراج شدیم.
ما بخشی از روح و روان و جان و دلمان را در میان خواهرانمان در قرچک برجای گذاشتیم. حضور زندانیان سیاسی میتوانست انعکاس صدای آن زنان بیصدا باشد و اخراج ما از آن زندان به منظور قطع آن صداست. ما سکوت در قبال شرایط سخت زنان در زندان قرچک را به ازای ترک آن نامکان را بر نمیتابیم، و همچنان به این باور داربم که زندان زنان قرچک ورامین باید تعطیل شود.