سحر دلیجانی، نویسنده ایرانی تبار ساکن کشور آمریکاست. کتاب «بچههای درخت جاکارندا» از این نویسنده با موضوع روایتهایی از بازماندگان و خانوادههای اعدام شدگان در دهه شصت است. پدر و مادر سحر از زندانیان دهه شصت بودند و او در زندان اوین متولد شد. محسن دلیجانی عموی سحر، از اعضای حزب توده ایران بود که در سال ۱۳۶۴ از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت و در شهریور ۱۳۶۷ همراه هزاران زندانی سیاسی دیگر به جوخههای اعدام سپرده شد/
من همیشه عادت داشتم که در یک اقلیت زندگی کنم. در سالهای دهه ۶۰ یک اقلیت سیاسی بودیم. اقلیتی که عقایدی متفاوت نسبت به اکثریتی داشت که همه چیز را کنترل میکرد. بنابراین میتوان گفت در اقلیت بودن همیشه قسمت مهمی از شخصیت من بوده و همیشه و در هر اجتماعی که هستم فکر میکنم به کسانی نزدیکترم که تا حدی حق و حقوقشان از لحاظ اجتماعی و مدنی پایمال شده است.
در عین حال اتفاقات سال ۱۳۶۰ و زندانی شدن خانواده و اعدام عمویم همه باعث شدند که یک نوع ترس و بیاعتمادی در من نسبت به جامعه و کسانی که در قدرت هستند، ایجاد شود.
در دوران بچگی به علت فضای سیاسی حاکم بر سالهای دهه ۶۰ به قدری این حس بیاعتمادی زیاد بود که فکر میکردم بقیه جامعه دشمن ما هستند.
در آن سالهای کودکی احساس میکردم اتفاقات بدی برای من و خانوادهام افتاده و از آنجا که هیچ کس هیچ واکنشی نسبت به آن اتفاقات نداشت، باعث شد که نه تنها به دولت بلکه نسبت به جامعه هم بیاعتماد باشم.
هیچ وقت احساس امنیت نمیکردم و فکر میکنم این حس عدم امنیت هنوز هم با من است. همه این اتفاقات سبب شده که همیشه نسبت به دنیای اطرافم کنجکاو باشم و اینکه همیشه رابطه سرکوب و مقاومت برای من جالب توجه باشد. در طول این سالها همواره در حال فهم بهتر همین مسأله هستم.
عدهای از زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ این شانس را داشتند که از زندان آزاد شوند و اعدام نشوند اما آنها همواره زیر فشار روانی ناشی از آن رویدادها، دچار نوعی آسیب روانی شده بودند که این تروما همیشه همراه آنهاست.
وقتی در لحظهای از زندگی قرار میگیری که هیچکس نمیتواند به دادت برسد و کاملا تنها هستی و دولتی که در اصل وظیفه مراقبت از مردم را بر عهده دارد، قصد دارد تو را از بین ببرد، آن حس تنهایی در آن لحظه چیزیست که هیچوقت از بین نمیرود و تأثیراتش تا سالها به انواع مختلف در زندگی زندانیان و خانوادهها باقی خواهد ماند.
هر چند خانواده من خیلی تلاش کردند که در کنار یکدیگر از آسیبهای جسمی و روانی آن سالها بیرون بیایند اما زخمهای آن سالها همچنان وجود دارد و این زخمها هیچوقت التیام نمییابد چون خانوادهای که یکی از اعضایش را اعدام کردهاند هیچ وقت نمیتواند فراموش کند یا تأثیرش را تمام شده فرض کند.
کتاب بچههای درخت جاکاراندا هم به همین مسأله و موضوع سالهای دهه ۶۰ و بچههایی میپردازد که در آن سالها به دنیا آمدند. در این کتاب بیشتر شرایطی که من و هم نسلان من در آن به دنیا آمده و زندگی کردیم تصویر شده است. به ویژه داستان تولد من که در زندان اتفاق افتاد یا کودکانی که در آن سالها شاهد به زندان افتادن پدر و مادرشان بودند.
دو فصل اول کتاب درباره رخدادهای درون زندان است که این دو فصل تا حد بسیار زیادی بر اساس واقعیت نوشته شده است: داستان به دنیا آمدن خودم در زندان که از مادرم شنیدم و داستان زندانی شدن پدرم و اعدام عمویم.
قسمت دوم کتاب اختصاص دارد به بچههای زندانیان سیاسی در آن دوره که دیگر بزرگ شدهاند و بیش از ۲۰ سال از آن رویدادها گذشته و زندگیشان با جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ در ایران گره میخورد و حالا همین بچهها هستند که دوباره باید مقاومت و مبارزه کنند.
شاید تصویر دهه ۶۰ برای من تصویری از ترس، خفقان، زندان، اعدام و در عین حال و مهمتر از همه، تصویر خانوادههایی باشد که با اتحاد با یکدیگر توانستند از آن سالها گذر کنند. من همیشه وقتی که درباره سرکوب در سالهای دهه ۶۰ مینویسم، این مسأله خیلی برایم مهم است که آدمها بدانند هر جا که سرکوب هست، مقاومت و مبارزه هم وجود دارد.
مسأله دیگر این است که در سالهای دهه ۶۰ با همه زندانی شدنها و اعدامهایی که اتفاق افتاد خیلی از افراد درباره آن رویدادها نمیدانستند یا اگر اطلاع داشتند سکوت میکردند. چیزی که همیشه برایم مهم بوده، این است که همه آن زندانیان سیاسی چقدر بی نام ونشان اعدام شدند و پدر و مادرهایی که حتی نتوانستند برای بچههای خود عزاداری کنند، چقدر آسیب دیدهاند.
هنوز جزییات آن کشتار برای بسیاری از خانوادهها و بازماندگان پنهان است و کاری که من کردهام، بازگو کردن داستان آن سالها در قالب کتابم بود و سعی کردم تا جایی که میتوانم خواننده را با لحظاتی که آن اتفاقها افتاده آشنا کنم.
فکر میکنم تقویت حافظه تاریخی خود و بازگو کردن روایتهای آن دوران، میتواند مرهمی باشد تا زخمها را کمی التیام بدهیم.
___________________
*سحر دلیجانی، نویسنده ایرانی تبار ساکن کشور آمریکاست. کتاب «بچههای درخت جاکارندا» از این نویسنده با موضوع روایتهایی از بازماندگان و خانوادههای اعدام شدگان در دهه شصت در بیش از ۷۵ کشور منتشر و به ۳۰ زبان از جمله فارسی ترجمه شدهاست. پدر و مادر سحر از زندانیان دهه شصت بودند و او در زندان اوین متولد شد. محسن دلیجانی عموی سحر، از اعضای حزب توده ایران بود که در سال ۱۳۶۴ از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت و در شهریور ۱۳۶۷ همراه هزاران زندانی سیاسی دیگر به جوخههای اعدام سپرده شد.
*رادیو زمانه