عملکرد تبلیغاتی فاجعهبار پوتین در «غرب» برعکس موفقیت تبلیغاتی گستردهٔ روسیه در داخل کشور است. این تفاوت گواهِ قدرت رسانههای کاملاً طرفدار ناتو در غرب است.
نوشتهٔ نیک رایت (نویسندهٔ وبلاگ 21centurymanifesto) – اختصاصی اندیشه نو
اصل اول گزارشگری دربارهٔ جنگ این است که هرگز گفتههای یک منبع رسمی را باور نکنید. من زمانی به درستی این موضوع اعتقاد بیشتری پیدا کردم که در دههٔ ۱۹۸۰ در افغانستان با یکی از استانداران آن کشور مصاحبه میکردم. او اصرار داشت که تولید خشخاش سرکوب شده است. موقع برگشت نیز به ما گفتند به علت وضعیت بد هوا، پرواز ما از آن استان غیرممکن است.
همان موقع، داشتم به درهای نگاه میکردم که در برابر آسمان صاف و آبی، بهخاطر وجود گلهای خشخاش، سرخی درخشانی داشت. با خودم فکر کردم نزدیکی مجاهدین افغان- با آن موشکهای استینگری که تازه “سیا” به آنها داده بود- دلیل قانعکنندهتری برای تأخیر پرواز ما بود. آن استاندار هم ظاهراً کور رنگی داشت؛ آن رنگ سرخ در دره بیتردید حاصل کشت گلهای لاله نبود.
قضاوت در مورد چگونگی جنگ اوکراین، حتی با خواندن دقیق رسانههای جمعی ما، غیرممکن است. از گزارشهای منتشر شده در مورد کشف اجساد غیرنظامیان و گورهای جمعی در مناطقی که سربازان روسیه از آنها بیرون رفتهاند، برای تشدید دخالت گستردهتر و جدّیتر ناتو استفاده شده است.
صرفنظر از اینکه آیا جنایتهایی نیز که در نزدیک به ده سال گذشته در درگیریهای اوکراین صورت گرفته است مطابق با معیارهای تعریف شدهٔ سازمان ملل متحد “نسلکشی” محسوب میشود یا نه- “اعمالی که به قصد نابود کردن، کلی یا جزئی، یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام شده است”- امروزه استفادهٔ بیحساب از این واژه رواج یافته است.
از این روایت اخیر از قساوت [نیروهای روسی] اکنون در کارزارهای تبلیغاتی با هدف پیشنهاد به اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای اخراج کردن روسیه از شورای امنیت این سازمان استفاده میشود، جایگاهی که روسیه [و پیش از آن، شوروی] از زمان پیروزی بر فاشیسم جنگ جهانی دوم، به عنوان عضو دائمی این شورا داشته است.
در بررسی اینکه این طرح چگونه پیش خواهد رفت، به چند نکته باید توجه داشت. قساوتهایی از این نوع در جنگها خواهناخواه رخ میدهد. شکی نیست که در آینده باز هم نمونههایی از چنین کشتارهای ابلهانه، و در کنار آن، ادعای صحنهسازی و ساختگی بودن آنها، مطرح خواهد شد.
از دیدگاه ارتش آمریکا، با آن مهارت زبانی و بیانی ویژهاش، “صدمات جانبی ‘غیرقانونی نیست’، به شرط آنکه در چارچوب کلی برتری نظامی مورد انتظار در حمله، زیادهروی نباشد.”
جالب است که ارتش آمریکا برای اندازهگیری تلفات یا “صدمات جانبی” در حملههای نظامی، ابزارهای دیجیتال هم ابداع کرده است. مقامهای نظامی و اطلاعاتی با استفاده از این ابزارها میتوانند تا اندازهای اثر واقعی عملیات نظامی بر مکانهای غیرنظامی را اندازهگیری کنند.
یکی از مفسران با زیرکی نوشته است: “مورخان در تعجباند که چگونه موصل، شهری با سه میلیون جمعیت در عراق، دو بار بر اثر حملههای هوایی آمریکا در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۱۷ با خاک یکسان شد، بدون اینکه حتی یک عکس از جسدها منتشر شود.”
اگر این مورد هم مثل شواهد درگیریهایی باشد که ارتش بریتانیا پیش از این در آنها درگیر بوده است، باید گفت احتمالاً مدت زیادی طول خواهد کشید تا به چنین جنایتهایی اذعان شود، و حتی مدت بیشتری طول خواهد کشید تا کسی مجرم شناخته شود.
بخش عمدهای از تفسیرهای کنونی بیربط، و بیارتباط با تفکر عقلانی یا آگاهی از تاریخ نظامی است. هفتهٔ گذشته مجلهٔ معروف آمریکایی نیوزویک مطلبی داشت که در آن از یک مقام ارشد سابق “سیا” چنین نقل شده بود: “من معتقدم که در مرکز تفکر نظامی روسیه دارند به این فکر میکنند که مارشال ژوکوف چگونه سراسر شرق اروپا را درنوردید و به برلین رسید. دستور ژوکوف این بود که ‘توپخانه را به صف کنید و… هر چیزی را که در جلوی خود میبینید با خاک یکسان کنید. سپس ارتش روستاییان را بفرستید تا هر کسی را که زنده مانده است بکشد یا به او تجاوز کند.’ روسها ملایم و نرمخو نیستند.”
رشته توییتهایی هم در این هفته منتشر شد که نویسندگان آنها معتقد بودند تلفات روسیه در اوکراین بیش از تلفات آلمان در نبرد کورسک در جنگ جهانی دوم- بزرگترین نبرد تانکها در تاریخ تا امروز- بوده است!
برای مقایسه، میتوان گفت که تلفات آلمان و کشورهای محور در جبههٔ شرق در جنگ جهانی دوم، در مجموع ۵٫۱ میلیون کشته و ۴٫۵ میلیون اسیر بود، در حالی که تلفات شوروی و متفقین بین ۸٫۷ تا 10 میلیون کشته و ۴٫۱ تا ۵٫۷ میلیون اسیر، و علاوه بر آن، شامل ۱۷ تا ۲۴ میلیون کشتهٔ غیرنظامی بود. آمریکاییها ۴۱۸,۵۰۰ نفر و بریتانیاییها ۴۵۰,۷۰۰ نفر کشته دادند.
این هفته، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد کشته شدن ۱۴۱۷ غیرنظامی را در جریان حملهٔ نظامی روسیه به اوکراین تا روز ۲ آوریل ۲۰۲۲ [۱۳ فروردین ۱۴۰۱] تأیید کرد.
باز هم برای مقایسه، این ارقام تقریباً به اندازهٔ عدهٔ کسانی است که در همان دورهٔ زمانی بر اثر تیراندازی در آمریکا کشته شدند.
با همهٔ اینها، بدون شک کمیساریای عالی حقوق بشر درست میگوید که میزان تلفات باید بیشتر از اینها باشد.
طرفین مرحلهٔ کنونی جنگ در اوکراین، در آغاز نیروهای نظامی نسبتاً برابری داشتند. در ابتدا، روسیه ۱۹۰هزار سرباز برای رفتن به جبهه آماده داشت، در حالی که بر اساس گزارش مؤسسهٔ بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS)، اوکراین در آغاز تهاجم روسیه، ۱۹۶,۶۰۰ نیروی نظامی آماده و فعال داشت که شامل ۱۲۵,۶۰۰ نیروی زمینی، ۳۵,۰۰۰ نیروی هوایی، ۱۵,۰۰۰ نیروی دریایی، و ۹۰هزار نیروی ذخیره بود.
در پنج هفتهای که از جنگ میگذرد، در بحثهایی که کارشناسان اطلاعاتی و نظامی در رسانههای جمعی مطرح کردهاند، این سؤال مطرح شده است که چرا روسها توان انکارناپذیر خود را برای مقابله با دفاع هوایی اوکراین و سرکوب کردن توان مداخلهٔ نیروی هوایی اوکراین به کار نگرفتند؟ و نیز این سؤال، که با وجود آسیبهای مادّی [غیر انسانی] مشخص، چرا تلفات غیرنظامیان نسبتاً کم است؟
اینها سؤالهایی است که گویا برای رسانههای جمعی غالب اهمیتی ندارد. نبود دیدگاههای متفاوت و متناقض، ماهیت گزارشگریها، و اجماع و همنظری رسانهیی کامل [در رسانههای غالب]، باعث شده است که بحثهای سیاسی بهشدت یکجانبه، سوگیرانه، و ضعیف باشد.
این فراموشی انتخابی و عمدی [روایت طرف دیگر] با این حقیقت تقویت میشود که این جنگ، هم در واقعیت و هم در دنیای ساختگی رسانههای غربی، جنگ پوتین است.
گرچه کارکرد رسانهیی روسیه در غرب فاجعهبار بوده است، برعکس، روایت پوتین در داخل روسیه گوش شنوای واقعی دارد، و در کشورهای خارج از مدار ناتو نیز تا حدی نفوذ دارد.
سنجیدن اینکه رفتار عجیب و غریب پوتین و شاخ و شانه کشیدنهای مضحک او تا چه حد اعتبار او را در روسیه از بین برده، غیرممکن است. در روسیه، این جنگ را دفاع از مناطق مرزی محاصره شده که مورد حملهٔ ارتش آلوده به نیروهای نازی اوکراین قرار دارند، تصویر میکنند. جنگ را در لفاظیهای ضد نازی میپوشانند که طنین و مفهومی ویژه برای ملتی دارد که در جنگ جهانی دوم بهای سنگینی [برای مقابله با نازیها] پرداخت کرده است.
در مواردی که مخالفتی با جنگ پیدا شده است، از جمله در حزب کمونیست فدراسیون روسیه، مثل هر موضع کلی مخالفت با جنگ، ریشه آن در درک این موضوع نهفته است که پوتین هدفهایی گستردهتر از دفاع از مناطق مرزی مورد مناقشه دارد.
یکی از ویژگیهای کمتر گزارش شده از مواضع پوتین که بسیاری از رسانههای ما از کنار آن گذشتهاند، شخصیت به شدت ضدکمونیستی پوتین است. حملهٔ لفظی پوتین به پافشاری لنین بر حق اوکراین در تصمیمگیری دربارهٔ انتخابهای خودش، یا حتی موضع نسبتاً مشروطتر استالین در این باره، او را بیشتر با روایتهای همیشگی ارتجاعی، ناسیونالیستی، و حتی پیش از انقلاب [اکتبر ۱۹۱۷] همخط میکند تا با گرایشهای اصلی در تفکر معاصر روسیه.
کمتر از یک سال پیش، نظرسنجی مرکز مستقل “لوادا” [۲۰۲۱] نشان داد که ۵۶ درصد روسها بر این نظرند که استالین “رهبری بزرگ” بود؛ آماری که در مقایسه با نظرسنجی سال ۲۰۱۶، دو برابر بود.
در همین دورهٔ زمانی، محبوبیت پوتین به عنوان “برجستهترین شخصیت در تاریخ روسیه” از ۳۲ درصد به ۱۵ درصد کاهش یافت؛ یعنی کمتر از محبوبیت پتر کبیر و کمی بهتر از محبوبیت یوری گاگارین، اولین انسانی که به فضا رفت.
پوتین بههیچوجه قصد بازسازی سوسیالیستی اتحاد شوروی را ندارد. به نظر میرسد او در پی احیای رژیم تزاری سرهمبندی شدهٔ دیگری است، همراه با زنگها و رایحه و شمعهای کلیسای ارتدوکس روسیه، و یک گارد کاخ در لباس خندهدار اپرا. دربار تزاری اشراف زمیندار حالا با حلقهای از متنفذان چاپلوس و همسران زینتی آنها جایگزین شده است.
زلنسکی در جنگ رسانهیی دست بالا را داشته است. اوکراینیها به برنامهٔ مخالفت او با فساد در سیاست کشور و قدرت طبقهٔ متنفذ حاکم رأی دادند که همهجا حرف اوّل را میزند. با این حال، به نوشتهٔ نیویورک پُست و رویترز، “زلنسکی پس از اینکه در کارزار انتخاباتیاش از حمایت مالی ایگور کولومویسکی، یکی از ثروتمندترین- و فاسدترین- افراد قدرتمند و بانفوذ اوکراین برخوردار شد، برندهٔ انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۹ شد.”
قدرت کولومویسکی ناشی از نزدیکی او به محافل قدرت در کییف، ثروت بیاندازهٔ او در مقام بنیادگذار بزرگترین بانک تجاری آن کشور، و سرمایهگذاری ۱۰ میلیون دلاری او در گردانهای شبهنظامی آزوف و دنیپرو بود.
محبوبیت داخلی زلنسکی- که از افت ۳۱ درصد در دسامبر گذشته، اکنون به ۹۰ درصد افزایش یافته است- و چهرهنمایی امروزی گستردهاش در غرب، این واقعیت را پنهان میکند که او در زمین بسیار کوچکی از قلمرو سیاسی ایستاده است، و آزادی مانور خود او نیز زیر فشاری عظیم محدود شده است.
فشار جدیدی که بر او آمده است، اعمال تحریمهای آمریکا بر حامی او کولومویسکی است که بلینکن، وزیر امور خارجهٔ آمریکا، او را متهم کرده است به ارتکاب “اعمال فاسدی که حاکمیت قانون و اعتماد مردم اوکراین به نهادهای دموکراتیک و فرایندهای عمومی دولتشان را تضعیف کرده است.”
چه کسی میداند چرا کولومویسکی موقعیت محکمش را از دست داده است؟ او در ابتدا به سمت استاندار دنیپروپتروفسک در شرق کشور منصوب شد، و وظیفهٔ جلوگیری از افتادن آن منطقه به دست شورشیان طرفدار مسکو به او محوّل شد.
هفتهٔ گذشته، ویدئویی از زلنسکی مربوط به دو سال پیش پخش شد که در آن با سربازان خط مقدم بحث میکرد که سالها در درگیریهای لوگانسک و دونتسک حضور داشتهاند. این ویدئو نشان میدهد که زلنسکی تا چه حد از آنچه در دستگاه دولتی خودش میگذرد بیخبر بوده است. او میخواست به عنوان ترفند مذاکراتی، برخی از شبهنظامیان را از آنجا بیرون بکشد، اما این نیروها نپذیرفتند، و ظاهراً این موضوع به تهدیدهای عناصر راست افراطی علیه جان او منجر شد.
با آشکارتر شدن هزینههای انسانی این جنگ، دورویی جنایتکارانهٔ دستگاه “ناتو” فاشتر میشود. جو بایدن، در آستانهٔ حملهٔ روسیه- و با برخورداری از هر اطلاعاتی که موجود بود- گفت که اگر روسها فقط تا دونباس محاصرهشده پیشروی کنند، در آن صورت، توافق بر سر واکنش متحدانهٔ ناتو دشوار خواهد بود.
این موضع، خیلی ساده، همراهی و همسازی با علامتدهی روشن و آشکار دبیرکل ناتو و دولت بریتانیا در هفتههای قبل از آن بود. آنها گفته بودند که تعهد این ائتلاف در موضوع دفاع از خود- که در مادهٔ پنج منشور ناتو ذکر شده است- بههیچوجه نمیتواند مبنای محافظت از اوکراین باشد.
گفتنی است که دقیقاً به استناد همین “مادهٔ پنج” بود که پس از حملههای ۱۱ سپتامبر القاعده، دولتهای عضو ناتو به “جنگ علیه ترور” کشانده شدند.
استراتژی ناتو این است که اوکراین را با تسلیحات جنگی فقط به قدر کافی مجهز کند که از ادامهٔ این خونریزی اطمینان یابد. با همین هدف است که امروزه زلنسکی را حالا نه در حکم عامل الیگارشی بیاعتبار شدهٔ اوکراین، بلکه به نام قهرمان مردم اوکراین چهرهسازی میکنند؛ و فردا به مثابه سپر بلا.
هنگامی که گردانندگان ناتو انتقال عظیم تسلیحات به اوکراین را با پافشاری بر امکانناپذیر بودن “منطقهٔ پرواز ممنوع” میآمیزند، بهواقع دارند میگویند که تا آخرین قطرهٔ خون اوکراین باید با روسیه جنگید.
اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.