ما باید نکوهش شویم که محصورین را تا حصر بدرقه کردیم و بعد به زندگی روزمره خودمان سرگرم شدیم… از این انتخابات تا آن انتخابات مقوله حصر را در پرانتز گذاشتیم و در تعلیق قرار دادیم و فراموش کردیم
درباره حصر ظالمانه سخن زیاد گفته شده و عمل کم انجام شده. حصر هم ناعادلانه بود هم غیر عاقلانه.
کسانی که این حصر را رقم زدند و ظلمهایی که قبل و بعد از ۸۸ انجام دادند ظلوم و جهول بودند و در حق خودشان هم ظلم کردند و به منفعت و مصلحت خودشان هم جاهل بودند .
همه کسانی که حصر و سرکوبهای ۸۸ و سالهای بعد در ۹۸ را تهییج و تمهید کردند و این اقدامات ناعادلانه را تحکیم کردند یا تداوم بخشیدند و با زبان و قلم تایید کردند یا آنانی که تمکین کردند و در حالیکه میتوانستند اعتراض کنند سکوت کردند، همه علیٰ مراتبهم به سهم خود مقصرند . حتی ما که مدعی بودیم اما وفادار نماندیم. محصورین را تا حصر بدرقه کردیم بعد به زندگی روزمره خودمان سرگرم شدیم ما هم مقصریم ما هم باید نکوهش شویم. بعضی از ما در سیاست طریقه مماشات در پیش گرفتیم و به شوق قدرت دچار غفلت شدیم.
از این انتخابات تا آن انتخابات مقوله حصر را در پرانتز گذاشتیم و در تعلیق قرار دادیم و فراموش کردیم، ما هم باید نکوهش شویم. آنها در اوج جنبش سبز و محبوبیتشان نمیخواستند کسی پیرو محضشان باشد. حتی از رهبری جنبش سبز ابا داشتند. اما ما برعکس میخواستیم دنباله روی محض ما باشند. گاهی اگر میخواستند بر سر اصولشان بایستند، اصولی که به آن باور داشتند بعضی از ما آنها را به عدم واقع بینی و حتی لجاجت متهم میکردیم.
اگر میخواستند واقعیات و مصالح و مقتضیات و منافع اجتماع و کشور را درنظر بگیرند بعضی از ما با چپ روی آنها را به سست عهدی متهم کردیم بدون اینکه در نظر بگیریم آنها دارند هزینه اصلی را میپردازند.
ما دوستان ثابت قدم و یکدلی نبودیم، چه بسا به تعبیر ملای روم همرهان سست عناصری بودیم که نقض عهد کردیم یا تمام قد پای تعهداتمان نایستادیم.
از سه وجه میشود به حصر رهبران جنبش سبز پرداخت و این عمل را نقد کرد:
▫️اول از منظر حقوقی
حصر مثل حبس، نوعی مجازات و سلب حقوق.
این مجازات غیرقانونی و غیر شرعی است چرا که چنین مجازاتی اصلا در قانون پیش بینی نشده و ثانیا اگر به فرض که چنین مجازاتی در قانون هم پیش بینی شده باشد حکم این مجازات طی یک دادرسی عادلانه یا حتی غیرعادلانه در محاکم قضایی صادر نشده است. بنابراین نهادهایی که آمر و عامل حصر بودند مرتکب کار غیر قانونی و غیر شرعی شدند و پیش از هر چیزی موظفند این حکم را لغو کنند و در صدد جبران آن بربیایند. در اینجا به عده ای خسارت وارد شده است. البته با کمال تاسف حصر رهبران جنبش سبز تنها مورد تخلف غیرقانونی و غیرشرعی نبوده است.
▫️دوم از منظر اخلاقی
محصورین با توجه به کبر سن و شرایط جسمانی ناشی از آن و همچنین شرایط جسمانی ناشی از حصر و محدودیت های متعدد اصلا شایسته وضعیت کنونی نیستن و باید حصر برداشته شود.
متاسفانه این ظلم قبل و بعد از محصورین بر دیگران هم اعمال شده و الان در زندان ها هم شاهدش هستیم . محصورین بی گناهند دلسوزند نصیحت گران مشفقی بودند تجربه تاریخی بعد از سال ۸۸ و ۸۹ و بخصوص این سالهای اخیر با حرکات محیرالعقول آقای احمدی نژاد نشان داد که محصورین نه تنها خطا نکرده بودند بلکه بصیرتشان از دیگران بیشتر بود. آنها پیش از دیگران واقعیت ها را دیدند و پیش از دیگران خطوط آینده را در صفحه حوادث آن روزها خواندند.
▫️وجه سوم وجه سیاسی ماجراست.
تداوم حصر رهبران جنبش سبز هزینه گزافی را به کشور به مردم و حتی به نظام تحمیل کرده.
کشور و مردم برای اینکه در مسیر رشد و توسعه سیاسی و اجتماعی آرامی پیش بروند باید پیچهای خطرناک و مخاطرات زیادی را پشت سر گذارند.
در چنین شرایطی کشور و مردم به عوامل همبستگی ساز و وحدت بخش نیاز دارند. در شرایطی که بحرانهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی سیاسی در ابعاد منطقه ای و بین الملی، بحرانهای نظامی و امنیتی، بحرانهای قومی، شکافهای نسلی و امثال اینها و اخیرا هم بحران زیست محیطی گریبان کشور و جامعه راگرفته ما نیاز به تقویت و همبستگی ملی داریم نه تضعیف آن .تداوم حصر مثل تداوم زندانی بودن بسیاری مخالفان سیاسی و عقیدتی عامل تضعیف همبستگی ملی شده در حالیکه ما به آشتی ملی نیاز داریم .