خبر کوتاه بود. محسن قاسمی، ملیپوش اسبق کشتی فرنگی درگذشت. او سال 2011 مدال طلای قهرمانی آسیا در تاشکند را از آن خود کرده بود. این ورزشکار چند سال پیش در دام اعتیاد گرفتهشده بود و هنگامیکه قصد ترک اعتیاد داشت در کمپ ترک اعتیاد توسط عدهای موردحمله قرار گرفت. او در این درگیری ضربهمغزی شد و به مدت دو سال در کما بود. این اتفاق باعث شد بار دیگر اتفاقات هولناکی که در کمپهای ترک اعتیاد رخ میدهد مطرح شود.
روایتهای گوناگون از اتفاقاتی که در کمپهای ترک اعتیاد رخ میدهد آنقدر شبیه به هم است که به توضیح واضحات تبدیلشده است. بیش از هزار کمپ ترک اعتیاد در کشور وجود دارد که هرچند وقت یکبار خبر پلمپ شدن آنها به خاطر مسائلی مثل شکنجه، معتاد بستری در آن مرکز یا … منتشر میشود. حتی اگر نخواهیم اسمش را شکنجه بگذاریم، آزار و اذیت معتاد یا به دست مسئول کمپ انجام میشود یا توسط دیگر معتادان و گاهی توسط معتادان دیگر اما به دستور مسئول کمپ.
روایتهای مشابه در رسانهها
پارسال تابستان بود که پسر جوانی در یک مرکز ترک اعتیاد به خاطر شکنجه در کمپی در جاده امامزاده داوود تهران کشته شد. معتادان دیگر به دستور مسئولان آن مرکز او را آزار و اذیت جسمانی داده بودند و در نهایت به مرگ او انجامید. سرانجام به دستور بازپرس قضایی، مسئولان آن مرکز و ۹مرد که در این شکنجه مرگبار حضور داشتند، بازداشت شدند. زمستان همان سال نیز فیلمی دردناکی از برخورد با معتادان در شیراز منتشر شد که در آن معتادان بستری در کمپ را داخل استخر یخزده میانداختند و آنها را با چوب و شلنگ کتک میزدند. انتشار آن فیلم در نهایت به تعطیلی آن مرکز انجامید.
گاوداری یا اردوگاه نازیها؟
از قضا این اتفاقات با وجود داشتن مجوز و نظارت بر کمپها رخ میدهد و بارها مسئولان قوه قضاییه به انتقاد از وضعیت کمپها پرداختهاند. چند سال پیش دادستان فردیس کرج، به وضعیت کمپهای ترک اعتیاد این منطقه انتقاد کرد و با تشبیه یکی از این کمپها به اردوگاههای نازی خواستار بهبود اوضاع این کمپها شد. او از دو کمپ ترک اعتیاد این منطقه تصاویری منتشر کرد و نوشت: «این عکسها مربوط به دو تا کمپ مثلاً نمونه شهرستان است؛ در عکس سمت راست مجوز گاوداری را هم قطعاً نمیدهند اما زیر نظر بهزیستی دارد فعالیت میکند، در کمپ دیگر که خودم بازدید کردم شبیه اردوگاههای نازی است از ساعت 9 و 30 دقیقه صبح کار را شروع میکنند آنهم در روی کف سرامیک و تا ساعت ١١شب بستهبندی کارتن انجام میدهند؛ ٢٠عدد تخت دارد اما ١٢٠نفر را در این چهاردیواری که فقط یک سقف دارد جا داده و دارد استثمار میکند.»
زنان آسیبپذیرتر
اما این وضعیت برای زنان تکاندهندهتر بوده است. در یک کمپ ترک اعتیاد زنانه در مشهد، عبور و مرور مردها و تشویق زنان بستری در کمپ به صیغه یا همبستر شدن با مردها در آنجا به موضوعی عادی تبدیلشده بود. این مرکز هم مجوز داشت و هرچند وقت یکبار از آن بازدید میشد اما مسئولان کمپ پیش از هر بازدید، دهان زنان بستری را با ترس و تهدید بسته نگه میداشتند. در نهایت اما این راز سربهمهر فاش شد و گردانندگان کمپ بازداشت شدند و به گفته سرپرست دادسرای مشهد در پروندهشان ترویج فساد و فحشا، آدمربایی، شکنجههای منجر به آسیبهای جسمی و روحی درج شد.
کمپها چگونه نظارت میشوند؟
اینها تنها نمونههایی ازایندست فجایع هستند. نمونهها آنقدر زیادند که حتی اگر در حد یک جمله آنها را بازخوانی کنیم، در این گزارش نمیگنجند. بهجز کمپهای ترک اعتیادی که مجوز ندارند و تعدادشان هم مشخص نیست در کشور هزار و 82 مرکز اقامتی و کمپ ترک اعتیاد رسمی وجود دارد. جالب آنجاست که همه فجایع در کمپهای ترک اعتیادی رخداده که مجوز سازمان بهزیستی را دریافت کرده و در واقع استانداردهایی! داشتهاند. آنطور که مسئولان بهزیستی گفتهاند «نظارت سازمان بهزیستی روی مراکز ترک اعتیاد بهصورت دورهای صورت و بر اساس شاخصها، چک لیستها انجام میشود. بازرسها چکلیست وضعیت مراکز را بررسی میکنند، با مددجویان صحبت و پرونده آنها، تعداد برنامهها و ویزیتها را نیز بهطور تصادفی بررسی میکنند.» همچنین «نظارت توسط سازمان بهزیستی یا کمیته نظارت استانی متشکل از سازمان بهزیستی، شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان، وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی استان و مسئولین قضایی است.» اما چه فایده وقتیکه مسئول کمپ دهان مددجو را از قبل با تهدید و ترس بسته نگهداشته باشد؟
حال این سؤال پیش میآید که در این شرایط برای ترک اعتیاد مصرفکنندگان مواد مخدر چه امیدی وجود دارد؟
همدلی