دلواپسِ این روزهایِ تلخ
مباش
از این ظلتمکده هم،
خواهیم گذشت،
به پشتِ سر نگاه مکن
زمستان با همه برفها
و قندیلهای آویزان از اسکلتها
ذوب میشود،
و قطرههای آب از جَبین آفتاب
سیل میشود در خیابان
اما از خاطر- ات، بیرون نمی رود،
تازیانه سرما
بر پوستِ تنت،
کسی سوت آخر را نکشیده
تحمل کن،
عاصیِ لب فروبسته
در پشتِ دیوار سیاه،
کمی بلند شُو
بر رویِ پنجههایِ پا
بهار را در آفاق میبینی!
رحمان- ا ۱۴ / ۱۰ / ۱۴۰۰