محرومیت از تحصیل از دانشجو یک آرمانخورده سرخورده میسازد/ تحصیل را از مفهوم حق تهی کرده و به یک امتیاز تبدیل کردهاند/ این پیام را میدهند که اگر با ما نیستی پس نمیتوانی درس بخوانی/ حاکمیت یک دست راههایی که میتواند از آن طریق مورد نقد واقع شود را میبندد
در واقع با چنین برخوردهایی این پیام را میرسانند که اجازه نمیدهیم درس بخوانی چون تو مثل ما فکر نمیکنی، باور مذهبیت شبیه ما نیست، چون کنش اجتماعی و سیاسیت مثل ما نیست، چون در خدمت ما نیستی. در حالی که اگر در خدمت ما باشی بورسیه میدهیم، امتیاز و سهیمه میدهیم که در کنکور خیلی موفقتر عمل کنی و … این پیام را می رسانند که مثل ما باش.
درخواست دولت برای استرداد ۵ لایحه چند روز پیش در صحن مجلس قرائت شد. یکی از این لوایح، لایحه الحاق یک تبصره به ماده ۵ قانون سنجش و پذیرش بود. بر اساس تبصره ۵ این قانون «در سال اول اجرای این قانون تأثیر سابقه تحصیلی در پذیرش داوطلبانی که دارای سابقه تحصیلی میباشند حداقل بیست و پنج درصد (۲۵%) میباشد.» بر اساس لایحه پیشنهادی دولت حسن روحانی مقرر میشد «حق بر آموزش جزء حقوق اساسی افراد است و هیچکس را نمیتوان به عذری غیر از عدم صلاحیت علمی مقرر، از آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی ازجمله آموزش عالی منع کرد. افراد دارای سابقه محکومیت کیفری قطعی در جرائم سازمانیافته قاچاق انسان، محاربه حدی و جاسوسی برای کشور متخاصم در طول مدت محرومیت تبعی اجتماعی از آموزش در مقاطع تحصیلات تکمیلی در مؤسسات آموزش عالی دولتی محروم هستند. کلیه قوانین و مقررات عام و خاصی که شرایطی جز صلاحیت علمی برای بهرهمندی از حق آموزش مقرر کردهاند، صرفنظر از مرجع و زمان تصویب، لغو میشوند.» بر اساس این تبصره ستارهدار کردن دانشجویان و محرومیتشان از تحصیل ملغی میشد. البته این لایحه مهر سال ۹۹ و در کمیسیون آموزش مجلس تمام اصولگرای یازدهم رد شده و قید شده بود که طرح این موضوع با این شکل به مصلحت کشور نیست. حالا دولت ابراهیم رییسی این لایحه را که منجر به ممنوعیت ستارهدار شدن دانشجویان میشد، پس گرفته که عملا به تداوم مناقشات کنشگران دانشجویی و حوزه دفاع از حق تحصیل با مقامات امنیتی و مسوولان دانشگاه دامن زدهاست.
مجید درّی، فعال دانشجویی پیشین و از اعضای شورای دفاع از حق تحصیل معتقد است که ماجرای ستارهدار شدن دانشجویان عقبهای طولانی دارد و پس گرفتن این لایحه از مجلس هم میتواند عواقب جدی سیاسی و اجتماعی به دنبال داشتهباشد. او در مورد پیشینه ستارهدار کردن دانشجویان به «امتداد» گفت: «ماجرای ستارهدار کردن دانشجویان پیشینه قدیمی و طولانی دارد. این بحث به دولت آقای خاتمی باز میگردد. در آن دوره هم چند نفری ستاره شده و از تحصیل محروم شدند منتها مثل بسیاری از قوانین که از کنار آن میگذرند، این را هم چندان جدی نمیگرفتند که بخواهند از مفاد قانونی آن استفاده کنند. بنابراین تعداد دانشجویان ستارهدار بسیار اندک بود. وقتی آقای احمدینژاد روی کار آمد به صورت جدیتری از این ابزار استفاده کرد. تطوری که در انجمنهای اسلامی ایجاد شدهبود، باعث شد به شدت با استفاده از این ابزار مخالفت کنند. احمدینژاد هم به شدت جلوی آنها ایستاد. البته مساله شخصی نبود. همانطور که میدانید همه روسای جمهوری ما وابستگی جدی به نهادهای امنیتی دارد و به تبع احمدینژاد هم از همین نهادها مشورت گرفت.»
*اوج ستارهدار شدن دانشجویان فاصله ۸۴ تا ۸۷ بود
درّی ادامه داد: «فاصله سالهای ۸۴ تا ۸۷ اوج ستارهدار کردن دانشجویان را شاهد بودیم. این اتفاق باعث شد که کنش دانشجویی تقلیل پیدا کرده و عملا وارد فضایی جدید شود. شکل جنبش دانشجویی چیزی شبیه به دوی امدادی بود. یک نفر به عنوان کنشگر دانشجویی میدوید و میدوید و بعد پرچم را به دست نفر بعدی میداد و خودش از دور خارج میشد. در واقع فرد طی ۴ سال، ۶ سال، کمتر یا بیشتر فعالیت دانشجویی داشت و بعد وارد جامعه میشد یا از این گونه فضاها فاصله میگرفت یا فعال مدنی، حزبی، حقوق بشری و … میشود اما در هر صورت پرچم را به دست دانشجویان تازه میسپرد تا آنها مسیر را ادامه دهند. دولت احمدینژاد این چرخه را قطع کرد. چرخهای که باید از یک گروه دانشجویی به گروه دیگر منتقل میشد، دچار اخلال شد و دست به دستی که باید شکل نگرفت.»
*قدرت کمیتههای انضباطی بلامنازع بود
او همچنین افزود: «در برههای تشکلّهای دانشجویی با مشکلات جدی مواجه شدند. انجمن اسلامیها ملغی شد. حتی آن دولت انجمنهای علمی و ادبی و … را هم فاقد معنا کرد و برای آنها هزینه تراشید. به همین دلیل است که در آن دوران کمتر اکت جدی دانشجویی را شاهد هستیم. همچنان که تعداد محرومان از تحصیل رو به افزایش گذاشت، کمیته انضباطیها هم قدرت بیشتری گرفتند، قدرتی بلامنازع. البته آنچه مغفول مانده این بود که جریان ستارهدار شدن دانشجویان به عنوان یک اقدام و باور معمول در میان مسوولان ادوار پیش هم وجود داشت اما پررنگ شدن آن در دوره احمدینژاد شدت گرفت. مثلا کمیتههای انضباطی طی روندی غیرقانونی، یک دانشجو را ۴ ترم از تحصیل تعلیق و محروم میکردند. بعد نامه میزدند که چون دانشجو مراجعه نکرده پس باید اخراج شود.انجمن اسلامیها را به دلایل واهی مثل ادعای نداشتن اساسنامه ملغی میکرد. به همین دلیل این انتقال تجربه شکل نگرفت تا دولت روحانی بر سر کار آمد.
*دانشگاهها از ابزار ترس علیه دانشجو استفاده میکردند
بسیاری از کنشگران دانشجویی معتقدند که فرآیند ستارهدار کردن دانشجویان در دوره اصلاحات هم وجود داشته اما قابل توجه نبودهاست. درّی نیز معتقد است که فرآیند در دوران اصلاحات بسیار کمرنگ بود اما با روی کار آمدن احمدینژاد شدت گرفت. او در این مورد توضیح داد: «نه این که در دوره اصلاحات ستارهدار کردن اصلا وجود نداشته اما بسیار کمرنگ بود. اساسا در دوران آقای خاتمی مصوبهای داشتیم که بر اساس آن تنها تشکلهایی میتوانند فعالیت داشتهباشند که از پسوند اسلامی استفاده کنند. با این مصوبه جلوی فعالیت بخشی از کنشگران دانشجویی گرفته شد. زمان آقای خاتمی اخراج هم داشتیم منتها صادقانه اگر صحبت کنیم از این ابزار خیلی خیلی کم و مثلا چیزی حدود ۲ تا ۳ درصد استفاده میشد. در دوران احمدینژاد با تمام قوا از این ابزار استفاده شد. انقدر کمیتههای انضباطی قدرت گرفتند که دانشجوی شهرستانی را از خوابگاه اخراج میکردند. تصور کنید که یک جوان بیست و یکی دو ساله چه جوابی برای خانوادهاش داشت؟ آنها از ابزار ترس استفاده میکردند. البته احمدینژاد هم از سال ۸۴ با شیب کمتر این اقدامات را شروع کرد و هر چه گذشت شیب آن تندتر شد.»
این کنشگر دانشجویی سابق اشاره کرد: «در آن دوره انجمنها واقعا دلی کار میکردند و مثل دوره قبل که حتی بودجه یا امتیازهای خوابگاهی و …داشتند، نبود. حتی بعضا دفتر نداشتند. دوره احمدینژاد انجمنهای دانشجویی را فاقد هر گونه مشروعیتی کردند. این شعاری که «جنبش دانشجویی وابسته به خود است نه حاکمیت و نه مسوولان دانشگاه» را زیر سوال بردند.»
* در دوره روحانی مشابه رفتار شورای نگهبان در قبال تشکلهای دانشجویی انجام میشد
درّی با اشاره به دولت حسن روحانی و نسبت و برخورد آن با کنشگری دانشجویی گفت: «زمان آقای روحانی شکل دیگری گرفت. روحانی با جنبش دانشجویی به صورت محافظه کارانه برخورد کرد. در دوران روحانی ما شاهد احیای انجمنهای اسلامی هستیم. حتی در برخی دانشگاهها که امکان احیای این انجمنها نبود، دانشجویان با اسم دیگری این کار را شروع کردند. اتفاق عجیبتری که رخ داد این بود که تعداد مجوزها را زیاد کردند و به تشکلهای زیادی مجوز دادند. این اتفاق یعنی پخش کردن دانشجویان در تشکلهای مختلف باعث شد قدرت متمرکزی که میتوانست در دانشگاهها اجتماعی شکل دهد و اعتراضی را بنیان بگذارد و هدایت کند، از تشکلهای دانشجویی گرفتهشد. حتی یک گام جلوتر رفت. مقرر شد افرادی که میخواهند در انتخابات تشکلهای مختلف شرکت کنند باید معرفی و صلاحیت آنها بررسی شود. در دوره آقای روحانی رسما رفتاری مشابه شورای نگهبان در قبال تشکلهای دانشجویی انجام میشد. عملا تشکلهای دانشجویی نمیتوانستند روی پای خود بایستند. روحانی با روسای مختلف دانشگاهها و وزرای علومی که انتخاب کرد، این سبک محافظهکارانه را پیش برد. در خلال همین محافظهکاریها، دولت روحانی لایحهای برای ممنوعیت ستارهدار کردن دانشجویان به مجلس ارائه داد. بر اساس این لایحه قرار نبود که دیگر کسی به دلیل باور مذهبی یا کنشگری دانشجویی و … از حق تحصیل محروم شود.»
*در دوران روحانی همکاری دانشگاهها با نهادهای امنیتی شکل گرفت
او ادامه داد: «الان شاهد این هستیم که این لایحه پس گرفته شده و دوباره ابزاری در دست حاکمیت قرار میگیرد تا بتواند در مواقع ضروری و هر زمانی که دلش میخواهد، دانشجو را از حق تحصیل محروم کند. اما نکتهای که در مورد دولت آقای روحانی وجود دارد، همکاری با نهادهای امنیتی در مورد دانشگاهها و دانشجوهاست. در دوران احمدینژاد اگر تجمعی در دانشگاه شکل میگرفت ما را به کمیته انضباطی معرفی میکردند. با ما برخورد میکردند اما کمیته انضباطی این کار را انجام میداد. در دوران آقای روحانی یک بار آقای سلیمی، رییس دانشگاه علامه طباطبایی تعدادی از دانشجویان را مستقیما به وزارت اطلاعات معرفی کرد. عملا آنها به دلیل تجمع در داخل دانشگاه به ستاد خبری فراخوانده شدند. هر بار دانشجوها حرکت اعتراضی شکل میدادند، مامور امنیتی پشت در دانشگاه بودند، آنها را شناسایی و حتی بازداشت میکردند. این برخوردها و این حد از همکاری فاجعهبار بود.»
*انتقال کنشگری دانشجویی در دوره احمدینژاد از بین رفت
عضو شورای دفاع از حق تحصیل افزود: «انتقال کنشگری دانشجویی از گروهی به گروهی دیگر در دوره احمدینژاد از بین رفتهبود و همان چیزی که در دوران روحانی، شکل گرفت هم با این برخوردهای امنیتی مورد تعرض واقع شد. دوره آقای رییسی هم که به قول خودشان زمان یک دست شدن حاکمیت است و او حتی این لایحه نیمبندی که تحصیل را از یک امتیاز به یک حق تبدیل میکرد از مجلس پس گرفت.»
*محرومیت از فعالیت دانشجویی و تحصیل آسیب اجتماعی و سیاسی به دنبال دارد
مجید درّی به عواقب ستارهدار کردن دانشجویان و محرومیت از تحصیل اشاره کرد و توضیح داد: «گویی دانشجو به الذات آرمانگراست. گویی خاصیت جوانی که وارد فضای این چنینی میشود ذهن آرمانگراست. بعد از این که چندی از فعالیت دانشجویی و اعتراض و … میگذرد به یک ثبات میرسد. در دانشگاه تجربه کسب میکند و وقتی وارد جامعه میشود از آن استفاده میکند. وقتی اجازه این فعالیت از دانشجو گرفته میشود یعنی اجازه تجربه کردن گرفته میشود. این افراد وقتی وارد فضای سیاسی و اجتماعی جامعه میشوند، تجربه قبلی ندارند و از لحاظ ذهنی هنوز در یک آرمانگرایی سرخورده باقی ماندهاند. یک آرمانگرای چکش خورده نیستند بلکه یک آرمانگرای سرخورده هستند که نتوانستند تجربه کنند. دانشگاه یک جریان تجربهگراست. همانطور که دانشجو تلاش میکند آرمانش به منصه ظهور برسد و پیگیر آن است، در این فرآیند آرام آرام تعدیل میشود. دانشجو در دانشگاه حرکتهای جمعی را آموزش میبیند، تحزب را آموزش میبیند و وقتی اینها از دانشجو گرفته میشود رسما به لحاظ اجتماعی و سیاسی دچار آسیب میشود.»
او ادامه داد: «تجربه تاریخی نشان میدهد کسانی که فعالیت و کنشگری دانشجویی داشته و بعد وارد فعالیت سیاسی و اجتماعی میشوند، موفقتر عمل کردهاند. البته من با نوع تفکر کاری ندارم و تمرکزم بر کنش و واکنشهای دانشجویی ست. فعالیت دانشجویی دید افراد را تغییر میدهد. زمانی که این تجربه را از دانشجو میگیرند و اجازه نمیدهند این نوع فعالیت را دنبال کند عملا او را از فرآیند رسیدن به نوعی تعدیل خارج میکنند. دانشجو سرخورده میشود و در واقع به نوعی به او این اجازه داده میشود که در آینده اکتهای متفاوتی داشتهباشد و از منطق خود استفاده نکند. این آسیبی ست که به دانشگاه وارد میشود.متاسفانه در ایران به دلیل فقر تحزب، اکت آوانگاردی وجود ندارد. بنابراین جنبش دانشجویی این بار را همواره به دوش کشیده است. اگر همین را هم از آن بگیریم برای فردایش چیزی نمیماند که بتواند از این انباشت تجربه استفاده کند.
*آبان ۹۸ توانست همه را وادار به یک کنش و واکنش کند
مجید درّی در مورد سرنوشت جنبشهای دانشجویی پس بیش از یک سال تعطیلی و روی کار آمدن دولت رییسی نیز گفت: «به نظر من کرونا ویروسی حکومتی بود. به این معنا که در خدمت حاکمیتها قرار گرفت. هنگکنگ را خاطرتان هست؟ اعتراضات هنگکنگ یک مدل اعتراضی را پایهگذاری کردهبود. بعد از آمدن کرونا تمام شد. جلیقه زردهای فرانسه همینطور. در ایران هم چنین اتفاقی افتاد. ما آبانی را از سر گذراندیم که به نوعی توانست همه را وادار به یک کنش و واکنش کند. این ویروس آمد و آن را خفه کرد. اجازه نداد یک سری اتفاقات رخ دهد و وضعیت پیچیدهتر شد. در ایران هم کرونا در خدمت حاکمیت قرار گرفت یا حداقل حاکمیت آن را به خدمت گرفت. آخرین کنش دانشگاهها مربوط به هواپیمای اوکراینی بود و بعد هم دانشگاهها تعطیل شد.»
او ادامه داد: «حاکمیت در کنار تمام کارهایی که برای یک دست کردن انجام میدهد، راههایی که میتواند از آن طریق مورد نقد واقع شود را میبندد. یکی از این راهها دانشگاهها ست. در همین راستا اقداماتی انجام میدهد. حالا هم ابزار قدرتی که کمرنگتر از گذشته در اختیارشان بود را دوباره پررنگ کردند. همه اینها به این دلیل است که هیچ وقت در ایران نمیتوانیم این ذهنیت را داشتهباشیم که تحصیل یک حق است نه امتیاز.»
*از دانشگاه شروع شد و به مراتب و مناصب دیگر خواهد رسید
درّی در پایان تاکید کرد: «در واقع با چنین برخوردهایی این پیام را میرسانند که اجازه نمیدهیم درس بخوانی چون تو مثل ما فکر نمیکنی، باور مذهبیت شبیه ما نیست، چون کنش اجتماعی و سیاسیت مثل ما نیست، چون در خدمت ما نیستی. در حالی که اگر در خدمت ما باشی بورسیه میدهیم، امتیاز و سهیمه میدهیم که در کنکور خیلی موفقتر عمل کنی و … این پیام را می رسانند که مثل ما باش. حالا علاوه بر این پیامها، با پس گرفتن لایحه مربوط به ممنوعیت ستارهدار شدن دانشجویان بخش دیگری را هم پررنگ و این پیام را منتقل میکنند که اگر بخواهی جلوی ما بایستی، چه اتفاقاتی در انتظارت است. تحصیل را از مفهوم حق تهی کرده و به یک امتیاز تبدیل میکنند. آنها میخواهند همان چیزی که به عنوان جنبش دانشجویی میشناختیم از ما میگیرند. دولت جدید با قوانین جدید، حقوق را به امتیاز تبدیل میکند. از دانشگاه شروع شد و قطعا به مراتب و مناصب دیگری هم خواهد رسید.
امتداد-مرجان زهرانی