بسیاری از فعالان حوزه کارگری باور دارند، دستمزد ناچیز همان مولفهای است که میتواند باورهای نادرست کارگران و روابط کار را تغییر دهد و شرایطی جدیدی در روابط کار نسبت به گذشته ایجاد کند. در چنین شرایطی میتوان ادعا کرد، باورهای نادرست گذشته متزلزل میشود و شرایط شغلی و بازار کار تغییر میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «برد دلونگ» مورخ اقتصادی و استاد اقتصاد در دانشگاههای «کالیفرنیا» و «برکلی» است. براساس رتبهبندی اقتصاددانان در سال ۲۰۱۹، او به عنوان ۷۴۶ امین اقتصاددان تاثیرگذار جهان شناخته شد. این اقتصاددان در گزارشی وضعیت بازار کار در دو کشور آلمان و ایالاتمتحده را بررسی کرده و باور دارد، کرونا موجب تغییر دیدگاه کارگران نسبت به اشتغال شده است. ترجمه این گزارش مفصل که در Project -Syndicate منتشر شده را در ادامه میخوانید:
پاندمی ویروس کرونا، زندگی و معیشت کارگران را تحتالشعاع قرار داد اما به نظر میرسد نگرش و دیدگاه تمامی نیروی کار جهان نسبت به موضوع اشتغال تغییر کرده است. بسیاری از نیروی انسانی جهان خواهان تغییر وضعیت مزد در بخشهایی هستند که کارفرما دستمزد کمتری پرداخت میکند. برخی از کارشناسان روابط کار باور دارند، هنوز فرصت اصلاح و بهبود روابط کار میان دو گروه کارگران و کارفرمایان وجود دارد اما این موضوع تنها با حمایت از خواسته کارگران محقق خواهد شد.
برآوردهای اولیه نشان میدهد، حدود ۱۳ درصد از مشاغل آلمان که دستمزد کمتری از حداقل مزد قانونی به نیروی کار پرداخت میکنند، در روزهای پساکرونا دیگر دوام نخواهند داشت. یافتههای یک تحقیق در دانشگاه «کالیفرنیا» حاکی از آن است: اگر کارگران به دیگر گزینههای پیشروی خود توجه کنند، به طور قطع از مزایای بهتری برای اشتغال برخوردار میشوند.
«سیمون جگر»، «کریستوفر راث» و «نینا روسیل» از پژوهشگران این تحقیق در بخشی از نتیجهگیری خود نوشتند: هنگامی که معیارهایی مثل حق بیمه از دیدگاه کارگران را با نظر کارفرمایان و کارمندان مقایسه میکنند؛ به این نتیجه میرسند که کارگران در دیدگاههای خود دچار اشتباه میشوند. به طور مثال، اغلب نیروی کار به اشتباه باور داشتند، دستمزد دریافتی آنها در تمامی بازار رایج است یعنی کمتر کارگری از مزد آنها بیشتر دریافت میکند.
کارگرانی که دستمزد ناچیزی دریافت میکنند نسبت به دیگر فرصتهای شغلی که پیشروی آنها قرار میگیرد، بدبین هستند. در ارتباط با این موضوع مصداقهای عینی متعددی وجود دارد، بنابراین ترجیح میدادند تا به مشاغل دیگر روی نیاورند اما این شرایط در حال حاضر تغییر کرده است.
بسیاری از فعالان حوزه کارگری باور دارند، دستمزد ناچیز همان مولفهای است که میتواند باورهای نادرست کارگران و روابط کار را تغییر دهد و شرایطی جدیدی در روابط کار نسبت به گذشته ایجاد کند. در چنین شرایطی میتوان ادعا کرد، باورهای نادرست گذشته متزلزل میشود و شرایط شغلی و بازار کار تغییر میکند. این شرایط تنها مختص به کشورهای اروپایی نیست. بلکه میتوان ادعا کرد که این بینش اولیه در میان نیروی کار ایالاتمتحده نیز وجود دارد. برخی معتقدند، شدت این باورها در کشور آمریکا نسبت به آلمان بیشتر است؛ به دلیل اینکه حداقل دستمزد در ایالاتمتحده نسبت به میانگین بهرهوری در کشور آلمان بسیار کمتر است.
اگر این تحول احتمالی اتفاق بیفتد باید آن را عامل تغییر نگرش و دیدگاههای کارگران دانست. اگرچه میزان پیامدهای منفی پاندمی کرونا بسیار زیاد است اما آثار و تبعات مثبت اقتصادی مثل تغییر نگرش کارگران برای برخورداری از مزایای بیشتر را به همراه دارد. بسیاری از کارفرمایان در سطح جهان به دنبال جذب نیروی کار هستند اما حال نیروی انسانی ترجیح میدهد تا در کارهایی اشتغال داشته باشد که دستمزد بیشتری دریافت میکند. بنابراین کارفرمایان ناچار هستند تا میزان مزد پرداختی را ارتقا دهند؛ اگر تن به چنین کار ندهند، موقعیت شغلی آنها از میان برداشته میشود.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، حدود ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از کارگران ایالاتمتحده یعنی معادل ۳ درصد از کل نیروی کار این کشور در ماه سپتامبر شغل خود را ترک کردهاند. خروج بیش از ۳ میلیون نفر از نیروی کار یک کشور در بازه زمانی یک ماهه بسیار زیاد قلمداد میشود و باید مورد توجه قرار گیرد. با توجه به اینکه جمعیت زیادی از این کشور همچنان بیکار هستند. در اینباره پرسشهای متعددی درباره روابط کار مطرح میشود. به طور مثال، در بازار کار ایالاتمتحده چه خبر است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت، نه تنها شرایط بازار کار به هیچ وجه عادی نیست بلکه نسبت به گذشته تغییر کرده است. تمایل بیش از حد کارگران برای ترک موقعیتهای شغلی، نشانهای از شرایط غیرعادی و تغییر دیدگاه کارگران نسبت به موضوع اشتغال است.
هرکدام از کارگرانی که موقعیت شغلی خود را ترک کردهاند، دلیل این اقدام را با موضوعی توجیه میکنند. با وجود این شرایط، بازهم میتوان لیستی از دلایل مشترک میان کارگران تنظیم کرد. بسیاری از نیروی کار بیان میکنند، به دلیل ترس از ابتلا به کرونا دیگر مایل نیستند در محل کار خود حاضر شوند. این موضوع بیشتر در میان کارگرانی دیده میشود که یک سالمند در خانه آنها حضور دارد یا یک نفر از اعضای خانودههایشان به نقص سیستم ایمنی بدن دچار است. کارگرانی که دستمزد ناچیزی دریافت میکنند دیگر تمایل ندارند تا ساعتهای طولانی را در محیطهای صنعتی یا کارگاههای محل اشتغال خود سپری کنند. آنها در مدت زمان اشتغال خود با جمعیت کثیری از کارگران در تماس هستند و خطر ابتلا به این بیماری در میان آنها دوچندان میشود. همچنین این گروه کمترین سهمیه در میان جمعیت واکسینه شده دارند. همچنین موضوعی به نام نگهداری از فرزندان از دیگر عوامل محدود شدن تعداد حضور کارگران در فرصتهای شغلی است زیرا یک نفر از والدین مجبور میشود برای مراقبت از فرزندان در خانه بماند.
اگرچه کارگران چنین دلایلی را عامل خروج از موقعیتهای شغلی بیان میکنند اما کارفرمایان از دلایل دیگر سخن میگویند. بسیاری از ناظران بازار استدلال میکنند، کارگران به دلیل دریافت بستههای حمایتی در دوران کرونا احساس قدرت میکنند. به گفته ناظران بازار، در دو سال گذشته یعنی از زمان آغاز پاندمی کرونا تا به امروز، مشاغل ناخوشایند و کمدستمزد متوقف شدهاند.
«نیویورکتایمز» در گزارشی نوشت: اگرچه اروپای غربی وضعیت مشابه ایالاتمتحده برای ویروس کرونا را تجربه کرد اما شرایطی مثل افسردگی نیروی کار یا خروج کارگران از موقعیتهای شغلی را تجربه نکرده است. یکی از آثار قابلقبول این بیماری، دگرگونی اشتغال و شرایط حاکم بر کارگاهها است که وقوع این شرایط بدون ویروس کرونا دهها سال طول میکشید یا به هیچوجه اتفاق نمیافتاد. به طور مثال، اشتیاق برای حضور در مشاغلی که در اختیار یقهسفیدها بود، افزایش یافته است. همچنین میزان تمایل به دورکاری در میان نیروی کار دو چندان شده است.
بخشهایی که تحت تاثیر این تغییرات قرار گرفتهاند به وضعیت قبل از همهگیری بازنخواهند گشت. باید به این موضوع اشاره کرد، وضعیت فعلی برای کارفرمایان دردناک خواهد بود. در دهه گذشته، بازگشت به اشتغال پس از بحران اقتصادی یک چالش بزرگ برای کارفرمایان به حساب میآمد و محدودیتهای بسیاری پیشروی نیروی کار وجود داشت زیرا میان میزان تقاضا برای اشتغال و موقعیتهای شغلی هیچ سنخیتی برقرار نبود. روزگاری سیاستگذاران مالی و پولی بر مبارزه با اژدهای بدهی و تورم تمرکز داشتند و توجهی به نیاز کارگران نداشتند، چنین شرایطی سبب شده تا دیگر کارگران تمایلی برای اشتغال نداشته باشند و کارفرمایان گرفتار مشکل جدید یعنی تامین نیروی انسانی شوند.