سرکار خانم لیلی امیر ارجمند از دوستان قدیمی فرح پهلوی (دیبا) در مصاحبه تلویزیونی اخیر خود درباره ایجاد کتابخانه های کودکان و نوجوانان در ایران سخن گفتند. به گفته ایشان اولین کتابخانه کانون، کتابخانه ایی بوده که در پارک فرح تهران کار خود را آغاز کرد. اینکه کتابخانه پارک فرح، کتابخانه ایی مجهز، وسیع و مفید بود واقعیتی است، اما به دلیل وفاداری به صحت تاریخ و ثبت آن لازم دیدم که در مقالی کوتاه، سخن ایشان را تصحیح کنم.
اولین کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران جنب مدرسه ایی که در خیابان کاشان قرار داشت، کار خود را آغاز کرد. این دبستان سالن بسیار وسیعی را در اختیار کانون قرار داده بود و به وسیله ما، من آن زمان اولین کتابدار دوره دیده کانون و بعدتر مدیر کتابخانه های شهرستان ها بودم، این سالن، تمیز، مرتب و رنگ شد و با نصب طبقات مخصوص، تبدیل به اولین کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران شد! این اولین تجربه یگانه برخورد مستقیم با کودکان و نوجوانان در این نهاد بود.
ما کتاب های این کتابخانه را با سیستم دیوئی، رده بندی مشهورعلوم کتابداری و اطلاع رسانی برای تعیین موضوع اصلی کتاب، بر حسب موضوع از ماه ها قبل شماره گذاری و برچسب زنی کردیم. استقبال کودکان و نوجوانان از کتابخانه شماره سه در خیابان کاشان آنقدر زیاد بود که صفی بسیار طولانی از آنها حتی پیش از ساعات گشایش کتابخانه، سراسر پیاده رو طولانی در خیابان کاشان را تا درب کتابخانه فرا می گرفت. با وجود وسعت کتابخانه، ما ناچار به پذیرش به ترتیب تعداد معینی از مشتاقان کودک و نوجوان در این کتابخانه بودیم؛ بگونه ایی که حتی یک ساعت پس از تعطیلی رسمی کتابخانه، من ناگزیر بودم که بجای ورودی اصلی که همچنان مملو از کودکان و نوجوانان مشتاق جنوب شهر بود، از پنجره های بزرگ ساختمان از مدرسه خارج شوم.
کتابخانه شماره سه توسط فرح پهلوی و لیلی امیرارجمند افتتاح شد. هر چند این کتابخانه اولین کتابخانه کانون به معنای اولین تجربه زنده عملی این نهاد بود،بعدها کتابخانه پارک فرح که با اسلوب کتابخانه ایی ساخته شده بود و بسیار بزرگ تر از اولی بود کار خود را آغاز کرد. در آن زمان پارک فرح در زمین باغ جلالیه در دست ساخت بود و خانم فرح پهلوی دستور داد تا بخشی از زمین باغ در اختیار وی گذاشته شود و به این صورت ساختمان اولین کتابخانه حرفه ایی کودک در ایران آغاز شد. هرچند ورای انچه رسما به ثبت رسیده است، اولین تجربه زنده و عملی در کانون، کتابخانه شماره سه در جنوب شهر تهران بود. افتتاحیه و بازدیدهای خانم فرح پهلوی از کتابخانه، انبوه افراد را به کنار ایشان می آورد، به خاطر دارم که هرچند به عنوان سرپرست کتابخانه باید در کنار ایشان جلوی دوربین ها برای خوش آمدگویی های رایج قرار می گرفتم، همواره تا انجا که امکان داشت خود را در گوشه ایی خارج از این کادرها، پنهان در جمعیت قرار می دادم. در این کتابخانه، من با ابتکار خود برای داوطلبان، کلاس های قصه گویی،تئاتر (بازیگری و کارگردانی) و نقاشی سازماندهی میکردم و این کلاس ها مشتاقان را با در نظر گرفتن سنین مختلف آنها آموزش می داد. روزهایی را نیز شخصا با این جان های نوجوان مشغول بازی های کودکان و نوجوانان می شدم که این خود انرژی دیگری به انسان می داد. بعدتر بود که صمد بهرنگی را به کانون دعوت کردیم و در آن مقطع همکاری سر نگرفت. کتابخانه های شهری و روستایی سیار که مورد بازرسی قرار می دادم، تنها جایی برای امانت گرفتن کتاب نبود، جایی بود که کودکان و نوجوانان آن روز، برای اولین بار مجال این را یافتند تا میزان آگاهی و دانش خود را بیازمایند و نوآوریهای خود را عرضه کنند.
بخش های مربوط به انتشارات کانون، جشنوارههای فیلمهای کودکان و نوجوانان،سینما، تئاتر، موسیقی و پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، بعدها بطور وسیعی گسترش یافتند، ثمره تلاش افراد زیادی در این مجموعه که کار خود را ادامه دادند؛ از لبی به ساغر زدن با دوست عزیزم آراپیک باغداساریان، کاریکاتوریست، طراح گرافیک، کارگردان و مترجم مترقی کشورکه از بانیان بخش فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود باید یاد کرد. آراپیک از پیشگامان و بنیانگذاران انیمیشن در کانون بود. تصویرسازی کرد؛ پوستر ساخت؛ آرم طراحی کرد؛ در آغاز دورهی کاریکاتور روشنفکری در ایران کاریکاتورهای مهمی خلق کرد؛ فیلم کوتاه ساخت؛ کتاب طراحی ترجمه کرد و از بنیانگذاران تالار عبید بود. او بود که مجموعه آثار دیوید لیواین را پیش از انقلاب منتشر کرد و در شناسایی هنرمندان مطرح طنز سیاه جهان نمایشگاهی از این آثار را در تهران برگزار کرد. تا انبوه نام های امروز بسیار شناخته شده دیگر، چون دوست رفته عباس کیارستمی، سیروس طاهباز، احمدرضا احمدی و…
با این همه، با وجود همه تلاش های جمعی برای پا گرفتن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران، ماندن در نهادی که ریاست آن در دست یکی از نزدیک ترین افراد رژیم پهلوی بود، با وجود همه ویژگی های خلاقانه و مترقی کانون، برای فردی چون من در آن مقطع تاریخی مبارزه، غیر قابل تصور بود! استعفا از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران کوتاه زمانی پس از بنیان گذاری، استمرار مبارزه مخفی سیاسی، دستگیری و شکنجه های متعاقب در کمیته مشترک ضدخرابکاری و بعدتر نخستین زندان زنان سیاسی در ایران داستان های دیگری است که در این مقال نمی گنجد.