بهمن ایزدی، فعال محیط زیست در گفتوگو با «پیام ما» درباره آتشسوزیهای زاگرس
پاییز بیبارانی است و بهمن ایزدی میگوید، انگار آسمان با بدخواهان طبیعت همدست شده. او تا دوشنبه شب در ارتفاعات کُمارج بود و آتش سرانجام پس از سه روز خاموش شد. ایزدی فعال محیط زیست شناختهشده، رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس و مدیرعامل گنجه پشتیبان زیستبوم است. او که در آتشسوزیهای دو سال گذشته زاگرس، به ویژه در استان فارس حضور داشته، در گفتوگو با «پیام ما» از آتشسوزیهای عمدی میگوید و برای از بین رفتن رویشگاههای زاگرس دل میسوزاند. ایزدی از سازمان جنگلها و بیتوجهیها گلایه دارد و میگوید قوه قضائیه باید عملکرد نهادهای متولی را درباره مقابله با آتشسوزیها بررسی کند.
آقای ایزدی! آتشسوزی کازرون به کجا رسید؟
آتشسوزی از روز یکشنبه شروع شد، درست در جایی که درختان بلوط کهنسال داشت. البته این دیگر «آتشسوزی» نیست. «آتشزدن» است. آتشسوزی در ارتفاعات «کُمارِج» در جنوب کازرون رخ داد که منطقهای اکوتون (بوممرز) است؛ بین دو جبهه آب و هوایی خشک و آب و هوای خلیجی. همین موجب شده است که رویشگاههای بسیار غنی داشته باشد. در نهایت 12 شب دوشنبه بالاخره مهار شد. مسیر واقعا صعب العبور بود و آتش به سمت جاده کازرون بوشهر رفت، جایی که قبلا سوخته بود و دیگر چیزی برای سوختن نبود. آتش خودش از حرکت ایستاد.
چرا میگویید آتش زدن؟
وقتی به عینه شاهدیم که به عمد آتش میزنند، دیگر واژه آتشسوزی معنا ندارد. از پارسال عدهای با برنامه و منظور خاصی رویشگاهها را آتش میزنند.
فکر میکردیم با پایان فصل گرما، آتشزدنها کمتر میشود اما کمبارشی به ادامه آتشسوزی دامن زد. از بهار گذشته باران چندانی نداشتیم و این وضع تا امروز ادامه داشته. به همین دلیل در بهار منطقه خشک بود و به دلیل نبود نزولات جوی، مراتع یک ماه زودتر خشک شدند و آتشزدنها هم جلو افتاد. هواشناسی هم اعلام کرده که تا آذرماه استان فارس خبری و جنوب کشور، خبری از باران نیست و خشکی مراتع ادامه مییابد. همین بلای جان جنگلهای ما شد. دو هفته پیش چهارده نقطه استان فارس در آتش بود و چندین نقطه از رویشگاههای ارزشمند چهارمحال و بختیاری و لرستان سوخت.
به عنوان کسی که در بسیاری آتشسوزیهای زاگرس حضور داشته، نقش سازمان جنگلها را در مقابله با این حوادث چطور میبینید؟
شگرد سازمان جنگلها و منابع طبیعی سکوت است. این سکوت و تاخیر در مواجهه با آتش باعث میشود که گستره آتشسوزی بزرگتر شود و جمع کردن آن تجهیزات بیشتر، نفرات بیشتر و امکانات بیشتر بخواهد. آتش کمارج هم به دلیل کمبود نیرو برای مقابله ادامه پیدا کرد. اطلاعرسانی درباره این آتشسوزی به درستی انجام نشد. مردم و سازمانهای مردمنهاد حضور داشتند اما با بیتوجهی سازمان گستره آتش زیاد شد. منابع طبیعی یکشنبه شب هم اعلام کردند که آتش مهار شده در حالی که پس از کنترل آتش باید 24 ساعت پایش انجام شود و اجازه گستردهشدن دوباره آتش را ندهند. خیلی از نیروهای مردمی زبده و مجرب از شیراز و شهرستانهای دیگر برای کمک اعلام آمادگی کردند اما گفتند نیازی نیست. اما دوشنبه صبح آتش گسترده و مهار آن سختتر شد. منطقه مرتفع، دارای شیب و صخرهای بود. بچههای ما که کوهنوردان خوبی هستند، به سختی خود را به منطقه رساندند. وضعیت همینطور ادامه پیدا کرد و از هلیکوپتر خبری نشد. حتی هلیکوپتر برای هلیبرن نیرو هم نیامد.
این بیتوجهیها در حالی است که رویشگاههای زاگرسی با توجه به تراکم جنگل و قدمتشان، دیگر رویش مجددی نخواهند داشت. وقتی درختان 400، 500 ساله بنه و بلوط و … با یک شعله از دست میروند، با توجه به شرایط اقلیمی بحرانزده امروز، دیگر شرایط رویش مهیا نیست. در گذشته که این درختان رویش پیدا کردند، میزان بارش و رطوبت متفاوت بود و تراکم جمعیت در رویشگاهها و جادههای دسترسی به این شکل نبود. این است که اگر یک درخت بزرگ و کهنسال را از دست بدهیم، آخرین درخت آن عرصه خواهد بود. ضمن اینکه حتی در رویشگاهها که شرایط توپوگرافی مناسب و زمین کمشیبتر است، به عرصهها تجاوز میشود و تغییر کاربری رخ میدهد. این اتفاقی است که پشت سر آتشسوزیها دقیقا رخ میدهد.
آنچه در زاگرس در حال وقوع است، یک بحران است. به نظر شما بحران آنطور که باید دیده شده؟
دقیقا اولین کاری که برای مقابله با آتشسوزی در زاگرس باید انجام شود، پذیرفتن آتشسوزیها به عنوان بحران است. اما نمیپذیرند. چقدر صدا و سیما درباره از بین رفتن منابع ما در زاگرس صحبت کرده؟ مسئولان ذیربط چقدر تلاش کردند این بحران را به گوش مسئولان بالادستی برسانند؟ هیچ. سازمان متولی نمیخواهد این بحران را علنی کند و همه چیز را عادی جلوه میدهد. وقتی میگوییم زاگرس ذخیرهگاه 40 درصد آب شیرین تجدیدپذیر کشور است، یعنی قرنهاست معیشت اقتصادی نیمی از این سرزمین از مواهب طبیعی و آبهای موجود در زاگرس برقرار شده. یکی از کارکردهای رویشگاههای ما تغذیه آبخوانها و حوضههای آبخیز است و نمیگذارد روانآبها به صورت سیل در سرزمین جاری شود. خاک و هوا با وجود همین رویشگاهها تلطیف میکند میشود و وقتی از بین بروند آبخوانها تهی میشود؛ آن هم در شرایطی که به دلیل برداشت بیرویه منابع سالیان سال است که دچار فقر آبی شدهایم. خط تراز آبخوانها پایین افتاده و به جای اینکه 80 درصد ذخیره آب داشته باشند، این رقم به 20 درصد رسیده. خیلی از جنگلها در ناحیه زاگرس به آفت و بیماری دچار شدهاند چون خط تراز مرطوب لایههای زیرین زمین که ریشه درختان با آن در ارتباط است، افت پیدا کرده. این یک بحران است و سازمان متولی اصلا نمیخواهد آن را به گوش مسئولان بالادست برساند. با ادامه این روند که تا امروز خسران بسیار سنگینی به این سرزمین وارد کرده، دربهدری مردم و مهاجرت از بومناحیههای کهنزی زاگرس را به دنبال خواهد داشت.
در نهایت از بین رفتن رویشگاهها و آبخوانها و در پی آن مهاجرت گسترده با آن سرزمین چه میکند؟
در این صورت آنچه رخ میدهد، تخریب بیشتر است. در پیچ و خم درههای زیبای زاگرس که شبیه یک غزل است و در دشتهای زرینش، روزی دیرینهترین تمدنهای بشری میزیستهاند. اگر امروز جوامع انسانی در این نواحی زندگی میکند، این از عقبه آن انسانهای خردمندی است که زندگیشان به سلامت مواهب و پدیدههای حیاتی زاگرس وابسته بوده. وقتی ارزشهای حیاتی زاگرس در پس این بیتوجهیها و آتشزدنها از بین برود، در آیندهای نه چندان دور مهاجرت مضاعف میشود و وقتی مردم به عنوان صاحبان و ذینفعان اصلی آن سرزمین حضور جدی در موقعیت خود نداشته باشند، قطعا شدت تخریب در نواحی زاگرس بیشتر میشود.
این میان اما گروههای داوطلب همیشه حضور داشتهاند.
مردم اگرچه باید کمک کنند، اما نباید تمام زندگیشان را بگذارند و از جان بگذرند. در 18 ماه گذشته جان 14 نفر در آتشسوزیها از دست رفته. این موضوع برای سازمان جنگلها عادی شده که مردم از جان مایه بگذارند. دولت و سازمان جنگلها عقب نشسته است. در صورتی که شرایط اقلیمی ارتفاعات زاگرس و آن درههای پر پیچ و خم و ستیغ کوههای بلند ایجاب میکند که به وسیله ناوگان هوایی و هلیکوپتر آبپاش به کمک بیایند. این مقابله نفر با آتش در موارد مقطعی و کوچک باید رخ بدهد نه در این حریقهای گسترده که جان افراد را میگیرد. مثل آنچه چندی پیش برای چهار نفر از اعضای خانواده بهزادی در تنگه هایقر رخ داد.
با توجه به این شرایط فکر میکنید درباره مقابله با آتش در زاگرس چه باید کرد؟
در کنار پذیرفتن آتشسوزی به عنوان بحران، ابتدا تشکیلات قضایی کشور باید وارد شود و عملکرد متولی مربوطه را بررسی کند. سازمان متولی تا امروز چه کرده که هستی مملکت هر روز میسوزد و خاکستر میشود؟ مسئولان فقط شعار میدهند و حرفهای گمراهکننده به مردم و دولت تحویل میدهند. باید مسئولانی که خیانت کردهاند بازخواست شوند. باید جواب بدهند که چرا در 18 ماه 14 شهید دادهایم. از طرف دیگر قوه قضائیه باید واکاوی کند که اتاق فکر این جریانی که ارزشهای طبیعی ما را از بین میبرد، کجاست، چه کسانی عوامل آتشسوزیهای عمدی هستند. آنها را مورد تعقیب قرار دهند و ریشهاش را بخشکانند. در هر صورت من فکر میکنم که اگر مجلس و دولت پاسخگو نباشند، ادامه این روند تقویت میشود، منابع ما از دست میرود و سامان دادن بحران محال میشود.