کتاب «دموکراسی برای شماری چند» اثر مایکل پرنتی، نویسنده و استاد علوم سیاسی آمریکایی که به تازگی با ترجمه مهرداد شهابی و میرمحمود نبوی و به همت نشر اختران روانه بازار نشر شده، شرحی جذاب درباره سرشت حکومت در آمریکاست و با تمرکز بر رابطه قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی و شرح ترفندهای مختلف نحوه حکومتداری و سیاستورزی را در ایالات متحده آمریکا تحلیل میکند. این کتاب دانشگاهی جلد نهم از مجموعه «پشتپرده مخملین» نشر اختران است و ترجمه آن بر اساس ویراست نهم نسخه انگلیسی صورت گرفته است. این کتاب به دانشجویان میآموزد تا الگوی کثرتگرای حاکم بر آمریکا را نقادانه ارزیابی کنند، حضور گسترده سیاست در زندگی خود را مورد ملاحظه قرار دهند و با مبارزه و کشاکش معمولا نادیده گرفتهشده دموکراسی و سرمایهداری روبهرو شوند. نویسنده سعی دارد نشان دهد که چگونه بنگاههای برخوردار از انحصار دموکراسی را نقض میکنند و با وجود آن، چگونه نیروهای مردمی به مقابله با این نظم برخاستهاند که گاه قرین موفقیت و گاه متحمل زیانهای سنگینی شدهاند. این کتاب تفسیری را مطرح میکند که در رسانههای جریان اصلی کمتر مطرح میشود. نویسنده در این کتاب درباره موضوع ممنوعه سرمایهداری در آمریکا، بهخصوص سرمایهداری بنگاهمحور، یعنی پیشرفتهترین و چالشبرانگیزترین شکل سرمایهداری صحبت میکند. به زعم او فقط بهاینترتیب است که میتوانیم شالودههای نظام سیاسی ایالات متحده را کاملا درک کنیم. او تلاش میکند چند رویکرد را با هم بیامیزد و برای این منظور نهادهای رسمی سیاسی از جمله کنگره، ریاستجمهوری، دیوانسالاری، دیوان عالی دادگستری، احزاب سیاسی، انتخابات و نظام اجرای قانون را بررسی میکند. اما در این کتاب این ویژگیهای استاندارد حکمرانی آمریکایی به واقعیات فراگیرتری، یعنی قدرت و منافع طبقاتی، پیوند زده میشود. افزون بر این، این کتاب به بنیانها و تکوین تاریخی سیاستورزی آمریکایی، بهویژه در ارتباط با تدوین قانون اساسی، نقش فزاینده دولت و فرهنگ سیاسی توجهی خاص دارد. نویسنده نهتنها نقادانه بررسی میکند که در آمریکا چه کسانی حکومت میکنند بلکه در مورد برونداد نظام که «سهم هر یک چیست؟» نیز تحقیق میکند. او بهجای تکیه بر فرایند حکمرانی، به درونمایه رویههای واقعی حکمرانی هم میپردازد. ازاینرو در سراسر کتاب بر اقتصاد سیاسی سیاست عمومی تأکید زیادی میشود؛ چون فحوای حکمرانی نه در ساختار انتزاعی آن بلکه در آنچه حکومت انجام میدهد و چگونگی تأثیر سیاستهایش بر مردم درون و برون کشور نهفته است. این کتاب رویکردی ساختاری دارد و بهجای اینکه تحولات سیاسی را نتیجه شانس و تصادف، یا ناشی از تمهیدات این یا آن شخصیت، یا رویدادهای نامتعارف تلقی کند میکوشد نشان دهد که اکثر (اما نه الزاما همه) آنچه روی میدهد، پیامد چیدمان فراگیر قدرت، ثروت، طبقه و نهادها است که در ساختار متشکل از تشکلهای سیاسی غالب، اقتصاد و خود جامعه تعبیه شدهاند. نویسنده توطئه را بخشی از زرادخانه حکمرانی ساختاری در نظر میگیرد: «هیچ نظم اجتماعی، با هر پیچیدگیای، بدون عامل آگاهانه انسانی وجود ندارد. عوامل حاکم باید عامدانه بکوشند تا شرایط سلطه هژمونیکشان را حفظ کنند. نظم اجتماعی جامعه مثل موجودی انتزاعی و مرموز عمل نمیکند. بلکه این نظم را عمدتا کسانی که حسابشده پی اهداف مشخصیاند، با استفاده از انواع قدرت، از جمله تبلیغات، اقناع، تقلب، فریب، رعب، پنهانکاری، اجبار، تطمیع و گاه حتی خشونت برنامهریزیشده و سایر دوز و کلکهای جنایتکارانه هدایت میکنند. بهجای دیدن توطئه و ساختار بهصورت دو عنصر مانعالجمع، توطئه را میتوان به مثابه یکی از ابزارهایی در نظر گرفت که صاحبان منافع حاکم در حیات سیاسی استفاده میکنند» (ص ۱۶). این سؤال که در آمریکا برای چه نوع مالکیت عمومیای مبارزه میشود، نیازمند واکاوی گستردهای است. به زعم نویسنده سوسیالیسم آمریکایی نمیتواند از اتحاد شوروی، چین، کوبا یا کشورهای دیگر که تحولات تاریخی، اقتصادی و فرهنگی مختلفی را تجربه کردهاند الگوبرداری کند، اما این کشورها را باید بررسی کرد تا بلکه بتوان از دستاوردها، مسائل، شکستها و جنایاتشان آموخت. او هدف این مبارزات را یک سوسیالیسم دموکراتیک مساواتطلب جامعهمحور و حساس نسبتبه زیستبوم، با اشکال مختلف مشارکتی و تولیدی میداند که توأمان امنیت اقتصادی و دموکراسی را تأمین کند. مایکل پرنتی دلایلی برای رد ادعای کثرتگرایی و دموکراسی در آمریکا ارائه میدهد. در این کشور اکثر سیاستهای دولتی پشتیبان منافع سرمایهگذاران بزرگ به هزینه توده مردم است. مبارزاتی طولانی و سخت برخی مزایای واقعی را برای عموم مردم به ارمغان آورده است اما بیانصافیها و بیعدالتیهای اجتماعی بسیار بزرگی همچنان تداوم دارند و حتی وخیمتر میشوند. بازارهای خصوصی از کالاها اشباع شده است اما جامعه با کمبود مزمن خدمات همگانی روبهروست. درحالیکه ابرثروتمندان هرچه ثروتمندتر میشوند و پولی که درمیآورند بیشتر از آن است که بدانند با آن چه کنند، شمار کسانی که زیر خط فقر یا بهطور دهشتناکی نزدیک خط فقر زندگی میکنند، دائما افزایش یافته است. راهحل نویسنده برای غلبه بر معضل سرمایهداری بنگاهی در فصل آخر کتاب توضیح داده میشود. به زعم او آنچه برای ایجاد تغییر اساسی مورد نیاز است، سازماندهی گسترده، نه فقط پیرامون موضوعاتی خاص بلکه جنبشی است که بتواند مطلوبیت یک نظام جایگزین و همچنین نیاز شدید به تغییرات دموکراتیک را در بطن خود حمل کند، جنبشی که پذیرای گزینههای نو، از جمله مالکیت عمومی شرکتهای عمده و کنترل تولید به دست نیروی کار باشد: «با صبر و تلاش میتوان امیدوار بود که با بیعدالتیهای روزافزون نظام ارتجاعی و غیرمنصفانه بازار آزاد، مردم هرچه بیشتر ناشکیبا شده و بهسوی راهحلی عمیقا دموکراتیک گام بردارند. آنگاه، مثل نظامهای اجتماعی گذشته، شاید روزی فرارسد که کسانی که شکستناپذیر به نظر میرسند، از اوج شوکت فروافتند»(ص۵۲۸). تأکیدی که نویسنده بر سرمایهداری بنگاهمحور دارد، باعث شده که بخش عمدهای از کتاب بر اقتصاد سیاسی سیاست عمومی تأکید کند و بر همین مبنا خواننده با خواندن این کتاب میتواند به اطلاعات زیادی در این حوزه دست پیدا کند. نویسنده علت این تأکید را اینطور توضیح میدهد: «دانشجویان و شهروندان بهطور عام درباره مسائل سیاسی ـ اقتصادسیاسی ـ اقتصادی آگاهی کمی دارند، دو دیگر اینکه، سخنگفتن از «فرآشدفراشد سیاست» با انتزاع و جداسازیِ آن از مسائل واقع و بروندادها، بدون پرداختن به مسائل قدرت و صاحبان منافع، معنای چندانی نمیدهد».
شرق