نوشتهٔ وِندی لیو(Wendy Liu) در نشریهٔ تریبیون، ژانویه ۲۰۱۹
مترجم: حبیب مهرزاد – ترجمه اختصاصی اندیشه نو
مسائل صنعت فنّاوری پیشرفته را نمیتوان با اقدامهای نصفهنیمه حل کرد.
همیشه همان داستان تکراری است، هر چند جزئیاتش ممکن است تفاوتهایی داشته باشد. همهچیز از یک اتاقِ خوابگاه دانشجویی شروع میشود. قهرمان ما یک دانشجوی سختکوش دانشگاه هاروارد است که بر حسب تصادف به الگوریتمی در مورد نگاه ابزاری به زنان برمیخورد. یا پارکینگ (گاراژ) خانهای در کالیفرنیا است که در آن چند فارغالتحصیل دکتری بلندهمّت و پُشتکاردار راه جدیدی برای سازماندهی اطلاعات در وِب طراحی کردهاند. یا گاراژ (پارکینگ) دیگری در خانهای دیگر چند صد کیلومتر به سمت شمال است، جایی که یک مدیر صندوقهای سرمایهگذاری کار خود را رها کرده است تا کتابفروشی آنلاین راه بیندازد.
داستان موفقیتهای «سیلیکون وَلی» [به معنای لُغوی درّهٔ سیلیسیوم] همه همین طوریاند: داستانهای کهنهٔ آمریکایی، که در آنها نبوغ با سرمایه درمیآمیزد و جهان را تغییر میدهد. این درّه در سانتا کلارا، کالیفرنیا، که زمانی پُر از باغهای سرسبز بوده، اکنون نامش مترادف با صنعت پُررونق فنّاوری پیشرفته است، چه دفتر مرکزی این نوع شرکتها در آنجا باشد یا نباشد. فیسبوک، گوگل (که اکنون با نام آلفابِت شناخته میشود)، آمازون، مایکروسافت، اَپل: همهٔ اینها جزو غولهای فنّاوری پیشرفتهای هستند که موقعیتشان در میان شرکتهای سهامی عام از لحاظ سرمایهگذاری و سهمی که در بازار دارند بالا و پایین میشود، ولی همیشه در میان ده شرکت برتر این صنعت هستند. این شرکتها از کار کوچک شروع کردهاند و سپس به جایگاههای بلند سرگیجهآوری پرتاب شدهاند، و به ثروت و قدرت در مقیاسی تصوّرناپذیر دست یافتهاند.
تا مدّتها به نظر میرسید که این پدیدهای است که باید مغتنم شمرد و بهخاطرش جشن گرفت. سیاستمداران و روزنامهنگاران در اعلام موفقیتهای «سیلیکون وَلی» پیشتاز شدند و در اقتصادی که در حال رِخوَت و خمودگی بود، از آن استقبال کردند، و در موردِ نیاز به فعالیت شرکتهای مشابه محلی سخن سر دادند. هنوز هیچی نشده، شروع کردیم به حرف زدن از دوربَرگردونهای سیلیکون، کوچههای سیلیکون، و دامنههای سیلیکون. به نظر میرسید که فنّاوری پیشرفته مسیرِ رسیدن به رفاه باشد. اگر به این امر ایمان میداشتیم، شاید این روند آیندهٔ خوبی میداشت.
ولی در سالهای اخیر درک این موضوع کمکم روشن شد که آنچه برای «سیلیکون وَلی» خوب است، الزاماً همیشه برای همه خوب نیست. آنچه با آغاز کار شرکتهای نوپای (استارتآپ) بیدروپیکری آغاز شد که وعده میدادند جهان را به جایی بهتر تبدیل کنند، به چیزی شوم دگرسان شد: کاخ و معبدی متشکل از شرکتهای چندملیتی بیچهرهای که به طور جمعی بر زیرساختهای دیجیتال جهان سلطه دارند، وَقعی به مقررات نمیگذارند، از پرداختن مالیات طفره میروند، و با بهرهگیری از پراکندگی و پراکندهکاری نیروی کار، تعدادی انگشتشمار را به ثروتهای افسانهیی میرسانند.
چطور شد که به این اینجا رسیدیم؟ بهرغم همهٔ «نوآوری» آیندهنگرانهٔ «سیلیکون وَلی»، سرشتی فئودالی در آن وجود دارد. سلطانهای فنّاوری پیشرفته برای دستِ بالا داشتن در جنگهای میان کارپایههای (پلتفُرمهای) گوناگون با یکدیگر رقابت میکنند، و مشکلی ندارند که حریم خصوصی کاربران خود را به سودِ برنده شدن در قراردادهای کاری و کسبِ دلارهای تبلیغاتی قربانی کنند. آنها با ولخرجی کردن و ریختن هدیههای گرانقیمت به پای کارکنان کلیدی خود برای اینکه وفاداری آنها را تضمین کنند، و با داستانپردازی در مورد اینکه داشتن جایگاهی برتر حق آنهاست، سعی میکنند منابع بیشتری را به خدمت خود بگیرند و برای خود نگه دارند. در همین حال، بقیهٔ کارکنان این شرکتها، که برای تأمین معاش خود به کارهای ناپایدار یا بهاصطلاح «گیگ» (gigs) وابستهاند، مجبور میشوند برای به دست آوردن تهماندهها با یکدیگر نبرد کنند.
حتیٰ علاقهمندان و هواداران سابق «سیلیکون وَلی» هم اعتراف میکنند که این وضعِ ناجوری است. امّا وقتی صحبت از راهحلهای واقعی میشود، حرف زیادی برای گفتن ندارند. سیاستگذاران حرفهای بیمایه و خستهکنندهای در مورد معیارهای اخلاقی، مقررات روزآمد، و لزوم داشتنِ تنوّع در موقعیتهای رهبری شرکتها میزنند که همهٔ آنها در اساس چیزی جز تغییرهای ظاهری، و اقدامهای ویترینی و زیباسازی برای اصلاح بَدترین افراط و تفریطهای جاری در شرکتهای فنّاوری پیشرفته نیست. همیشه قدرتِ انباشتهٔ غولهای شرکتی و نقش آنها در حفظ اقتصادی که بیش از پیش نامتقارن و نامتوازن میشود، دستنخورده باقی میماند.
فنّاوری
«سیلیکون وَلی» را در بستر تاریخی مناسب خود قرار دهید و خواهید دید که با وجود افسانهسازیهایی که دربارهٔ آن میشود، پدیدهٔ منحصر به فردی نیست. «سیلیکون وَلی» هم در همان الگوی دگرگونیهای سریع فنّاورانه میگنجد که قرنهای اخیر را شکل داده است. در این مورد خاص، پیشرفتهای فنّاوری اطلاعات موجی از قابلیتهای جدید پدید آورده است. همانطور که موتور درونسوز (احتراق داخلی) و رشد راهآهن افرادی مثل راکفلر را به وجود آورد، و رونق فنّاوری مخابرات، شرکتی مثل AT&T را به وجود آورد، نوآوریهای موفقیتآمیز اخیر در فنّاوری پیشرفته نیز باعث شد که چند شرکتی که در جایگاه مناسبی قرار گرفتند، بتوانند محصول و مزایای این نوآوریها را از آنِ خود کنند. آنها با بهرهگیری از شبکههایی که داشتند، با برخورداری از مزیّت آغازکننده و جلودار بودن، و تحمّل کردن هزینههای تولید با سود نزدیک به صفر، توانستند موقعیت خود را در جایگاه دروازهٔ دسترسی دیگران به اطلاعات تثبیت کنند و به خود این قدرت را بدهند که از هر تراکنشی عوارض یا رانت بگیرند.
ستونهای نگهدارندهٔ این وضعیت، مجموعهای از حقوق مالکیت معنوی است که بهصراحت به نفع شرکتها تدوین شده است. این سیستم- روی دیگرِ جهانیسازی- را با استفاده از پیمانهای تجاری و نهادهای جهانی گوناگون، به خواستِ دولتهایی که بیشترین بهره را از آن میبرند، میگسترانند. اتفاقی نیست که «سیلیکون وَلی» پدیدهٔ منحصر به فردِ آمریکایی است؛ نهفقط موفقیتش را مدیون بودجههای بسیار گزاف وزارت دفاع آمریکاست- که خود، منبع بودجههای تحقیق و نوآوریها و پیشرفتهای فنّاورانهٔ بنیادین «سیلیکون وَلی» است- بلکه خودِ قدرت نظامی آمریکا نیز وسیلهای برای حفاظت از نظام مالکیت معنوی است.
اگر در این بستر به روندهای اخیر توسعهٔ فنّاوری پیشرفته نگاه کنیم، آنگاه تصویری متفاوت میبینیم. این بخش، نهفقط محرّک و موجِد دوران جدیدی از رونق جهانی نیست، بلکه تمرکز بیشتر ثروت و قدرت در دستان عدهای اندک را تسهیل کرده است. شرکتهای «سیلیکون وَلی» بهخاطر موقعیتی که بهمثابه میانجی یا دلال دیجیتالی دارند، قادرند سرمایههای عظیمی را از سراسر جهان به سمتِ خود بیرون بکشند. برجستهترین مثال اَپل است: این شرکت که بهتازگی باارزشترین شرکت جهان شناخته شد، سودهای سهماههٔ عظیمی به جیب میریزد، در حالی که کارگران چینی که در عمل محصولات این شرکت را مونتاژ میکنند، کارشان به خودکشی کشیده میشود.
گرچه زمانی این باور به ما تلقین میشد که جامعهٔ شبکهیی، دنیایی برابر و برابریخواه به وجود خواهد آورد، ولی امروزه، روشنتر از قبل، فنّاوری پیشرفته را در قامتِ ماشینی برای کالایی کردن اطلاعات میبینیم. چیزی که بالقوه میتواند فراوان و در دسترس همگان باشد، به طور مصنوعی کمیاب و دور از دسترس شده است، زیرا سودآوری سرمایه در محصور کردن داشتههای مشترکِ دیجیتال و دیکته کردن شرایط دسترسی به آنهاست. فیسبوک خواهان انحصار بر شبکههای اجتماعی است تا بتواند آگهی به خوردِ شما بدهد؛ گوگل کتاب راهنمای اینترنت شده است؛ شرکتهایی مانند نِتفلیکس (Netflix)، اسپاتیفای (Spotify)، یوتیوب (YouTube)، و اَپل موزیک (Apple Music) باجهٔ عوارضگیری برای تولید فرهنگیاند؛ آمازون (Amazon) دروازهٔ ورودی شما برای تأمین نیازهایتان به کالاهای خردهفروشی است. این شرکتها که ارائه دهندهٔ خدماتی در عرصهٔ کارکردهای اجتماعیاند که از زندگی مدرن جداییناپذیرند، از برخی لحاظ شبیه به صنایعیاند که در گذشته ملّی شدند- و با وجود این، نهفقط متعلق به عموم مردم نیستند، بلکه از هر نوع کنترل دموکراتیک هم خارجاند.
این رویِ تاریک و سیاهِ «سیلیکون وَلی» است؛ واقعیتی ناخوشایند که در پشتِ نمای بیرونی پُرزرقوبرق آن، به صورت نهفته عمل میکند. روایت رهاییبخش آن هر چه باشد، «سیلیکون وَلی» نظامی را تسهیل میکند که در آن ثروت متمرکز میشود، نیروی کار مهار میشود، حوزهٔ نفوذ عمومی از بین میرود، و نابرابریهای جهانی تقویت میشود.
خلع قدرت
الگوی توسعهٔ فنّاورانهٔ «سیلیکون وَلی» بهطور ساختاریمعیوب است. نمیشود صرفاً تغییرهایی شکلی در آن داد تا در مسیری مفیدتر از نظر اجتماعی بیفتد، زیرا در وهلهٔ نخست اصلاً هرگز قرار نبوده است که برای همهٔ جامعه مفید باشد. هستهٔ اصلی آن، همیشه یک پروژهٔ طبقاتی بوده است، که هدفش پیشبُرد منافع سرمایه است. بنیادگذاران و سرمایهگذاران و مهندسانی که با وظیفهشناسی و فرمانبردارانه این دستگاه را میچرخانند، ممکن است که بهعمد شکافهای طبقاتی را تقویت نکنند، اما در عمل، توسعهٔ فنّاورانه را به شیوهای انجام میدهند که تمایل سرمایهداری به انباشت بیپایان را محقق کند.
در نتیجه، رفع مشکلات صنعت فنّاوری پیشرفته نیاز به بازنگری در فرضهای اقتصادیای دارد که شالودهٔ این صنعت را تشکیل میدهند. اگر توسعهٔ فنّاوری قرار است که واقعاً رهاییبخش باشد، نمیتواند توسط ماشین امپراتوری تأمین مالی شود و شکل بگیرد، موتور محرّک آن طرحهای نابخردانهٔ سرمایهگذاران تشنهٔ رشد باشد، و متعلق به دارودستهای بسیار کوچک باشد که در برابر جامعهٔ فراگیر پاسخگو نیست.
آنچه در عوض به آن نیاز داریم، جنبشی برای باز پس گرفتن فنّاوری است تا از تسخیر آن توسط سرمایه جلوگیری کنیم، و آن را به سمت ایجاد ارزش اجتماعی هدایت کنیم. البته غولهای فنّاوری پیشرفته قرار نیست این عرصه را بهراحتی واگذار کنند. به همین دلیل است که خواستِ آتی ما، رام یا اصلاح کردن «سیلیکون وَلی» نخواهد بود، بلکه خلع قدرت کامل آن خواهد بود. برای اینکه فنّاوری پیشرفته در خدمتِ جامعه باشد، باید از محدودیتهای مالکیت شرکتی آزاد شود و زیر سیطرهٔ دموکراسی قرار گیرد.
اگر تصوّر این کار سخت است، احتمالاً به این دلیل است که ما آنقدر به نحوهٔ کار فنّاوری در اقتصاد امروزی عادت کردهایم که بیشتر ما قادر به دیدن منظرهای ورای افقهای آن نیستیم. امّا وقت آن رسیده است که «سیلیکون وَلی» را همانطور که واقعاً است ببینیم: نه جدا از اقتصاد، و نه نجاتدهندهٔ اقتصاد، بلکه برعکس: سرمایهداری با تمام قدرت. همهٔ جنبههای منفی مرتبط با «سیلیکون وَلی»- ابزارها و بازیچههای بیفایدهای که میسازد و هیچکس به آنها نیاز ندارد ، شرکتهای میلیارد دلاری که از بین میروند، استثمار کارگران پراکندهکار- فقط جهان کوچکی از نظام اقتصادی گستردهتری است. پس معنای خلع قدرتِ «سیلیکون وَلی» فراتر از در هم شکستن چند شرکت، و مستلزم دگرگونسازی بنیادی در ساختارهای اقتصادی حاکم بر جامعه است.
دگرگونسازی
در سالهای آتی، نوشتههای زیادی در مورد چگونگی “درست کردن” «سیلیکون وَلی» خواهید خواند. بیشتر آنها فنسالارانه و خالی از سیاست و جنبهٔ سیاسی خواهد بود. هر چه باشد، در وهلهٔ اوّل نیز «سیلیکون وَلی» بر پایهٔ همین طرز فکر توانست رشد کند و چنین قدرتمند شود: انتخابی دوگانه بین توسعهٔ فنّاوری با شرایط سرمایه، یا درجا زدن در گذشته. امّا حل مشکلات ساختاری به راهحلهای ساختاری نیاز دارد. بهجای متکی بودن به بنیادگذاران یا سرمایهگذاران «اخلاقی» برای دگرگون کردن این سیستم، به اقدام جمعی برای به چالش کشیدن آن نیاز داریم.
در پیش گرفتن این روند به معنای گرهگشایی از هزارتوی حقوق مالکیت معنوی خواهد بود که هدف از تدوین آنها، حفاظت از شرکتها و کالایی کردن اطلاعات است. به معنای بازنگری در الگوی تأمین مالی است که باعث پیدایش فرهنگ «یا غول بشو یا بیرون برو» شد که عامل و علّت اصلی ناکامی بسیاری از شرکتهای نوپا است. به معنای دور شدن از الگوی برگشت-محور سرمایهگذاریهای خطرپذیر و حرکت به سمتِ کارآفرینی اجتماعی، به پشتوانهٔ دولت و با مسئولیتهای همگانی (اجتماعی)، است.
همچنین، به معنای ارتقای قدرت کارگران در درون صنعت فنّاوری پیشرفته و فراتر از آن است. در درون آن، هدف درازمدّت باید ارتقای فرهنگ سندیکایی باشد که همهٔ کارگران درگیر در تولید را در بر بگیرد. این بدان معناست که نهفقط مهندسان نرمافزار با حقوقهای بالا، بلکه کارگران پیمانیای که جعبههای “آمازون” را بستهبندی میکنند، یا برای “اوبر” (Uber) رانندگی میکنند، یا دفاتر شرکتهای «سیلیکون وَلی» را نظافت میکنند، همه باید در ساختارهای تصمیمگیری نماینده داشته باشند. و فراتر از محدودهٔ این صنعت، به جنبش کارگری سازمانیافتهٔ فراگیرتری نیاز است که در برابر استفاده از فنّاوری بهمنظور تسهیل تشدید استثمار کارگران، از طریق پاییدن آنها یا مقررات شرکتی، مقاومت کند.
البته هیچکدام از این کارها آسان نخواهد بود. بازپسگیریِ توانِ رهاییبخش فنّاوری مستلزم بیرون کشیدن آن از چنگالهای سرمایه است. این مبارزهای ارزشمند است. اگر وظیفهٔ سیاست این است که دنیای دیگری تصویر کند، پس کار فنّاوری این است که به ما کمک کند تا به آنجا برسیم. اینکه آیا فنّاوری برای هدفهای درست و شایسته توسعه یابد- برای بهروزی عموم مردم، بهجای ایجاد ویرانشهری خصوصیشده- به نتیجهٔ مبارزات سیاسی بستگی خواهد داشت.
اندیشه نو: استفاده تمامی و یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بلا مانع است.
[i] Silicon Valley، یا درّهٔ سیلیسیوم، منطقهای در جنوب شرقی سانفرانسیسکو در ناحیهٔ سانتا کلارای ایالت کالیفرنیای آمریکاست که بهدلیل قرار داشتن تعداد زیادی از شرکتهای حوزهٔ فنّاوریهای پیشرفته در آن- از شرکتهای طراحی و ساخت تراشههای الکترونیکی و سختافزارهای سیستمهای اینترنتی گرفته تا شرکتهای بزرگ دادهپردازی و خدمات آنلاین و تولیدکنندهٔ نرمافزار- به نماد صنعت فنّاوری پیشرفته تبدیل شده است.