بیرون بردن تحقیرآمیز نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان توسط بایدن میتواند او را به موضعگیری سختتری علیه ایران بکشاند.
منبع: هاآرتص، ۳ سپتامبر ۲۰۲۱ (۱۲ شهریور ۱۴۰۰)
ملاقات هفتهٔ گذشته نفتالی بنِت نخستوزير اسرائیل و جو بايدن رئيسجمهور آمريکا در واشنگتن، این فرصت را به رهبر کنونی دولت اسرائيل داد که رابطهای اساسی و حتیٰ تا حدودی صمیمانه را با همتای آمريکایی خود آغاز کند. بنِت موفق شد گفتهای را از دهان میزبان خود بیرون بکشد که با جاهطلبیهای قبلی اسرائیل در مورد عاجلترین و مبرمترین مسئلهاش همخوان بود. بایدن قول داد که ایران هرگز (و نهفقط زیر «مراقبت من»، که قبلاً گفته بود) کشوری هستهیی نخواهد شد، و قول داد که برای رسیدن به این هدف، تمام گزینههای ممکن روی میز باقی خواهد ماند.
صحبتهای رئيسجمهور بایدن در پايان این نشست، پيشاپیش بين دو طرف هماهنگ شده بود. آویو کوخاوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل قبلاً به بنِت توصیه کرده بود که این موضوع را در بخشی از صحبتهایش مطرح کند که در صورت شکست خوردن دیپلماسی، «اقدامهای دیگری» هم وجود دارد. اسرائیل بسیار مایل است که چشمانداز تهدید نظامی علیه پروژهٔ هستهیی [ایران] را حفظ کند، اگرچه میداند که امضا شدن یا نشدن توافق هستهیی جدید، در درجهٔ اوّل به ایرانیها بستگی دارد.
اگر رهبر مذهبی آنها علیخامنهای بالاخره تصمیم بگیرد که مایل به انجام توافق است، آمریکاییها این فرصت را خواهند قاپید. در این میان، تهران دارد برای خودش زمان میخرد. برداشت اسرائیل این است که برای رژیم [ایران] مناسب است که همچنان سرسختی نسبت به آمریکا نشان دهد. در همین هفته، ایران علامت داد که قصد دارد تا چند ماه دیگر گفتوگو با قدرتها را دوباره از سر گیرد. در حال حاضر، غنیسازی اورانیوم بهسرعت ادامه دارد. اسرائیل همچنان به آمریکاییها و اروپاییها در مورد پیامد این وضع هشدار میدهد. این توافق ممکن است باعث پردهپوشی پیشرفتهای ایرانیها [در غنیسازی] تا زمان امضای توافق شود.
اگر توافقی امضا نشود، بنِت در کنار آمریکا به دنبال پیشبُرد استراتژی جدیدی علیه ایران خواهد بود. این استراتژی را به سبک فیلمهای هالیوودی «مرگ تدریجی» و زجرکُش با هزاران ضربهٔ چاقو، یا «نبرد چندجانبهٔ دو سَر در فاصلهٔ بین جنگها» توصیف کردهاند. به زبان عادیتر، «نبرد در فاصلهٔ بین جنگها» به نبردهای اسرائیل در دههٔ گذشته اشاره دارد که در ابتدا بر جلوگیری از قاچاق اسلحه از طریق سوریه به حزبالله لبنان متمرکز بود. از آن زمان تا کنون، این نبرد به جبهههای دیگری گسترش یافته و شامل حملههای منظم به منافع ایران در سراسر خاورمیانه است. اسرائیل میخواهد آمریکا را هم به این پروژه بکشاند و طبیعتاً میخواهد آن را چنان گسترش دهد تا شامل تأخیر انداختن در پروژهٔ هستهیی ایران نیز بشود.
تحقیر شدن فوقالعادهٔ بایدن در بیرون بردن سراسیمهٔ نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان، ممکن است او را وادار کند که موضع کمی سختتری علیه ایرانیها بگیرد. استراتژی آمریکا بر چین متمرکز است، و آن را در اولویت بالاتری نسبت به آسیای مرکزی و خاورمیانه میبیند. اما ظاهراً میزان تحقیر و ضعف نشان دادن دولت [آمریکا] هم حدّی دارد، حتیٰ اگر در عرصهای [مانند برنامهٔ هستهیی ایران] باشد که دارد حاشيهییتر میشود.
سیاست بنِت تا حدّی متفاوت با رویکرد بنیامین نتانیاهو نخستوزیر سابق خواهد بود. بنِت پیش از این در چندین نوبت به طور ضمنی گفته است که در مورد واکنش اسرائیل به برنامهٔ هستهیی ایران توضیحی واقعی از سَلَف خود نشنیده است.
یک هفته پیش، بخشی از یکی از برنامههای کانال 12 [اسرائیل] در رسانههای اجتماعی به طور گستردهای پخش شد. آموس یادلین، مدیر سابق اطلاعات نظامی اسرائیل، در جریان گفتوگویی با بوآز بیسموت، سردبیر روزنامهٔ اسرائیلی «هایوم»، حقیقت پروژهٔ هستهیی [ایران] را پرخاشگونه به او گوشزد کرد. خروج آمریکا از این توافق و در پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری توسط دولت ترامپ به کمک و فشار نتانیاهو، نتیجهٔ مورد نظر اسرائیل را به همراه نداشت. ایران از ماه مه ۲۰۱۹، [اردیبهشت ۱۳۹۸]، یک سال پس از خروج آمریکا از این توافق، پیشرَوی خود به سمت کسب توانایی هستهیی را افزایش داد.
به گزارش رسانههای بینالمللی، اسرائیل طی دو سال گذشته دست به فعالیتهای مخفیانهٔ گستردهای زد که به انفجارهایی در سایتهای هستهیی ایران منجر شد. و با وجود این، هنوز به نظر میرسید که نتانیاهو بیشتر امیدهایش به حرکتهای آمریکا بود.
او امیدوار بود که فشار خارجی باعث فروپاشی رژیم تهران شود، یا به رویارویی آشکار بین ایران و آمریکا کشیده شود و ترامپ را متقاعد به حمله [به ایران] کند. آن امیدها محقق نشد، و در این مدّت، به ارتش اسرائیل دستور داده نشد که برنامهها و آمادگیهای خود را برای حمله بهروز کند، در صورتی که پس از خروج آمریکا از برجام و نقض مجدد تعهدهای برجامی توسط ایران، انتظار میرفت چنین شود.
بودجهٔ وزارت دفاع اسرائیل بهتازگی افزایش یافت، و بخشی از این بودجه به ارتش اسرائیل، و برای این منظورها تخصیص داده شده است. ستاد کل ارتش در حال حاضر تلاش زیادی دارد که شکافهای به وجود آمده در چند سال گذشته از لحاظ توانایی ارتش برای انجام عملیات در کشورهای دوردَست را- آنچه را که «حلقهٔ سوّم» نامیده میشود- پُر کند.
ترجمهٔ اختصاصی برای «اندیشهٔ نو» ، مترجم: نیما حیدری
اندیشه نو: استفاده تمامی و یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بلا مانع است.