سعید مدنی : نحوۀ مدیریت بحران کرونا نارضایتی عمومی را نه از دولت، بلکه از نظام حکمرانی کشور به شدت افزایش داده است. مطالعات میدانی نشان می دهند که در جریان سالهای گذشته فاصلۀ میان شعارهای اعتراضی تا شعارهای سیاسی علیه کلیت وحتی رهبری نظام روز به روز کمتر شده است. نارضایتی عمومی در جامعۀ جنبشی ایران در نهایت به اعتراض تبدیل میشود و نتیجۀ اعتراض تشدید منازعات سیاسی و اجتماعی است.
رهبر حکومت اسلامی ایران که پیش از این از کرونا به عنوان “ویروس کذایی” نام برده و برای مقابله با آن حتی واردات واکسن “از آمریکا و انگلستان را اکیداً ممنوع اعلام کرده بود”، حالا میگوید : “واکسن کرونا چه از راه واردات و چه با تولید داخلی باید با تلاش مضاعف و به هر شکل ممکن تأمین بشود”، هر چند خود او میگوید که واکسن داخلی مورد ادعای او چند ماه دیگر در دسترس عموم قرار میگیرد.
در این حال، شمار مبتلایان به کرونا و مرگ و میر ناشی از آن به طور پیوسته و بی سابقه در ایران رو به افزایش است. نظام بهداشت به حال نیمه فلج یا حتی تمام فلج درآمده و در عمل مردم در مقابل یک بیماری مهلک و مُسری به “امان خدا” یا به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی به “توسل و تضرع به درگاه پروردگار” رها شدهاند.
آیا ادامۀ این روند موجودیت کشور را به خطر نمیاندازد؟ آیا آشوب در مدیریت کرونا – یا بهتر است بگوئیم عدم مدیریت آن – آئینهای از نحوۀ ادارۀ عمومی دیگر بحرانهای جاری کشور نیست؟
در پاسخ به این پرسش ها و پرسش های دیگر، سعید مدنی، پژوهشگر مسائل اجتماعی در ایران، از جمله گفته است :
“به غیر از مسئلۀ موجودیت کشور، ادامۀ وضعیت موجود تا همین حالا و به ویژه به لحاظ انسانی خسارات جبرانناپذیری به کل جامعۀ ایران وارد آورده است. مرگ و میر ناشی از کرونا که ایران را در مقام نخست جهانی قرار داده به هیچ وجه ضایعه قابل جبرانی نیست.
از منظر اقتصادی و اجتماعی وضعیت کشور بهتر به نظر نمی رسد : پیش از شیوع کرونا نرخ رشد اقتصادی ایران منفی بود و این روند رسد منفی طی دو سال گذشته همچنان تشدید شده است. در واقع، ادامۀ وضع موجود یا ناممکن است یا تبعات اجتماعی و اقتصادی سنگینتری در پی دارد که خود را در تشدید فقر و نابرابری نمودار میکند. این وضع، خشونت به طور کلی از جمله خشونت خانوادگی و همچنین خشونت در قبال خود، یعنی خودکشی، را نیز افزایش داده است.
دیدگاه حاکم می کوشد مدیریت بحران کرونا را از باصطلاح مدیریت دیگر امور جامعه تفکیک کند و بگوید همه چیز روال عادی خود را طی میکرد، اما، با شیوع ناگهانی کرونا مدیریت در همۀ امور با چالش و بحران روبرو شد.”
سعید مدنی سپس افزوده است : “نظر دیگر که من با آن موافقم این است که بالعکس ضعفهایی که در نظام حکمرانی کشور وجود داشته در مواجهه با ویروس کرونا و نحوۀ مدیریت آن خود را نمودار کرده است. در واقع نحوۀ مدیریت امروز کرونا آئینهای است از نحوۀ مدیریت مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور. در رویارویی با بحران کرونا، حکومت از آغاز هیچ رویکرد علمی و عقلانی اتخاذ نکرد و حتی این ویروس را کمخطرتر از ویروسهای شناخته شده ای نظیر آنفلونزا معرفی نمود. افزون بر این، سلامت افراد تحتالشعاع اهداف سیاسی حکومت قرار گرفت و نظام حکمرانی مایل نبود هزینهای بابت این ویروس تقبل کند و وقتی از نظام حکمرانی در ایران صحبت میکنیم منظورمان نظام هرمی است که در رأس آن آیتالله خامنهای قرار دارد و دیگرانی که از تصمیمهای او تبعیت میکنند. زیرا، سیاستگذاری در ایران، چنانکه در قانون اساسی هم آمده، بر عهدۀ آیت الله خامنهای است.
در نتیجۀ همین نظام حکمرانی و سیاستگذاری، مقابله با کرونا در اولویت قرار نگرفت و این را میتوان به واسطۀ تخصیص بسیار اندک منابع برای مقابله با این بیماری مشاهده کرد، در حالی که در تمام دنیا بیشترین منابع از آغاز صرف مقابله با این بیماری شد.
اما، دو عامل دیگر که بحران کرونا را در جامعه ما به وضعیت حاضر تبدیل کرده و همچنان حاصل نظام حکمرانی غلط کشور است، یکی سیاست قرنطینه ناقص است و دیگری عدم بهکارگیری سیاست فاصله گذاری هوشمند اجتماعی.
کمتر کسی است که امروز در ایران تأئید نکند که سطح نارضایتی عمومی نه از دولت، بلکه از نظام حکمرانی کشور به شدت بالا است. مطالعات میدانی نشان می دهند که در جریان سالهای گذشته فاصلۀ میان شعارهای اعتراضی تا شعارهای سیاسی علیه کلیت وحتی رهبری نظام روز به روز کمتر شده است. در یک فرآیند ده دوازده ساله توجه اعتراض عمومی بر کل نظام حکمرانی کشور متمرکز شده است. نارضایتی عمومی در جامعۀ جنبشی ایران در نهایت به اعتراض تبدیل میشود و نتیجۀ نهایی آن تشدید منازعات سیاسی و اجتماعی است.