چگونه میتوان از کارکرد افتادگی سیستمی را نشان داد؟ در دورهی ۶ سالهی ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ حدود ۶۲۰ میلیارد دلار به اقتصاد تزریق میشود اما بیسابقهترین صنعت زدایی تاریخ اقتصادی کشور رقم میخورد؛ بیسابقهترین سطح افزایش وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج اتفاق میافتد. در مهر ۱۳۹۲ مرکز پژوهشهای مجلس گزارش منتشر کرد که میگوید در دورهی آقای احمدینژاد ارزبری هر واحد GDP در ایران نسبت به دورهی آقای خاتمی ۵ برابر افزایش پیدا کرده است. در تمام دنیا حتی روندهای معطوف به انحطاط بصورت درصدی اتفاق میافتد به طور مثال میگویند ۵ یا ۱۰ درصد انحطاط، نه اینکه افزایش ۵ برابری در وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج وجود داشته باشد. در همین دوره در کنار بیسابقهترین سطح صنعت زدایی و وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج بیسابقهترین سطوح فساد هم اتفاق میافتد.
فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه و اقتصاددان در یک نشست مجازی با عنوان «دولت پارادوکسیکال، انباشت نامولد و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی» که توسط موسسه دین و اقتصاد برگزار شد، گفت: دولت میتواند مهمترین نیروی محرکهی توسعه باشد و هم میتواند مهمترین عامل اضمحلال باشد. دولت به شرطی میتواند نیروی محرکهی توسعه باشد که ثبات و امنیت حقوق مالکیت و حمایت توسعهگرا از تولید را در دستور کار قرار دهد و منافع حاکمان را از طریق مالیات ستانی عادلانه و توسعهگرا تأمین کند. اما دولت به معنای حکومت میتواند بزرگترین عامل انحطاط و اضمحلال یک جامعه هم باشد و آن آنجایی هست که حکومت اولویت را به مناسبات رانتی و دامن زدن به برخورداریهای غیر مولد میدهد و فشارهای غیر متعارفی را به تولیدکنندهها وارد میکند. با جزئیات توضیح داده میشود زمانی که تولید اعتناء نکرده باشید با انبوه بحرانهای اقتصادی- اجتماعی در داخل و با خطر امنیت ملّی و خطر ناتوانی در حفظ تمامیت ارضی در مواجهه با دنیای خارج روبرو شوید. از این دریچه گفته میشود مسیری که اضمحلال را سرعت میبخشد این است که ارزش هایی که خلق میشوند کمترین نسبت با تولید و بیشترین نسبت با رانت داشته باشد و مهمترین ویژگی رانتجویان اینکه به هیچ وجه اعتناء و تمایلی به سرمایهگذاری تولیدی ندارند. بنابراین حتی اگر سراغ سرمایهگذاری تولیدی هم میآیند یک رویکرد ظاهرسازانه است آنجا که از تولید به مثابه یک محملی برای کسب رانت استفاده میکنند. آنجا توضیح داده میشود زمانی که این گونه شد و تولید به حاشیه رفت جامعه ابتدا دچار از کارکرد افتادگی سیستمی و سپس دچار آنومی یعنی ناهنجاری یا بیهنجاری اقتصادی- اجتماعی میشود و در مرحلهی بعد از آن، فروپاشی اجتناب ناپذیر میشود.
مومنی خاطرنشان کرد: آنچه در شرایط کنونی دامن زدن به این بحثها را اهمیت میدهد این است که ما میتوانیم در عبارت پردازیها و شبه برنامهها و ادعاهای توخالی تحت عنوان برنامه داشتن کاندیدهای ریاست جمهوری را از این دریچه مورد بررسی قرار دهیم. اگر ملاحظه فرمودید کاندیدها در تعهداتی که میدهند بطور مشخص روی اشتغال مولّد برطرف کردن فقر از طریق اشتغال مولّد، نه از طریق رویههای تحقیر آمیز و سفله پرورانه بحث کردند معلوم میشود اینها میخواهد به کشور خدمت کنند. اما اگر تعهدات بجای این باشد که بطور مشخص بگویند بنیهی تولیدی را ارتقاء میدهیم و عزّت را به ایران برمیگردانیم و جایگاه آن را در شاخصهای کلیدی و سرنوشتساز توسعه ارتقاء میبخشیم دیدیم که اینها مسابقهای در سفله پروری و تحریک رانتجویی و وعدههای خطرناک مبنی بر رهاسازی تحت عنوان حمایت از بخش خصوصی را مطرح کردند و به تعبیر داگلاس نورث وعدهی برقراری قانون جنگل را تحت عنوان تقویت بخش خصوصی و مقرراتزدایی مطرح کردند معلوم میشود کاندیدها با همهی طمطراقی که ادعاهایشان دارد ما را درگیر مسابقهی سرعت در قهقراء رفتن میکنند. بنابراین در این مقطع برجسته کردن این مسئله به این اعتبار اهمیت دارد که علائم بسیار جدّی و پرشماری وجود دارند که نشان میدهند ما در مرحلهی از کارکرد افتادگی سیستمی هستیم.
وی افزود: چگونه میتوان از کارکرد افتادگی سیستمی را نشان داد؟ در دورهی ۶ سالهی ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ حدود ۶۲۰ میلیارد دلار به اقتصاد تزریق میشود اما بیسابقهترین صنعت زدایی تاریخ اقتصادی کشور رقم میخورد؛ بیسابقهترین سطح افزایش وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج اتفاق میافتد. در مهر ۱۳۹۲ مرکز پژوهشهای مجلس گزارش منتشر کرد که میگوید در دورهی آقای احمدینژاد ارزبری هر واحد GDP در ایران نسبت به دورهی آقای خاتمی ۵ برابر افزایش پیدا کرده است. در تمام دنیا حتی روندهای معطوف به انحطاط بصورت درصدی اتفاق میافتد به طور مثال میگویند ۵ یا ۱۰ درصد انحطاط، نه اینکه افزایش ۵ برابری در وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج وجود داشته باشد. در همین دوره در کنار بیسابقهترین سطح صنعت زدایی و وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج بیسابقهترین سطوح فساد هم اتفاق میافتد.
دولت آقای احمدینژاد تنها دولتی در جهان هست که طی کمتر از ۴ سال ایران حدود ۸۰ رتبه سقوط به سمت فاسدترین کشورهای دنیا تجربه کرد.
همهی اینها نشانهها و پیامدهای پشت کردن به تولید فناورانه و دامن زدن به مناسبات رانتی است. از این فهرست بلند بالا میتوان دهها مورد دیگر را مثال زد. فرض بفرمایید در دورهی ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۵ ایران بیسابقهترین سطح سرمایهگذاری در آموزش در تاریخ خود تجربه کرد بطوری که در این دوره جمعیت دانشگاه دیدهی ایران بیش از ۷۰ برابر شده است. اندازهی جمعیت باسواد در میان شاغلان بیش از ۵ برابر شده و اندازهی بیسوادهای شاغل ۸۰ درصد کاهش پیدا کرده و به کمتر از یک پنجم رسیده ولی بهرهوری کل عوامل تولید سقوط کرده است. اینها پدیدههایی هستند که در دنیا تقریباً بینظیر و از بعضی جهات کم نظیر است. راه نجات اینکه کانون اصلی بحران را شناسایی کنیم. کانون اصلی بحران پشت کردن به تولید فناورانه و اهتمام غیر متعارف به دامن زدن به مناسبات رانتی و سفله پرورانه است. از این زاویه تحولات ایران را نگاه میکنید میبینید مؤلفههای پیدا و پنهان پرشماری هستند که پشت کردن به تولید فناورانه را در ابعاد غیر متعارف نشان میدهد. اکنون در این نقطهی عطف میتوانیم هشدار دهیم مرحلهی بعد از کارکرد افتادگی سیستمی مواجه با آنومی اقتصادی- اجتماعی است. علائم و نشانههای بسیار تکان دهندهای از این آنومی مشاهده میشود.
این استاد دانشگاه افزود: فرض بفرمایید یکی از کلیدیترین علائم که در آستانهی جهش از نظر ناهنجاریها و بیهنجاریها هستیم گزارش سه جلدی وضعیت اجتماعی کشور که وزارت کشور در سال ۱۳۹۵ منتشر کرد. در آنجا میگوید جامعهی ایران به بیسابقهترین وضعیت تاریخی خود از نظر بحران اعتماد سقوط کرده است. زمانی که اعتماد دچار بحران میشود بجای همکاری و اعتلاء بخشی و ایجاد رفاه و ارتقاء کیفیت زندگی همهی مناسبات بر بیاعتمادی، حذف و ستیز قرار میگیرد و بنابراین اساس بقاء جامعه به تهدید دچار میشود. زمانی که این گونه علائم را نگاه میکنیم میبینیم در اثر بیاعتنائی به تولید حادترین وضعیتها از نظر فقر در مناطق مرزی کشور اتفاق میافتد. این به اندازهی کافی نشانهی تکان دهندهای از نگرانی است و تعداد بحرانهای کوچک و بزرگی که در اینجا مشاهده میکنیم و ابعاد نگرانیآور آن بسیار حیاتی است. آنچه از نظر اندیشهای راهگشا است و اگر از دل جلسه فقط این پیام به حکومتگران گرامی منعکس شود اینکه ریشهی همهی این مسائل پشت کردن به تولید فناورانه است. اگر این فهم شود نگاه به برنامههای کاندیداها صرف نظر از اینکه انتخابی که میخواهد صورت بگیرد جنبهی واقعی یا صوری دارد در هر سطحی برمیگردد به اینکه اینها در ارزیابی انتقادی از مسیری که ما را از تولید فناورانه دور کرده و تمام مناسبات را در فساد و نابرابری و رانتجویی غرق کرده چه حرفی میزنند. این یک شاغول هست که میتوان با آن اعتبار سنجی کرد از ادعاهایی که در این زمینه مطرح میشود. اینکه میگویم دچار از کارکرد افتادگی سیستمی شدهایم حتی مفاهیم هم از کارکرد افتادهاند.
مومنی افزود: تحت عنوان ارائهی برنامه به کاندیدهای ریاست جمهوری یک سندی تحت عنوان برنامهی نجات بیرون درمیآید که میبینید دقیقاً معطوف به مؤلفههایی است که کشور را در معرض سقوط قرار داده است. پیشنهادهای وحشتناک از نظر سفله پروری که میگوید اگر تا دیروز احمدینژاد ماهانه ۴۵ هزار تومان میداد تا افراد کار نکنند و زندگی کنند او میگوید بجای ۴۵ هزار تومان چیزی بالغ بر ۱۰ برابر آن را پیشنهاد میکنم. مطلقاً بحث تولید در این برنامهی به اصطلاح نجات محذوف و کنار گذاشته شده است و ابعادی از مسابقهی سفله پرورانه مطرح کرده که واقعاً در تاریخ اقتصادی ایران بینظیر است و اسم آن را برنامهی نجات گذاشتهاند. چگونه میخواهید تأمین مالی این ابعاد از سفله پروری را انجام دهید؟ پاسخ میدهد از طریق شوک حاملهای انرژی! اینکه مفاهیم از کارکرد افتادهاند میپرسیم اسم سیاست تو چیست؟ پاسخ میدهد عادلانه کردن یارانهها! در حالی که در دورهی احمدینژاد بطور متوسط شوک ۵۵۰ درصدی به حاملهای انرژی را دیدیم که تحمیل کردند و در همان ۶ ماههی اول بعد از این اقدام مردم دائماً هر جایی که فرصت و مجالی پیدا میکردند ۴۵ هزار تومان را بگیرید ما را به قیمتهای پیش از این شوک برگردانید. اکنون عزیزان میخواهند ابعاد جدیدی از این ماجرا را به سر مردم بیاورند آنگاه اسم آن را برنامهی نجات گذاشتهاند.
مومنی در ادامه اظهار کرد: شما میبینید ایران جزو نوادر کشورهای دنیا است که طی ۵۰ سالهی گذشته نزدیک ۴۷ سال را تورم دو رقمی تجربه میکند. در آدرسهای غلط رانتی که میدهند به تنها چیزی که ریشهی اصلی ناتوانی در حل و فصل مسئله یعنی سقوط بنیهی تولیدی هست هیچ اشارهای نمیشود به طور مثال به بانک مرکزی انتقادهای درستی میکنند دربارهی اینکه چرا دربارهی رفتارهای ناهنجاری بانکهای خصوص پرده پوشی و بیمسئولیتی کرد و به خلاف قانونهای بزرگ اعتنائی نکرد. این حرف درستی است اینکه حتی بگویند دولت کسری مالی دارد و این هم یکی از عوامل استمرار تورم هست تحت شرایطی درست است. بدین دلیل کسریهای مالی دولت تورمزا میشود که از کسری مالی برای ارتقاء بنیهی تولیدی استفاده نکرد، تمایلات مصرفی را دامن زده و به شرحی که آقای دکتر دینی عزیز هم توضیح داد خودش را بصورت پارادوکسیکال متورمتر و ناکارآمدتر کرده است. از طریق شوکهای قیمتی که وارده کرده در مجموعهی خودش فساد و ناکارآمدی را افزایش داده و هزینهها را هم ارتقاء داده است. کسانی که به اصطلاح برنامهی نجات مینویسند اگر واقعاً قصدشان نجات بود گزارشهایی که در سازمان برنامه و بانک مرکزی تهیه شده را میخواندند که در آنجا به صراحت میگوید زمانی که تجربهی سه دههی گذشته را بررسی میکنیم میبینیم در بعضی از مقاطع به ازاء هر یک واحد درآمد که حکومت از طریق شوک به قیمتهای کلیدی بدست میآورد هزینههای مصرفیاش بیش از ۳٫۵ برابر افزایش پیدا میکند.
وی همچنین افزود: هزینههای سرمایهگذاریهای مولّد دولت به اندازهای جهش پیدا کرده که اینها حتی شرم کردند رقم آن را بگویند فقط بصورت سر بسته گفتند هزینههای سرمایهای دولت به مراتب از هزینههای مصرفیاش بالاتر است. کسانی که دعوت به شوک درمانی میکنند، دعوت به سقوط حکومت میکنند. این مسئلهی خیلی کلیدی هست که امور حاکمیتی دولت در ساختار بودجهاش به سمت صفر میل میکند. دولت به طرزی نابخشودنی و فاجعهساز از مسئولیتهای خودش در امور مربوط به آموزش مردم، سلامت مردم، زیر ساختهای فیزیکی، تغذیه و مسکن مردم مسئولیتگریزی میکند. وزارت مسکن گزارش منتشر کرده و میگوید چشم انداز صاحب خانه شدن متناسب با پایگاه اجتماعی برای دو دهک درآمدی کمترین از ۹۴ سال عبور کرده است.
مومنی با بیان اینکه تمام بحثها تحت عنوان برنامهی نجات حتی از یک آدم غیر متخصص هم تأسفبار و شرم آور است، گفت: پس ما با از کارکرد افتادگی مفاهیم هم روبرو هستیم. در حالی که تمام متفکران بزرگ میگویند مهمترین ویژگی تورم در ساختهای توسعه ضعف بنیهی تولید و بهرهوری اندک هست اینها در مواجهه با تورم سیاستهای جهش دهندهی تورم را به عنوان مهار کنندهی تورم جا میزنند. سپس به دلیل اینکه به کاندیدهای ریاست جمهوری این گشاده دستی را وعده میدهند که هر چه شوک بزرگتر به قیمتهای کلیدی وارد کنید امکانات ریالی بیشتری برای اعانه پردازی دارید آنها را هم تحت تأثیر قرار میدهند و این گونه میشود که کاندیداهایی به یکی از مراکز تجمع غیر مولّدها که البته انواع مولّدها در جمعشان هست ولی مولّدها همیشه در حاشیه هستند که میرود میگوید بخش خصوصی را چنین و چنان میکنم. کنترلهای نیم بندی که در جهت مهار آزمندیهای بیپایان غیر مولّدها به نام بخش خصوصی است را هم میخواهند بردارند و بجای آن فشارهای جدید به تولیدکنندهها بیاورند. از منظر اقتصاد سیاسی منافع تولیدکنندهها هم راستایی تمام عیار با منافع عامهی مردم و بویژه فرودستان دارد. زمانی که شوک به حاملهای انرژی وارد میکنید حاملهای انرژی به عنوان نهادهی تولید در سرنوشت تولیدکنندهها اثر میگذارد. زمانی که شوک به نرخ ارز وارد می کنید به دلیل اینکه بخش بزرگی از نیازهای تولیدی در همهی عرصههای کالاهای مصرفی و واسطهای و مواد اولیه نیازمند واردات هستند به همان تناسبی که فرودستان را نابودتر میکنید تولیدکنندهها را هم نابودتر میکنید. آنگاه چه طنز تلخی است که اسم این را برنامهی نجات بگذارند.
فرشاد مومنی بیان کرد: آنچه به نظرم خیلی حیاتی هست اینکه محاسبههایی در گزارشهای رسمی هم وجود دارند با اینکه اکنون خود تولید فولاد یکی از رشته فعالیتهای غیر عادی معطوف به رانت هست ولیکن محاسبهها نشان میدهند دلالهای فولاد بطور متوسط ۲۰ برابر تولیدکنندههای فولاد سود میبرند. چنین بساطی بر پا شده که دودش به چشم مردم و آیندهی توسعهی کشور میرود. با وجود اینکه صنایع لوازم خانگی ایران یکی از مصداقهای تبدیل کردن تولید به محملی برای کسب رانت هست و ضریب مونتاژکاری در آنجا بیداد میکند ولی با وجود این برآوردهای رسمی میگوید اگر واردکنندهی لوازم خانگی باشید سه برابر تولیدکنندههای لوازم خانگی سود میبرید. محاسبههایی وجود دارند هر قدر واردات در زمینهی خودرو به سمت واردات خودروهای لوکستر حرکت کند ضریب افزایش سود واردکنندهها نسبت به تولیدکنندهها افزایش بیشتری پیدا میکند. همهی اینها نشان میدهند به طرز غیر متعارفی شاهد هستیم به تولیدکنندهها و عامهی مردم غیر عادیترین فشارها میآید و با فریبهایی مانند وعدههای سفله پرورانهی پرداخت نقدی از این قبیل آنها را تحت تأثیر کوتاه مدت قرار میدهند و در میان مدت دمار از روزگارشان درمیآورند. چیزی که واقعاً خیلی شگفتانگیز است این است که حتی در بحران برقی که اخیراً پیدا شده در چند روز گذشته حداقل ۱۰ تولیدکنندهی مطرح کشور با مؤسسهی ما تماس گرفتند و گفتند ساعتهایی که برق تولیدکنندهها میرود به گونهای هست که باید هزینههای نیروی کار را در دو شیفت بپردازید ولی قادر به بهرهگیری از نیروی کار نباشید. اینکه چه تخریبهایی در دستگاههایشان پدیدار میشود و از این قبیل آنها هم به جای خود محفوظ است. حتی خود اینکه قیمت برق را بیش از سه برابر کردید و گفتید ما میخواهیم برای سرمایهگذاری منابع آزاد کنیم و به شرحی که کارنامهشان نشان داد نه تنها سرمایهگذاری اتفاق نیفتاد بلکه حتی نتوانستند استهلاکات را هم جبران کنند بخاطر اینکه دولت همیشه از سیاستهای تورم زا بیشتر از بنگاههای تولیدی و مردم آسیب میبیند و سیستم خدمات رسانی زیربنایی هم دچار اختلال کردند.
این استاد دانشگاه در ادامه خاطرنشان کرد: منهای آن مسئلهی اساسی اینکه حتی خود اعلام برنامهی قطع برق نشان دهندهی ورشکستگی در سیاستگزاری در زمینهی افزایش قیمت حاملها برای سرمایهگذاری هست که نشان داد چه دروغ بزرگی هست مسئلهی بعدی اینکه دو جور تبعیض نابرابر و ناروا در اعلام برنامهی قطع برق وجود دارد. ساعات قطع برق تولیدکنندهها در بعضی از مواردی که از شهرستانهای بزرگ مسندات آن را فرستادهاند ۴ برابر مصرف کنندهها است. وجه دیگر اینکه اگر میخواهید خسارت بزنید لااقل جوری تنظیم کنید که فقط در یک شیفت کاری اتفاق افتاد. در این ابعاد هم شاهد هستیم که یک نارواییهای غیر متعارفی اتفاق میافتد.
وی در پایان اظهار داشت: آنچه میتوانیم خیلی صمیمانه و مشفقانه با حکومتگران گرامی مطرح کنیم اینکه هزینهی فرصت غفلت از تولید محوری دائماً افزایش پیدا میکند. مصاحبهی جرمی ریفکین که یکی از برجستهترین متفکران در حیطهی مطالعات مربوط به تولید فناورانه و اشتغال است را نگاه کنید میگوید در سالهای میانی قرن بیستم تولید کشاورزی نسبت به آستانهی موج دوم انقلاب صنعتی اواخر قرن نوزدهم ۱۰ برابر شده بود. در دورهی ۷۰ ساله زمانی که تولید کشاورزی را فناورانه کردند بازدهی ۱۰ برابر شد، در فاصلهی سالهای میانی دههی ۱۹۴۰ تا سالهای میانی دههی ۱۹۹۰ ارتقاء بازدهی تولیدی از ۱۰ به یک در موج قبلی به دو هزار به یک رسیده است. همان گونه که متفکران آینده شناس بزرگ مطرح کردند که از ربع پایانی قرن بیستم شاهد هستیم تحول در بنیهی تولید دانایی محور خصلت نمایی پیدا میکند یعنی اینکه اگر در دورهی قاجاریه به مافیاهای واردات و رباخور امتیاز میدادند و بر تولیدکنندهها فشار میآوردند هزینهی فرصت آن رویکرد یک چیزی بوده اکنون هزینهی فرصت به طرز خیلی وحشتناکی تغییر میکند. به یکباره چشم باز میکنید میبینید حتی در قبال همسایهها هم توان رقابت را از دست میدهید. بنابراین آنچه به نظرم خیلی حیاتی هست اینکه هر زمانی بتوانیم زودتر به این فهم هویت جمعی دهیم کشور زودتر نجات پیدا میکند. راه نجات ایران از مسیر تولید فناورانه میگذرد. برای اینکه تولید فناورانه را رونق ببخشید باید گام نخست این باشد که هزینهی فرصت مفت خوارگی را بالا ببرید.