حاکمیت قبل از اینکه بخواهد با میتینگ های چندین هزار نفری که هر بار با رنگی تلفیق می شود خود را نماینده بخشی از جامعه نشان دهد٬ در چند هفته گذشته نیروهای اش را بسیج کرده تا هر روز در اتاق های کلاب هاوس بحث های انتخابات را داغ کنند٬ در این میان شاهدیم که می خواهند چیرگی بحث های اقتصادی را بر بحث های سیاسی نشان دهند در صورتی که موضوع این انتخابات نه بهتر کردن زندگی کارگران (مبارزه با فاسد)٬ نه بهتر شدن ارتباط بین المللی (خود را پیروز میدان می دانند) و نه بوجود آوردن آزادی های سیاسی و بوجود آوردن نهادهای صنفی-مدنی است. بحث اصلی بازگشت به دوران اسدالله لاجوردی است.
بر خلاف گردانندگان این کلاب هاوس ها که عناوین خود را خبرنگار٬ کارشناس٬ نماینده مجلس٬ دانشجوی رشته دکترا ووو گذاشته اند تنها اگر یک مورد آن را شنیده باشید در اولین انتقاد یا قطع شدن صدای هر کدام از آنها خواهید دید که لحن کلامشان عوض شده و صدایی که شنیده می شود همانند همان زبانی است که در ۲۰۹ اوین٬ کمیته مشترک٬ کهریزک٬ بازداشتگاههای ۵۹ – ۶۶ سپاه و پلاک ۱۰۰ عیان می شود فقط نام بازجو عوض شده وبه خبرنگار ٬ کارشناس٬ تاجر و دانشجویان دکترای و یکسری پژوهشگرانی که همه شاگردان بی استعداد احمدرضا کریمی٬ عبدالله شهبازی و محمود نادری هستند و مدارک اشان را از موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم نگرفته اند. اکثرا نان خوران هلدینگ های هستند که رنگ بورس اشان دیگر سبز نیست و سرخی اش آتشی بر جان زحمتکشان انداخته است.
احمدی نژاد را برای بیماری هلندی اقتصاد به چالش می کشند (در صورتی که بیماری هلندی از زمان عسگراولادی ها و مرتضی رضایی شروع شده است) چرا می خواهند نشان دهند که از اشتباه گذشته درس گرفته ا ند و بسیار با هوش تر شده٬ چون خطرناک است و باید ساکت اش کرد٬ علی خامنه ای به کسی که ادامه دهنده راه او است نیاز ندارد وکسی که روش اقتصادی اش به سبک قپانی های لاجوردی است را قبول دارد. در ضمیر تمامی این بحث ها باید دنبال جا انداختن تئوری استهکلم سندروم را دید (پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به گروگانگیر پیدا میکند) و به شنوندگان خود می خواهند حقنه کنند ما پیروز شدیم و اشکالی هم ندارد پته همدیگر را روی آب بریزند چون بعد از انتخابات قبل از تعزیرهم وضو می گیرند و هم پشت سر هم نماز می خوانند.
کاسبان قدرت سرخوش هستند که مخالفین خنثی شده اند و نتیجه انتصاب ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ابرقدرتی آنها در جامعه و منطقه را نشان می دهند. آنچنان سرمست شده اند و با گفتار درمانی می خواهند مشکلات چهل و دو سال گذشته را حل کرده و تصور می کنند با یک چرخش می توان مشکل اقتصاد را حل کرد. امروز نیازی ندارند تا در پستوی هنری، آهنگ سر اومد زمستان را پخش کنند تا شاید نسل قدیم منفعل و همساز، نسل جدید جویای روزنه ی امید، از این آهنگ به شور آیند و با اهتزاز پرچم سبز، پایان زمستان اسیر کشی را به نمایش بگذارند. هر آنکس را که می توانسته اند با زر و زور و تزویر و ترور از سر راه برداشته اند . امروز کاسبان زور و ثروت دریافته اند که هنوز بهار نشده، تابستان را شروع کنند. تابستان یعنی تابستانی ۱۳۶۷ دیگری در راه است ولی این بار تابستانی با حرارت آتش حیات سوز فقر و فلاکت کل جامعه.
نظام حاکم امروز دیگر نیازی ندارد که دروغ و تزویر را در کاغذی جدید با رنگ و فرم متفاوت به بازار بیاورد. امروز همه جناح های قدرت پذیرفته اند که در زمان وجود رهبر، نیازی به قوای دیگر نیست و رهبر در زمانه غیبت امام غایب در لوای ولی فقیه اداره حکومت اسلامی را برای ایجاد شرایط ظهور امام غایب، به عهده دارد.
نهادهای هماهنگ با حکومت ولایت فقیه دیگر منتظر ظهور امام غایب نشده و از سنگر مستضعفین خارج شده اند. با افزایش تنش با دنیای غرب و فشار تحریم و مساله شفاف سازی مالی، سبب شده است که توانایی اقتصادی حکومت در گسترش و تجهیز دسته های نظامی نیابتی برای ایجاد تنش های نظامی و سیاسی در منطقه، به میزان زیادی با مشکل مواجه گردد و اکنون اعتبارش کم شده است. توانائی که از تحمیل ضعف و فقر و ناتوانی بر وسیع ترین اقشار کار کسب شده است. ضعیف ترین زنجیره کارو بیکاری مهندسی شده و غلطیده در فلاکت و گرسنگی هم اینک خیابانها و کارخانه ها و موسسات کار، مزارع و کشاورزی و جاده ها را اشغال کرده اند. کارو آگاهی تجربه شده و آموخته شده ، به تاراج نمی رود.
علی خامنه ای که از وضعیت کنونی به وحشت افتاده، دست ناتوان خود را بسوی چین دراز کرده است، اما چینی ها دست لرزان او را اگر پس زده اند ولی پاها ی سپاه را با قراردادهای ۶۰۰ میلیاردی بسته اند. روسیه در تلاش است تا سپاه را از سوریه بیرون براند که همزمان با انتخابات ایران، در سوریه هم انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و بشار اسد در کنار دو نامزد دیگر وارد رقابتها شده است. این دو رقیب عبدالله سلوم عبدالله وابسته به حزب سوسیالیستهای و تا حدودی یکی از احزاب همپیمان حزب بعث سوسیال حاکم در قالب “جبهه ملی پیشرو” و نامزد دوم محمود مرعی دبیرکل حزب دموکراسی سوریه هستند. سوسیالیسم سوریه را می پذیرند ولی ضدسوسیالیست ترین آدم ها امروز مانند نگهدار کارشناس اشان شده است.
حاکمیت می بیند رهبران متحد استراتژیک به آنها پشت کرده اند و شتابزده به سوی امریکا و غرب روی آورده اند اما غرب و آمریکا به این آسانی با آنها کنار نخواهند آمد. مصلحت بقای نظام اگر حکم کند، فردا پرچم آمریکا را هم بر فراز خیابانهای ایران افراشته می کنند. مهمترین معضل حاکمان در این زمان وجود دو سوم جمعیت معترض در کشور است که از کارگران و دستمزد بگیران و بیکاران و… تشکیل شده است. تردید نباید کرد که باندهای حکومتی از رشد آگاهی واعتراضات جدی آنان نگران هستند اما در عین حال فکر می کنند که در طی این سالها به کارگران آموخته اند که این مشیت الهی است و فقر را فضیلت میشمارند. فعلا در زمان انتخابات از شعار نباید فراتر رفت.
اتفاقا بر بستر این شرایط بحرانی حاضر و ادعای مبارزه با فساد و عدالتخواهی ، در چارچوب بحث انتخابات مهم است تا نشان داده شود که حاکمیت یکدست چرا نمی خواهد از کارگران و آرای آنان بطور مستقیم استفاده کند.
اولا؛ کارگران آگاه در این انتصابات حضورنداشته و امروز با تجارب عینی خود، نخواهند داشت و در مقابل این بازی سیاسی خواهند ایستاد و نمی گذارند مافیای اقتصادی و سیاسی همان حقه و دروغی که به کارگران آلمان دوران نازیسم زده اند، مبنی بر حمایت طبقه کارگر آلمان از فاشیست ، این جاهم بکار بگیرند وآن را با حضور خود در مبارزات جاری به چالش کشیده اند و این امر نیازی به کنکاش ندارد. همین حالا کارگران دست به دست شدن نهادهای اقتصادی از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب و به ورشکستگی کشاندن آن نهادها را می بینند وبر اثرات آن واقف هستند .کافی است به بحث های کارگران البرز، هپکو، دشت مغان، هفت تپه و شرکت واحد نگاه کرد. [I]
دوما؛ بستر شرکت همه گونه اقشار در انتصابات گذشته ، توهم و اعتقاد به مشروعیت نظام بوده است و امروز این توهم و اعتقاد با تجارب کارگران از تقدس افتاده است. اسلام رو پله کردند، مردم رو ذله کردند.
گرچه در تقسیم قدرت و منابع مادی امروز کشور، باید اذعان کرد که همه کسانی که در ساختن این حکومت و ادامه حیات اش نقش داشته٬ سود برده و نماینده بخشی از سرمایه داری مافیائی بوده اند٬ ولی این نوشته می خواهد به نمای بیرونی و خارج کشوری نمایندگان سه جناح حاکمیت که همیشه فرای انتخابات نیروهای اجتماعی در خارج از کشور با آنها درگیر هستند، بپردازد.
اولین بخش که خود را برای انتخابات مهیا کرده جناح اصلاح طلب ( با کاندیداهای همچون مصطفی تاج زاده، جهانگیری، پزشکیان،محسن هاشمی رفسنجانی، محمود صادقی و کواکبیان ) است که بسیاری در خارج از کشور آن را نماینده تغییر نشان می دهند و همین گرایشات خارج کشوری بیشتر خود منافع مالی در داخل کشور را دارند.
دومین جناح گرایش اصولگرای بدنه سپاه و نیروهای امنیتی و حتی اقشاری که خارج از نیروهای سرکوب منافعی برایشان داشته، هستند که (احمدی نژاد، جلیلی، محسن رضایی، لاریجانی، ضرغامی و سعید محمد ) آنها را نمایندگی می کنند و این بخش در خارج از کشور با تشکلات ضد امپریالیست و جریانات چپ خود را هماهنگ می کند. جریان احمدی نژاد با فعالیت های اقتصادی و پول هایی که در کشورهای آفریقایی٫ آمریکای لاتین خرج کرده اند خود را نماینده ضدامپریالیست نشان می دهد.
سومین جناح مافیای امنیتی، قضایی و اقتصادی هستند که از کشتار دهه شصت شروع کرده و تا سرکوب های اجتماعی سیاسی و کارگری نقش داشته اند و در لیست تروریستی بین المللی قرار دارند که ابراهیم رئیسی نماینده این جناح است. پس نیازی به پرداختن تک تک این افراد نیست و ما به سه گرایش و سه نماینده آنها می پردازیم.
انتخابات ۱۴۰۰
تنها نمونه ای که در جهان می توان یافت که با در دست داشتن شناسنامه، کارت ملی، دو قطعه عکس و مدارک هویتی ، ۵۹۲ نفر به صف شوند که خودشان را کاندید ریاست جمهوری کنند ، ایران است. حال این عمل بسیار فرمایشی که بیشتر به مزاح عمومی تبدیل شده را با درخواست مدارک برای شخصی که بخواهد در رشته معلمی در کلاس درس برای ۴۰ دانش آموز ثبت نام کند را مقایسه کنیم:
یک مدرس که برای درس دادن که معمولا حقوق زیر فقر دریافت می کند، برای درخواست کار در این شغل، تمامی مراحل درخواست آن را باید از طریق کامپیوتر انجام دهد و دهها دوره تعلیم و آموزش را پشت سر گذاشته باشد . تازه باید قبل از ورود به گزینش ، بتواند مدرک روخوانی و روانخوانی قرآن کریم و همچنین مدرک ICDL خود را ارائه دهد. بر خلاف معلمین ایران ، بطور حتم می توان گفت کلیه کسانی که برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند تنها گزینه ای که با خود به نمایش گذاشتند ، اعتماد بنفس بالا و بی سوادی بود که در صحبت هایشان مشهود است. اینکه ۴۰ کاندید اصلی که در انتها به ۴ کاندید می رسد و همه خود را مستقل می دانند را باید استقلال آنان را با علی بابا و چهل دزد بغداد مقایسه کرد که فقط چهل دزد پیدا کردن در میانشان سخت نیست. همه دم از مستقل بودن می زنند ولی کسی سوال نمی کند که تریلیون تومان پول هائی که باید خرج شود منبعش کجاست؟ چه نهادهای اقتصادی دفاتر انتخاباتی شما را می گرداند؟ هلدینگ های حامی شما چه نهادهایی است؟ احتمالا منابع مستقل مالی و پیاده نظام اش، آستان های متفاوت مانند آستان قدس رضوی٬ بنیاد پانزده خرداد٬ بنیاد مستضعفان٬ سازمان اقتصادی کوثر٬ ستاد اجرایی فرمان امام٬ کمیته امداد امام٬ حوزه علمیه قم٬ بنیاد برکت٬ موسسه کیهان٬ دفتر یا سازمان تبلیغات اسلامی٬ اتحاد انجمن های اسلامی ووو ( که زیر نظر رهبری هستند) که تمامی آن را از پول کارگران در تامین اجتماعی به غارت برده اند متکی است و از نظر سیاسی و خط دهی با مشارکت مجمع روحانیون مبارز٬ جامعه روحانیت مبارز٬ جبهه مشارکت اسلامی٬ جبهه پایداری و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این قمار سیاسی رقم می خورد.
نمایندگان سه جناح قدرت
۱ – اصلاح طلبان – تاج زاده : اگر موسوی و کروبی در انتخابات ۱۳۸۸ در برنامه اشان اعلام کردند ” همانطور که شخصا نیز به تاسیس حزب پرداختهام، ایجاد و تقویت اینگونه نهادها را به عنوان یک حق شهروندی سرلوحه سیاستهای خود قرار داده و با حمایت از تکثر و تقویت احزاب، انجمنها و گروههای سیاسی، کارگری، دانشجویی به بسط این حق کمک خواهم کرد… تغییر در اصل ۴۴، افزایش برخی ایدهها و حقوق و تصریح آنها از جمله در زمینه محیط زیست و برخی تداخل اختیارات و نیز لغو انحصارات مختلف از جمله انحصار رسانهای موضوعاتی است که میتواند برای اصلاح قانون اساسی پیشنهاد گردد.”
تاج زاده نماینده ای برای تمام فصول، کسی که جدای از فعالیت هایش در تمامی بخش های امنیتی و فرهنگی ، در دهه هشتاد گل کرد ، در اعلام برنامه اش می گوید “میآیم تا از حقوق محرومان، بهویژه کارگران و معلمان و همهی حقوق بگیران ثابتی دفاع کنم که فشار تحریم و خودتحریمی و بیکفایتی، قامتشان را خم کرده، سلامت و عزت آنها را نشانه رفته است.” اینکه نه حقی برای تشکیلات قائل است و نه نیازی می بیند که برنامه داشته باشد که چگونه این کار را می کند را باید در تجربه مدیریتی اش دید.
نوشته های بهمن احمدی امویی که در کتاب زندگی در زندان آمده است نشان می دهد که این جناح چکار کرده اند. نتیجه آن زندان ها برای رانده شدگان از قدرت را می توان در نامه سید مصطفی تاج زاده به عارف در سال ۱۳۹۲ و حمایت از حسن روحانی نشان داد که نوشت:” فضای بسته و پلیسی جای خود را به فضای باز و شاد دهد٬ مردم به تمامی ارکان این نظام فحش نثار می کنند. امروز دیگر خودشان هم اپوزیسیون شده اند و رهبر خودش بزرگترین اپوزیسیون است. جریان جبهه پایداری شاید قدرت را بدست بگیرد ولی در یک بایکوت عمومی توسط مردم و زحمتکشان قرار دارد٬ این اولین گذار از خاکریز دروغین عدالتخواهی است و زمانی طول نمی کشد که نیروهای واقعی طرفداران عدالت اجتماعی بیرون می آیند. سرکوب و دیکتاتوری ثابت نیست و رفتنی است ولی نیروی جایگزین نیاز به بازسازی دارد. گفت و گوهای ایرانی – ایرانی بر مبنای راهبرد برد – برد آغاز شود تا همه ایرانیان، نه فقط یک اقلیت ۱۵ درصدی از امکانات و فرصت های ملی بهره مند گردند. ” البته حمایت ایشان از رهبری و گفتن رهبری رهبری در مصاحبه اش با علی علیزاده در ۲۵ ژانویه ۲۰۲۱ نشان داد که ایشان تا مغز استخوان به نظام٬ رهبری و سردار سلیمانی اش اعتقاد دارد!
چرا اعتمادی به بحث های سید مصطفی تاج زاده ندارند؟
علی زاکانی که مانند تاج زاده کاندید این دوره ریاست جمهوری است در مناظره ای در رابطه با چهل سال آزمون و خطا در رابطه با گذشته خودشان وقتی در رابطه با سرکوب دانشجویی در دوران تاج زاده سوال میکند که : ” این که شما نون لباس شخصی بخورید درست نیست. بخشی از آنها طرفداران خود شما هستند، برخی سازماندهی شده هستند که من جلوی آنها ایستادم و برخی هم مردم هستند.” معلوم است کسانی که نان لباس شخصی ها را خورده اند باید هم بگویند ۷ سال در سلول انفرادی بودند و البته در سلولی که کسی او را ندیده است. فقط حرف اش را بگذاریم کنار٬ اگر یکماه انفرادی های دهه شصت را مزه می کرد اسم اش هم یادش نمی ماند، چه برسد به اینکه از درون سلول انفرادی زندان برای حسن روحانی نامه بنویسد! اگر طرفدارانش در بخش روابط عمومی خارج از کشور ، کیسون را کنار بگذاریم ،این جمله زاکانی در آن مناظره شرح حال این بخش از سیاست مذهبیون است. ” نگاه شما قبیله سالارانه است و برای مردم قیم هستید. من میگویم این نگاه قبیله سالارانه را کنار بگذارید و برگردید به انقلاب” منظور از انقلاب هم یعنی سرتان را بیاندازید پایین و بروید پی کارتان.
۲-احمدی نژاد- جبهه پایداری جریانی است که به ظاهر پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ و در زمانی شکل گرفت که احمدی نژاد رئیس جمهوری انتصابی خامنه ای با او زاویه پیدا کرد و خانه نشینی را به مثابه اعلام قهر با ولی فقیه در پیش گرفت . بسیاری از موسسین بعدی این جریان قبلا از طرفداران احمدی نژاد بوده اند و به سفارش مصباح یزدی٬ که خامنه ای او را نزدیکتر از رفسنجانی بخود یافت و با ساماندهی تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری ،همزمان قبل از جمع بندی آرا ، او را به ریاست جمهوری نظام ولایی برگزیدند. جریانات نظامی- امنیتی در یک پروسه جریان احمدی نژاد را جریان انحرافی نامیدند و از او فاصله گرفتند.
کتاب روایت انحراف که در سال ۱۳۹۸ توسط انتشار دیدمان چاپ شده است بطور کل سیر تحولات سیاسی گرایشات مختلف درون حکومتی را توضیح می دهد و تنها اسم احمدی نژاد و حلقه بهار بیشتر در آن برجسته است ولی در یک کلیت ، کل نظام و جریانات فکری اش را نمایان می کند. گرچه می خواهد نشان دهد که گرایش احمدی نژاد چرا به نیروهای اسراییلی نزدیک شده است و ریشه اش به محمدرضا پهلوی و گرایش به کورش و کورش ستایی است. (ص ۳۳۳ تا ۳۲۳) البته این کتاب نمی گوید که اگر نیاز باشد همانند سال ۱۳۶۴ حسن روحانی را با قرآن به تل آویو خواهند فرستاد.
در آذرماه گذشته با انتخابات جبهه پایداری و رسیدن صادق محصولی بر صندلی ریاست فضا عوض شد و گفتند اصولگرایان باید یک نفر پولدار داشته باشند و در تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۹۹ خبرآنلاین با تیتر بزرگ نوشت” بازگشت جبهه پایداری به احمدی نژاد با کمک میلیاردرِ پشت پرده؟”٬ در آغاز سال نو مسیحی احمدی نژاد یک پیام انگلیسی برای آمریکایی ها فرستاد. در شانزده ژانویه تلویزیون راشاتودی مصاحبه ای را با احمدی نژاد ترتیب داد که در آن احمدی نژاد نه تنها خود را به عنوان یک نظریه پرداز راه حل سیاسی نشان داد بلکه از آن هم فراتر رفت و مساله حقوق بشر را جهانی عنوان کرد و درگیری جلوی کاخ سفید در شش ژانویه را مثال زد. در ۲۸ ژانویه در مصاحبه با فاکس نیوز احمدی نژاد به جو بایدن رئیس جمهور آمریکا نصیحت هم می کرد و خواهان آشتی بود و گفت مردم آمریکا را دوست دارد. احمدی نژاد با شرکت در انتخابات نشان داد که هنوز در صحنه سیاست ، گرایش جبهه پایداری نقش دارد و جریان طرفدار عدالتخواهان دانشجویی به نوعی تحت تاثیر گرایش او قرار دارند. احمدی نژاد ریاست جمهور مورد علاقه و منتخب رهبری بود می خواهد خود را ترامپ نشان دهد. ترامپی که موافق تغییر نظام در ایران نبود. او شاید میخواهد هوادارانش را جلوی مجلس خبرگان رهبری جمع کند. شاید این شبیه سازی ها آغاز پایان یافتن این نحسی ها باشد. با این تدارکات ، تازه چهره واقعی درگیری میان کسانی که از سفره انقلاب خورده و نمکدانش را هم در جیب خودشان گذاشته اند شروع می شود .
۳- ابراهیم رئیسی: کسی که در انتخابات ۱۳۹۶ دنبال امیر مقصودلو (تتلو) کمپین خود را استارت زد ، یکی از قضات جلادان تصمیم گیرنده در فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ ٬ رئیس سازمان بازرسی کل کشور و نماینده رهبری در اقتصاد مافیای آستان قدس رضوی با شکست در انتخابات ۹۶ بیکار ننشست و با حمایت و هدایت رهبرش ، برای رسیدن به صندلی رهبری خود را آماده می کند . تنها آزمونی که پیش از جلوس بر جایگاه رهبری برایش مانده ، گذار پیروزمند از این انتخابات است. آزمونی که رهبرش٬ سید علی خامنه ائی در دو دوره تاریخی آنرا از تاریخ مهرماه سال ۶۰ تا ۲۵ مرداد ماه سال ۱۳۶۸ تا به پایان رساندن کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و انتقال آنان به گورهای دسته جمعی در خاوران و خاوران ها، در کارنامه ننگین خود دارد.
ابراهیم رئیسی تا اوایل فروردین امسال ، بیست و شش سفر استانی داشت. در تمامی این سفرهای استانی می خواست موضوع مبارزه با فساد را برجسته کند و بخش دانشجویی آنها در این زمینه سنگ تمام گذاشته است. در همین دوره است که به پرونده اختلاس ها و بگیر و به بندها در اعتراضات کارگران مبارز و آگاه کشت و صنعت هفت تپه گوشه چشمی فریبکارانه دارد .از این زاویه است که شرکت کارگران و گرفتن حمایت کارگری برای پیروزی در انتخابات سال ۱۴۰۰ برایش بسیار مهم است و به خصوص برای نشان دادن اینکه کسی باید سکان کشتی شکست خورده نظام را در دست بگیرد که با شعار مبارزه با فساد جلو بیاید . جناح امنیتی با این نقشه می خواهد دو کار را انجام دهد، اولا باید نقش جنایت های گذشته اش را از بین ببرد و نشان دهد که آن جنایت مانند این مبارزه با فساد ضروری بوده است و دوما نسلی که دهه شصت را ندیده است این را بپذیرد واز این رهگذر شاید بسیاری از بازماندگان همان جنایات غیر مستقیم در دام این گونه فریبکاری، آلوده این فضاسازی شوند .
بدیهی است که کارگران دست تمامی این خادمان درگاه رهبری را خوانده اند و توهمی نسبت به ماهیت جنایتکارانه حاکمیت ندارند. این انتخابات اما بسیاری از فضای خاکستری را روشن می کند. اگر در دهه شصت و هفتاد اسیر کشی و سر به نیست کردن روشنفکران مخفی بود٬ در سال های ۱۳۸۸ ٬ ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ هر اعتراضی توسط نهادهای امنیتی نظامی با مشت آهنین و علنی جواب داده می شد که در تمامی این نسل کشی ، ابراهیم رئیسی یک پای ماجرا بوده است.
پاسخ کارگران زحمتکشان به این بازی های انتخاباتی
کارگران و زحمتکشان پاسخ های خود را به این جناح بازی های مسخره مدتها است که داده اند . جناح بازی هائی که در آن هر یک از جناح ها و دسته ها، تنها در فکر تداوم غارت و چپاول مردم هستند اما با شیوه های متفاوت و با سهم خواهی های زیاد و کم . اول ماه می امسال، شرکت بازنشستگان و بسیاری از کارگران در بخش های اقتصادی مانند راه و ترابری٬ معلمان٬ دانشجویان٬ فولاد٬ پتروشیمی ٬ نفت٬ ساختمانی٬ کشاورزی٬ انرژی٬ شهرداریها، در کنار تشکلات مستقل کارگری با برگزاری برنامه های اول ماه مه در پنجاه شهر نشان دادند که مقهور این بازی های جناحی نمی شوند و بدرستی دریافته اند که شرکت کردن آنان در انتخابات، منافعش نفی منافع خود آنان است. دریافته اند حتی با تحریم انتخابات، در برنامه نمایشی دولتی آن از درون صندوقهای رای مهندسی شده و برنامه ریزی شده و تعیین شده ، ریاست جمهوری کارگزار ادامه جنایت و خیانت را معرفی خواهند کرد. از صندوق های از پیش طراحی شده چیزی جز کارگزاری خائن به منافع کارگران و همه مردم به ضعف و فقر کشانده شده و حافظ دستگاه سلطنت الهی و والیانش بیرون نخواهد آمد.
گرچه صدها فعال کارگری در زندان هستند و صدها فعال کارگری بیرون از زندان هر لحظه آماده هستند تا ربایندگان و اسیر کشان آنها را ربوده و به زندان برگردانند. سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران بی اعتبار ترین و نحس ترین این دوران است. این نحسی را با همیاری و همکاری و انسجام تشکلهای کارگری و اتحاد با نیروهای جنبش های اجتماعی؛ زنان ، دانشجویان و… میتوان به در کرد. در بسیاری از موسسات اقتصادی و خدماتی و صنعتی و کشاورزی، تشکل ها و فعالین کارگری برای دست یافتن به مطالبات پایه ای خود چاره کار را در همیاری و همکاری و انسجام تشکل خود می بینند. و این آگاهی برخاسته از مبارزات و مقاومت جاری ،بزرگترین دستاورد جنبش کارگری ایران است .
قطعا نیروهای منفرد و متشکل آگاه از مبارزات جنبش کارگری در بیرون از کشور به این امر واقفند و اگر واقفند با اتحاد و انسجام و همیاری و همکاری خود در دفاع از مبارزات جاری طبقاتی ، آن را در انسجام و پیروزی اش در تسریع تغییرات بنیادی در ایران ، یاری خواهند رساند
نتیجه گیری
برخلاف گردانندگان کلاب هاوس ها که این شرایط را با سال ۱۳۸۴ مقایسه می کنند. این شرایط را باید با سال ۱۳۶۷ مقایسه کرد. اگر روح الله خمینی در ۲۲ دی ۱۳۶۷ در نامه اش به گورباچف نوشت ” جناب آقاى گورباچف، براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست … اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات، از شما مىخواهم درباره اسلام به صورت جدى تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهاى والا و جهان شمول اسلام است که مىتواند وسیله راحتى و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید.” اتفاقا مشخص است که ایده عدالتخواهی به موزه نرفته است و هی و حاضر با صدایی بلند در همه جای ایران شنیده می شود. اگر روح الله خمینی در شش فروردین با “دلی پر خون و قلبی شکسته” حسینعلی منتظری را از رهبری بر حذر می کرد و ایشان هم در جواب اش می نوشت “بقا و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری” می دانست. امروز صاحبان قدرت در یک درگیری که هر به چهار سال عیان تر می شود وارد صحنه شده اند و آینده رهبری را اگر زمان به آنجا کشیده شود نه ابراهیم رئیسی تعیین می کند و نه مجتبی خامنه ای این مافیا همانند انتخابات بعد از مرگ رهبر مافیای دیگر مردم ” به حالش خون نمی گریند” بلکه خودشان در راه معلوم نیست چه کسی توسط چه بخش امنیتی در استخر سر به نیست می شود.
پس اگر در سال ۱۳۸۸ سندیکای کارگران شرکت واحد اطلاعیه ای صادر کرد که در یک کلیت مورد قبول جنبش کارگری علنی و مستقل بود. آن اطلاعیه در شرایطی مطرح شد که بسیاری از اصلاح طلبان فکر می کردند زمستان اشان سر آمده است ولی جنبش کارگری در محیط کار و زندگی برایش ملموس بود که بحران ریشه ای است و تمامی جناح های قدرت در این فلاکت اقتصادی نقش دارند و مستقیما به تحریم انتخابات دست زدند. در آن اطلاعیه آمده بود:
“امروزه برای کارگران و خانواده هایشان تشویق به شرکت در انتخابات یکی از بی معنا ترین بحث های موجود می باشد چرا که کارگران در سه دهه گذشته، تمام روسای جمهور از دوره جنگ و دوره سازندگی و دوره اصلاحات و هم چنین رئیس جمهور مهرورز را تجربه کرده اند. ما از تمام همکاران و هم طبقه ای ها یمان می خواهیم که اگر در محیط کار ، خانه ، درس و محل زندگی شان بحث انتخابات مطرح شد، این موضوع را از یاد نبرند که از خود و دیگران بپرسند که برنامه مدعیان ریاست جمهوری برای کارگران چیست؟ ۱- تشکیل تشکل های مستقل کارگری و صنفی بدون دخالت دولت و کارفرما چیست؟ ۲- سرکوب کارگران ۳- مطالبات انباشته شده کارگران و خط فقر؟ ۴- کنوانسیون های بین المللی کارگری؟ امنیت شغلی، ایجاد شغل، مسکن و برنامه بیمه های بیکاری؟ سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه اردیبهشت ۱۳۸۸
در دوازده سال پر تلاطم و پر رنج و درد ، جنبش کارگری به یک تجربه عظیم دست یافته است٬ معلمان جامعه پیش قراوال برای طبقه بندی مشاغل هستند. بازنشستگان در چند سال گذشته بسیار فعالیت داشته اند تا بتوانند نشان دهند که چپاول و دزدی سرمایه زندگی آنها ریشه درخودمانی سازی بخش های مختلف اقتصادی است.
امروز فرستادن هشتاد نیروی نوپو (نیروهای ویژه پاد وحشت) و استراحت در خوابگاه ورزشی هفت تپه با ماشین های یگان ویژه عملیات با خرج احسان اسدبیگی مسئول کمپین رئیسی در همدان در سال ۱۳۹۶ برای انتقال مدیریت هفت تپه نیست. موسوی به دروغ سلام رئیسی را به کارگران می رساند. این امنیتی سازی برای سرکوب کارگرانی است که حق دارند اعتراض کنند و بدانند که چرا چاره ای برای کم آبی هفت تپه نمی شود و چرا انتقالی صورت نگرفته است؟
بعد از اعتراض به حق ۱۲۰۰ کارگر معدن اسمینون شهر را با استقرار نیروهای ضد شورش جهت سرکوب کارگران معدن پر کردند. اوایل ماه گذشته نیز سرکوب ۳۰۰۰ کارگران معترض معدن زغالسنگ کرمان را شاهد بودیم.
کارگران فولاد از دی ماه سال گذشته با لغو انتخابات شورای اسلامی و مبارزات خود در مقابل خودمانی سازی ایستاده اند و همراه با کارگران پتروشیمی و نفت مسیر دیگری را رقم زده اند. بیش از بیست درصد جامعه حاشیه نشین است و از هر چهار نفر یک نفر جویای کار و در بیش از نود درصد بنگاههای اقتصادی، کارگران بطور موقت کار می کنند. زنان نه تنها در مشاغل اصلی نمی توانند حضور داشته باشند ، حتی بسیاری از شاغلین حقوق حداقل دستمزد را هم دریافت نمی کنند و با حداقل دستمزد نمی توان ده روز هم زندگی کرد. بیش از سه میلیون کودک کار وجود دارد…. اما نقش بازنشستگان در آگاهی گری این دوره با یکشنبه های عصیان برگ دیگری در مبارزات باز کرده اند. این انتخابات نه شروع پذیرفتن شرایط امنیتی بلکه ادامه راهی است برای پایان یک فاشیسم سیاسی معاصر.
مهدی کوهستانی
خرداد ۱۳۹۲
[I] https://www.thenation.com/article/politics/trump-hitler-nazi-fascism/
مقایسه فاشیسم آلمان با نظام حاکم در چهار دهه گذشته ، تنها از این زاویه است که دریابیم چگونه فاشیست ها در آلمان با سازماندهی خود در یک انتخابات توانستند قدرت را بدست بگیرند در صورتی که در ایران فاشیست ها خود قدرت را در چهل و دو سال گذشته در دست داشته اند. اما امروزبا شیادی و بازی زبانی می خواهند خود را مخالف فساد و جنایت نشان دهند در صورتیکه تولید کننده فساد و آمران جنایت در راس قدرت بوده است. خواه گرایش لیبرال بازارمافیای باشد، خواه گرایش نظامی – امنیتی.
دن سایمون در ۱۵ ژانویه ۲۰۲۱ در نشریه نیشن مقاله ای چاپ کرده است با نام چه کسانی به هیتلر رای دادند. البته این مقاله در فضای مابعد دوران ترامپ و بقصد افشای سیاست ترامپ نوشته شده است و مقایسه این دو شرایط .
این مقاله بر اساس کتابی انتشار یافته است که در سال ۱۹۸۰نوشته شده است با نام چه کسانی به هیتلر رای داده اند، بقلم ریچارد همیلتون. سایمون توضیح می دهد کتاب همیلتون را هر کسی بخواند متوجه نمی شود که ایشان داری چه گرایشی بوده است. لیبرال یا مارکسیست. همیلتون به روشنی نشان می دهد که اصلا ایدیولوژی در نوشته اش نقش نداشته است. در این مقاله تمامی مناطق رای گیری مابین ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۲ بررسی شده است.
موضوعی که ۵۰ سال بعد از انتخابات دوران فاشیسم مطرح بوده است، هندربرگ رییس جمهور وقت آلمان در سال ۱۹۳۲ با ۱۸ درصد تفاوت در انتخابات شکست می خورد. از هر ۸ رای دهنده سه رای دهنده متعلق به طبقه کارگر بوده است. در این کتاب چگونگی سواستفاده فاشیست ها در برگزاری مراسم هایی که حزب سوسیال دمکرات برگزار می کرده است را روشن میکند. از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۲ با پر کردن سالن های ورزشی توسط کسانی که با قطار به محل های برگزاری برنامه آورده می شدند. بطور نمونه در شهر تالبورگ سالن پر از جمعیت بود و بسیاری با پرچم های سوسیال ناسیونالیست به پیشواز هیتلر رفته بودند در صورتی در همان شهر حزب سوسیال ناسیونالیست تنها چهل عضو داشته است. حال آنکه حزب کمونیست اعضایش با حزب سوسیال دمکرات همسطح بوده و اعضای آنها بسیار بیشتر از حزب نازی بوده است ولی در موقع انتخابات حزب نازی ۴۱.۳ رای را می گیرد. موضوع اصلی بحث این بوده که حزب سوسیال دمکرات و حزب کمونیست قادر نبوده اند آلترناتیوی ارائه دهند. هنر حزب نازی سازماندهی مردم در شهرستان ها و شهرک ها بوده است و بخش عمده هم از نیروهای اجتماعی منتفع از وضع اقتصادی بوده اند. اتفاقا نیروهایی که تنور انتخابات ریاست جمهوری ایران را گرم می کنند از لحاظ محتوا و سازماندهی انگاراز کتاب همیلتون و درس های آن کتاب برای رسیدن بقدرت هیتلر، آموخته اند و آنرا بکار می گیرند.