
نوشتهٔ: فون آرنولد شُیلزل
۱۶ آوریل 2021
برای آنها جنگْ صلح است، و صلح جنگ است. هنگامی که رئیسجمهور آمریکا و ناتو خروج نیروهای نظامی از افغانستان را اعلام میکنند، همزمان آن را از دو لحاظ تبدیل به تهدید میکنند: از یک سو، عزم خود را برای مداخلهٔ مسلّحانه در هر زمان که لازم باشد، در جنگی داخلی که ۲۰ سال است به آن دامن زدهاند، اعلام میکنند. از سوی دیگر، این موضوع را به این قصدِ خودشان مرتبط میکنند که اکنون میخواهند خود را به طور کامل وقف رویارویی با روسیه و چین کنند. این دوّمی در زمانی است که معلوم نیست ناتو به حمله در شرق اوکراین دست خواهد زد یا اینکه کییف میخواهد با شروع حمله [به روسیه] این ائتلاف نظامی را به درگیری بکشاند. این اوّلین باری نخواهد بود که کار برعکس انجام میشود: در سال ۲۰۰۸ میخائیل ساکاشویلی، رئیس وقت دولت گرجستان، هنگامی که دستور حمله به صلحبانان روسی مستقر از سال ۱۹۹۲ در اوسِتیای جنوبی را صادر کرد، به کمک غرب امیدوار بود.
در هندوکش [رشته کوهی در مرز افغانستان با پاکستان]، حاکمان استعمارگر و سربازانشان [منظور امپریالیسم]، که بر اساس آمار خودشان بیش از صدهزار کشته در جنگ با ترور بر جای گذاشتهاند، فاجعهای اجتماعی انسانی از خود بهجا گذاشتهاند. آنها بربریّت فئودالی را که در آنجا وجود داشت، با فنّاوری برترشان چندبرابر کردهاند. روز چهارشنبه [۱۳ آوریل] نشست ناتو که در بروکسل تشکیل شد، از گنجاندن واژگانی مثل «دستاوردها» یا «منفعتهای به دست آمده» در ۲۰ سال گذشته درنگ نکرد. این دستاوردها باید حفظ شود. وزیر جنگ آمریکا لوید آستین این بیان را با «مأموریت انجام شد- مأموریت کامل شد» تکمیل کرد. جورج دبلیو بوش فرمانده کل وقت آمریکا نیز دو ماه پس از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، همین ادّعا را کرد. آن جنگ، که ظاهراً به پایان رسیده است، به معنای نابودی کل یک منطقه از جهان و در حدود یک میلیون کشته بود. ولی این آدمخواران در یونیفُرم نظامی، دوست ندارند قربانیان خود را بشمارند.
غیرمنطقی بودن این اَبَرجنگجویان که 20 سال پیش هنوز ادّعا میکردند که قادر به پیشبُرد دو یا سه جنگ بزرگ همزمان هستند، ابعادی تاریخی دارد. این بیخردی ناشی از عدم درک امپریالیستی از واقعیّت سیاسی جهان است. بایدن و ناتو اکنون به پایان رسیدن دورهای به نام دورهٔ «جنگ با ترور» را اعلام میکنند که خودشان همیشه با ابزارهای تروریستی، و به حساب خودشان به صورت جنگی جهانی ولی خفیفتر، راه انداختهاند.
آنها حالا، در شرایطی که شکست خود در «تضمین ثبات و صلح» در افغانستان را در عمل قبول کرده اند، دورهٔ جدید رویارویی با «خودکامهها» (به بیان بایدن)، و «دشمنان آینده» (به گفتهٔ لوید آستین)- یعنی روسیه و چین- را آغاز میکنند. در اساس، آنها دارند خطری را که بشر را تهدید میکند، افزایش میدهند.
در جایی که بین جنگ و صلح هیچ مرز مشخصی وجود ندارد، جایی که ایدئولوژی حاکم تعیین کننده هر کدام می باشد، جایی که به اصطلاح صلح، تنها با قدرت نظامی به دست آید و باخت در جنگ، شکست محسوب نشود(همچون افغانستان)، خطر قریب الوقوع در کمین بشریت خواهد ماند چرا که پایان یک درگیری نظامی نیز به وضوح مشخص نمی باشد. در نتیجه، این احتمال هست که از یک درگیری حل نشده که به عنوان صلح اعلام شده است، به یک به اصطلاح صلح دیگری وارد شویم که در واقع یک جنگ دیگر می باشد.
ترجمه از روزنامهٔ چپگرای آلمانی Junge Welt (دنیای جوان)
اندیشه نو: استفاده تمامی و یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بلا مانع است.