سیاستهای دولت جدید آمریکا در منطقه به تغییر شکل مناسبات قدرت به صورتی که تا کنون تصوّر نمیشد، کمک کرده است.
ترجمه شده از Asia Times، ۲۰ آوریل ۲۰۲۱ (۳۱ فروردین ۱۴۰۰) مترجم: امید مجد
صفبندیهای سیاسی-جغرافیایی (ژئوپلیتیک) در منطقهٔ خلیج فارس، هم در قالب ائتلافهای دوجانبه و هم در چارچوب ائتلافهای چندجانبه، بهسرعت در حال دگرگونی است.
یکی از این موارد، رفع تنش و نزدیکی مجدّد قطر و عربستان سعودی در ماه ژانویه (دی ۹۸) است. به نظر میآید که فصل مشترک این صفبندیها، بهنوعی به تغییر در استراتژی منطقهیی آمریکا از زمان شروع ریاستجمهوری جو بایدن مربوط بوده است.
گرم شدن روابط میان عربستان سعودی و ترکیه در ماههای اخیر و نشست قابلتوجّه در ماه جاری در بغداد بین مقامهای ارشد امنیّتی عربستان سعودی و ایران را میتوان از «مشتقّات» این تغییر در سیاستهای آمریکا دانست.
به نظر انور قرقاش، وزیر امور خارجی سابق و مشاور کنونی شيخ خليفه بنزاید، رئيس حکومت امارات متّحد عربی، «چهرهٔ در حال تغيير خاورميانه» را باید به «توافق ابراهیم» (بین اسرائیل و امارات و بحرین به وساطت آمریکا) در ماه اوت گذشته (۲۰۲۰) نسبت داد که وی آن را «بینش استراتژيک متفاوتی» میداند که هدفش تقويّت امنيّت منطقهیی است. چنین ادّعاهایی شاید خالی از حقیقت نباشد.
تحوّل تاریخی در روابط بین اسرائیل و امارات متّحد عربی حلقهای اساسی در ایجاد گروهبندی منطقهیی جدید بیسابقهای بوده است که اکنون شاهد شکلگیری آن هستیم و شامل چهار کشور در ناحیهٔ بزرگتر شرق مدیترانه، غرب آسیا، و خلیج فارس، یعنی یونان، قبرس، اسرائیل، و امارات متّحد عربی است.
با این حال، میتوان گفت که اساساً این تغییری در کانون اصلی استراتژی سنّتی امنیّت منطقهیی آمریکا در خلیج فارس و دور شدن از الگوی گذشته- یعنی تقسیم منطقه به اردوگاههای رقیب برای دامن زدن به هر نوع ضدیّت با ایران و بهرهگیری از آن برای پیشبُرد منافع آمریکا- است که در همین مدّت، اثری آرامکننده در منطقه داشته است.
قطعاً هر یک از روندهای اخیر در صفبندیهای منطقهٔ خلیج فارس، ویژگیهای خود را نیز خواهد داشت. برای مثال، «عادّیسازی» روابط بین عربستان سعودی و قطر بیشتر بهدلیل نگرانی ریاض از سیاست خارجی دولت جدید آمریکا بود. با توجّه به آسیب شدیدی که سیمای عربستان سعودی- و بهخصوص ولیعهد آن- در نظر بسیاری از قانونگذاران دموکرات در واشنگتن دیده است [در پی کشته شدن جمال خاشقچی]، اکنون ریاض خواهان جلب نظر موافق بایدن است.
روابط بهبودیافته میان ریاض و دوحه لزوماً به همکاریهای دوجانبهٔ گسترده یا جان بخشیدن به شورای همکاری خلیج در حال زوال منجر نخواهد شد، امّا میتواند به دیپلماسی بیشتر، و بنابراین به تهدیدها و خشونتهای کمتری منجر شود.
جالب اینجاست که آنکارا در اعتماد به نفس دادن به دوحه برای محکم ایستادن در برابر محاصرهٔ عربستان نقشی حیاتی داشت، امّا خودِ چشمانداز پیشرفت روابط عربستان و قطر در مسیر مثبت نیز این امید را به آنکارا میدهد که بتواند بدون تضعیف اتّحاد ترکیه و قطر، رابطهای محکمتر با ریاض نیز ایجاد کند.
توانایی قطر در خنثیٰ کردن تحریمهای ائتلاف به رهبری عربستان سعودی، موقعیّت منطقهیی ترکیه را بهمثابه قدرتی با نفوذِ فزاینده، به طور غیر مستقیم افزایش داد. پایگاه نظامی ترکیه در قطر و حضور نیروی نظامی ترکیه در این کشور عربی محاصرهشده، بدون شک به ایستادگی قطر کمک کرد.
بیشتر کارشناسان غربی به این نتیجهٔ زودهنگام رسیدند که ایران کشور «بازنده» در روند آشتی عربستان و قطر خواهد بود. امّا آنها عملگرایی کشورهای عربی حوزهٔ خلیج فارس را دستِکم گرفتند.
سه سال و نیم پیش، زمانی که کشمکش میان چند کشور حوزهٔ خلیج فارس اوج گرفت، تهران یکی از سودبرندگان اصلی آن بود، و این بحران به ایران فرصتی داد تا همکاری خود با قطر را به سطحی جدید برساند. اکنون گرمای رابطهٔ ایران و قطر به یکی از ویژگیهای ماندگار دیپلماسی در خلیج فارس تبدیل شده است.
در همین حال، نشانهها حاکی از آن است که مذاکرات در وین به منظور یافتن راهی برای بازگشت آمریکا به برنامهٔ جامع اقدام مشترک (برجام) و لغو تحریمهای ایران بهخوبی در حال پیشرفت است. این امر باعث تجدیدنظر بیشتر ریاض در موضعش [نسبت به ایران] خواهد شد، که میتواند تا حدودی نشست اخیر در بغداد در ۹ آوریل بین خالد بنعلی الحمیدان، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی و ژنرال اسماعیل قاآنی، رئیس نیروی قدس [نیروی برونمرزی] سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را توضیح دهد.
این دیدار میتوانست خیلی زودتر برگزار شود، امّا واشنگتن با ترور ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی در ژانویهٔ سال گذشته [در دولت ترامپ] امکان آن را از بین برد. ولی میتوان گفت که تجدیدنظر عربستان در مورد موضعش نسبت به ایران مستقل از استراتژیهای آمریکا در قبال ایران است. و اين دلیل خوبی است برای امیدوار بودن.
البته کاهش تنشهای موجود بین عربستان و ایران ممکن است یکشبه به دوستی این دو نینجامد، زیرا تناقضهای حادّی آن رابطه را تیره کرده است. با وجود این، تعلیق خصومت متقابل بهتنهایی میتواند وضعیّت امنیّت خلیج فارس را بهبود بخشد.
در واقع باید گفت که مسیر تعامل آمریکا و ایران در یک سال آینده تعیینکننده خواهد بود. زیرا اگر تحریمهای آمریکا برداشته شود، و ادغام ایران در جامعهٔ بینالمللی تسریع شود، چشمانداز اوضاع غرب آسیا به طور چشمگیری تغییر خواهد کرد. صرفنظر از چندوچون کانون قدرت در ایران پس از انتخابات ریاستجمهوری چند ماه آینده، شکّی نیست که تمایل ایران به اینکه عاملی در ثبات منطقهیی باشد، تمایلی واقعی است.
ایران [اعلام کرده] که هرگز قصد ساخت بمب هستهیی نداشته است. دوّم اینکه اولویّت ایران [به ادّعای خودش] گسترش قدرت و نفوذش در میان همسایگان نیست، بلکه در بازسازی اقتصاد ایران است که دهههاست بر اثر تحریم و جداسازی غرب ویران شده است. رژیمی که مسئول باشد، باید توقّع عمومی در داخل کشور را جدّی بگیرد. سوّم اینکه دولت بایدن پروندهٔ فلسطین را نیز دوباره باز کرده و به جریان انداخته است.
با توجّه به همهٔ اینها، میتوان گفت که دامنهٔ گسترش دایرهٔ «توافق ابراهیم» در منطقهٔ خلیج فارس در مسیر ضدّ ایران، تنگ شده است. این روند تا حدودی میتواند سیاست «نگاه به غرب» اسرائیل و امارات متّحد عربی و ائتلاف آنها با یونان و قبرس برای تشکیل یک گروهبندی امنیّتی منطقهیی جدید را توضیح دهد. نشست وزيران امور خارجی این چهار کشور در روز جمعه ۱۶ آوریل در شهر پافوس، در جزیرهٔ قبرس در مديترانه را میتوان در پرتو این رخدادها ارزیابی کرد.
نیکوس کریستودولیدس، وزیر امور خارجی قبرس، این رویداد را بسیار مهم و نشانهٔ دورهٔ جدیدی در منطقه توصیف کرد که چشمانداز مشترک آن «تبدیل مدیترانهٔ شرقی، خاورمیانه، و خلیج فارس به منطقهٔ ثبات، رفاه، و صلح» است. او ادّعا کرد که این دورهٔ جدید، به باطل کردن «روایت غالب و بازدارندهای که این منطقه را منطقهٔ آشوب، درگیری، و بحران میداند» کمک خواهد کرد، و روایتی «اساساً متفاوت» را با برنامهای مثبت و فراگیر جایگزین آن میکند که «همکاری، صلح، ثبات و رفاه» را ترویج خواهد کرد.
برای مثال، این چهار کشور امیدوارند که با روی هم ریختن امکانات خود و تقویّت همکاریهای متقابل همهجانبه، به مشارکتی استراتژیک بر محور خصومت مشترک نسبت به ترکیه دست یابند.
روز يکشنبه (۱۸ آوریل) اسرائيل و يونان خبر بزرگترين معاملهٔ خرید دفاعی را که شامل قراردادی ۱٫۶۵ميليارد دلاری بهمنظور ایجاد و بهرهبرداری از يک مرکز آموزشی برای نيروی هوایی یونان، توسط البيت سيستمز (Elbit Systems)، پيمانکار دفاعی اسرائيلی، در دورهای ۲۲ ساله است، اعلام کردند. بنی گانتز، وزیر دفاع اسرائیل، گفته است: «من مطمئنم که [این برنامه] تواناییهای اسرائیل و یونان را ارتقا خواهد داد و اقتصادهای آنها را تقویت خواهد کرد، و به این ترتیب، مشارکت دو کشور ما در امور دفاعی، اقتصادی، و سیاسی عمیقتر خواهد شد.»
در همین حال، امارات و یونان نیز برنامهٔ همکاری دفاعی قابلتوجهی را در دستورکار دارند. يونان قصد دارد ۴۰ فروند هواپيمای جنگنده شامل رافائلهای فرانسوی و جتهای جنگندهٔ رادارگریز اف-۳۵ ساخت آمريکا بخرد. دولت بایدن ظاهراً راه را برای فروش ۵۰ فروند اف-۳۵ به امارات باز کرده است.
واضح است که یونان، اسرائیل و امارات در مهار جاهطلبیهای فزایندهٔ ترکیه در تسلّط بر منطقه منافع همگرایی دارند، و قبرس نیز با آن در توافق است. مهمتر از آن، چنین اجماعی از حمایت آمریکا نیز برخوردار است. امّا این هم قابلتوجّه است که عربستان سعودی و مصر آشکارا خود را از گروهبندی این چهار کشور دور نگه داشتهاند و در عوض، رابطهٔ خود با ترکیه را در اولویّت قرار دادهاند.
اسرائیل پیشبینی میکند که غلتک تعامل آمریکا و ایران ایستادنی نیست و هر تغییری در وضعیّت امنیّت خلیج فارس بهناچار شامل ایران نیز خواهد بود. اسرائیل باید هرچه زودتر و دقیقتر فکری بکند، زیرا که اتّکا به لولوی ایران بهمثابه دشمن، کمکم سودمندیاش را از دست میدهد. سیاستهای ضدصهیونیستی ایران نیز هرگز واقعاً به «یهودستیزی» نروییده است.
باید راهی به جلو وجود داشته باشد که بتوان شمشیرها را کنار گذاشت و زمین را، برای محصولی تازه، شخم زد و زیر و رو کرد.
(تأکیدها از مترجم است)
اندیشه نو: استفاده تمامی و یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بلا مانع است.