زیتون- آیدا قجر: حصر رهبران جنبش سبز به زودی وارد ششمین سال خود میشود و علیرغم وعدههای دولت هنوز تغییری در وضعیت آنها ایجاد نشده است. میرحسین موسوی٬ زهرا رهنورد و مهدی کروبی در ۶ سال گذشته به دلیل شرایط نامساعد حصر بارها گرفتار بیماری شده و تحت تدابیر شدید امنیتی برای آنها دسترسیهای پزشکی ایجاد کرده شده است. علیرغم گذشت این سالها هنوز هیچ نهاد رسمی در جمهوری اسلامی مسوولیت حصر را به عهده نگرفته است هرچند که برخی از مقامها به طور تلویحی مسوولیت این اقدام را متوجه آقای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی کردهاند. پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی امید زیادی وجود داشت که او به وعدهاش برای بازگشایی فضای سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش سبز عمل کند اما با گذشت بیش از ۱۸ ماه از فعالیت دولت هنوز هیچ چشمانداز روشنی در این زمینه وجود ندارد. تقی کروبی، فرزند مهدی کروبی یکی از دلایل کمرنگ شدن حساسیتها نسبت به موضوع حصر را ناشی از این میداند که جریانهای تحولخواه در ۱۸ ماه اخیر مطالبهمحوری را کنار گذاشته و عزم خود را برای ورود به سطوح قدرت جزم کردهاند. او میگوید اگر اصلاحطلبان دندان لق حضور در مناصب اجرایی در فرصتهای خیلی کوتاه را بکشند و به جای آن به فکر مطالبات و اقدامات عمیقتر باشند آنگاه هم درباره موضوع حصر و هم سایر مطالبات اساسی نقش موثرتری خواهند داشت.
آقای کروبی٬ برای شروع گفتوگویمان آیا اخبار جدیدی در خصوص وضعیت رهبران در حصر جنبش سبز یا پیگیری وضعیت آنها از سوی دولت وجود دارد؟
وضعیت حصر رهبران جنبش همانند گذشته است. تغییر جدی و محسوسی ایجاد نشده است. پدر من چندی پیش به خاطر حادثهای که برایش پیش آمد عمل جراحی داشت و اخیرا نیز برای گرفتن عکس به بیمارستان منتقل شدند. وزیر بهداشت نیز وضعیت چشم ایشان را مورد معاینه قرار دادند. وضعیت آقای موسوی و خانم رهنورد نیز طی صحبتی که با خانوادهشان داشتیم به همان شکل گذشته است. طبیعی است که دولت نسبت به این شرایط راضی نیست اما من از اینکه دولت چه قدم اجرایی در جهت رفع حصر برداشته٬ مطلع نیستم. اگر اقدامی هم کرده باشد هیچگاه به شکل رسمی به آن پرداخته نشده است.
دو انتخابات در پیش است؛ خبرگان و مجلس شورای اسلامی. آقای روحانی که با حمایت اصلاحطلبان به ریاستجمهوری رسید نیز مردم را به مشارکت بیشتر دعوت کرده است. رویکرد اصلاحطلبان نسبت به این انتخابات چیست؟
ما دو انتخابات بسیار مهم در پیش داریم. در باب انتخابات مجلس خبرگان، همه به خوبی میدانند که این مجلس نقش بسیار اساسی در آینده کشور دارد. متاسفانه این انتخابات با رد صلاحیت گسترده نامزدها آغاز شد. با این وجود رویکرد اصلاحطلبان و بخش بزرگی از جامعه٬مشارکت در حوزههایی است که امکان انتخاب کردن در آنها وجود دارد. درست است که قدرت انتخاب در این انتخابات بسیار محدود است اما فراموش نکنیم که مثلا در انتخابات خبرگان چهرههای موثر میتوانند در بزنگاه تاریخی جمعیت خاموش این مجلس را با خود همراه کنند. نقش افراد مهم و اساسی در خبرگان جایی مطرح و قابل توجه میشود که این مجلس بخواهد با انتخاب خود آینده و سرنوشت سیاسی ایران را رقم بزند.
در مورد انتخابات مجلس نیز ما باز هم با رد صلاحیت سنگین نامزدهای نمایندگی مواجه شدیم. البته خوشبختانه موضوع قهر با انتخابات میان اصلاحطلبان مطرح نیست چراکه دولت با بخش بزرگی از ساختار حاکمیت متفاوت است٬ جور دیگری فکر میکند و قرار است حافظ آرا مردم باشد. اگرچه چهرههای موثر در این انتخابات بسیار محدود هستند اما با حضور و تلاش در جهت به مجلس فرستادن بخش زیادی از نمایندگانی که نگرششان با حاکمیت متفاوت است میتوانیم مجلس دیگری رقم بزنیم . فراموش نکنیم جامعه باید با مجلسی زندگی کند که قوانین وضع شده در تمام حوزهها برای آنها مفید باشد. اصولگرایان تندرو نشان دادند که در عمل، وقتی قدرت را در اختیار داشته باشند در فساد مالی هیچ کوتاهی نمیکنند. در نتیجه اگر بنا است در شرایط فعلی با قهر و عدم مشارکت به آنها فرصت دهیم که باز هم به نام دموکراسی به قدرت برسند یک اشتباه بزرگ تاریخی مرتکب شدهایم. با این وجود رویکرد اصلاحطلبان به انتخابات رویکرد غلطی بود. چراکه فکر میکردند فضا به گونهای خواهد بود که با حضور در عرصه انتخابات میتوانند وارد حکومت شوند. برای همین در ۱۸ ماه اخیر مقابل بسیاری از تحولات و مسایل جامعه سکوت کردند به این امید که حاکمیت گذشته آنها را فراموش کند. رویکردی که البته پاسخ نداد و امروز نه تنها چهرههای درجه اول و دوم بلکه درجه سوم که تمایلی هم به جریان اصلاحطلبی ندارند توسط حکومت به شکل فلهای رد صلاحیت شدهاند. شاید بهتر باشد اصلاحطلبان رویکرد مطالبهمحوری را در ایران دنبال کنند. بسیاری از افراد همچنان در زندان گرفتارند، رهبران جنبش سبز در حصر قرار دارند و بسیاری از چهرههای برجسته حتی در رسانههای داخلی ممنوعالاسم میشوند. در شرایطی که رویکر اصلی٬ ورود به حکومت باشد مجبور هستیم بسیاری از مسایل را به امید فراموشی حاکمیت، فراموش کنیم. حال آن که ما مسایل خود را به فراموشی میسپاریم اما حاکمیت گذشته ما را فراموش نخواهد کرد. در این عقبنشینی هیچچیز خاصی هم عاید این جریان نخواهد شد.
رویکردی در میان سیاسیون وجود دارد که زمان انقلاب ۵۷ نیز شاهد آن بودیم. در آن زمان نیروهای مبارز میگفتند ما اول استقلال را به دست بیاوریم سپس به مساله آزادی و برابری جنسیتی میپردازیم. این نگاه را امروز هم میان سیاسیون و خصوصا اصلاحطلبان میبینیم که قدم اول ورود به قدرت است و وقتی وارد شدیم به مسایلی چون آزادی زندانیان و رفع حصر میپردازیم.
اشکالی که من امروز به دوستان اصلاحطلب وارد میدانم مربوط به جبهه اصلاحاتی است که به طور عظیم در حادثهای درگیر شده و با حاکمیت زاویه اساسی پیدا کرده است. درست است که قدرت شرط اول بسیاری از تغییرات و تحولات است اما اینکه تمامی مطالبات و حتی آگاهیبخشی را منوط به ورود به قدرت کنیم رویکرد درستی نیست. ما میتوانیم به طور موازی هر دو حرکت را به پیش ببریم. به عرصه قدرت بایستی در طولانیمدت نگاه شود نه آنکه همزمان همه به فکر حضور در عرصه قدرت باشند.
در زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ ، شکسته شدن حصر یکی از مطالبات محوری رای دهندگان به آقای روحانی بود. در شادیهای پس از انتخاب حسن روحانی یا در کنفرانسهای مطبوعاتی ایشان فریاد «حصر باید بشکنه» شنیده میشد. فکر میکنید با توجه به رویکرد اصلاحطلبان، رفع حصر همچنان از مطالبات محوری آنهاست؟
قطعا در میان اصلاحطلبان و در بدنه آنها رفع حصر مطالبه اصلی است. ما در ۲۵ بهمن وارد ششمین سال حصر میشویم اما هنوز هرکجا نشستی با حضور بدنه اجتماع برگزار میشود اولین شعار مطرح همین است. به دلایلی که پیشتر به آن پرداختم بخش زیادی از سیاستمداران و تعداد بسیاری از چهرههای شناخته شده مدتی است که از این مطالبه فاصله گرفتهاند و آن را مطرح نمیکنند. این رویکردی است که بخشی از اصلاحطلبان به دیگر اصلاحطلبان تحمیل کردهاند که مطالباتی اساسیتر و تندتر را مطرح نکنیم بلکه فضا برای حضور بخش زیادی از نیروهایمان در انتخابات مجلس فراهم شود. البته رفتار حاکمیت خط بطلانی بر این رویکرد بود. بدنه اجتماعی اما برخلاف رویکرد برخی از بزرگان این مجموعه عمل کرده است. یعنی بدنه اجتماعی همچنان این مطالبه را در شبکههای اجتماعی یا نشستهایی که در دانشگاهها برگزار میشود، مطرح میکند. یا حتی شرایط را به گونهای رقم میزند تا چهرههایی که تعلق خاطر کمتری به آقایان کروبی و موسوی داشتند نیز در مراسمی که شرکت میکنند تلویحا به رفع حصر و بازگشت کشور به قانون میپردازند. من معتقدم رفع حصر همچنان مطالبه بدنه اجتماعی است اما کسانی که قدرت رسانهای یا تاثیرگذاری بیشتری دارند به دلیل رویکرد اشتباهی که در ۱۸ ماه گذشته حاکم شد اجازه ندادند این مطالبه که از بدو ریاستجمهوری آقای روحانی مطرح بوده به صورت پررنگتر از دولت مطالبه شود.
با این توصیف فکر میکنید چه توقعی باید از مجلس دهم داشت؟
با توجه به شرایطی که بر کشور تحمیل شده و رد صلاحیت فلهای که شورای نگهبان انجام داده ما بایستی کمک کنیم که چهرههایی که اصلاحطلب هستند یا گرایش اصلاحطلبی دارند به مجلس راه پیدا کنند. در حوزههایی که هیچکدام از این دو گروه را ندارند بایستی به مردم ناشناختهای اعتماد کنیم که میتوانند متفاوت از جریانی که این سالها بر مردم حکومت کرده در مجلس حضور پیدا کنند. اما توقعمان را هم نباید بالا ببریم و بایستی واقعبینانه نگاه کنیم. مهم است که ما بتوانیم در خارج از مجلس و عرصه سیاسی تغییر و تحولاتی ایجاد کنیم. آنگاه بدنه مجلس با بدنه اجتماع به حرکت در خواهد آمد. اگر رویکرد ما در نسبت با شرایط واقعگرایانه نباشد دچار یاس و سرخوردگی میشویم و بعد از یکی دو سال خواهیم دید که هیچکس در مجلس مطالبات سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری را که امروز مطرح است دنبال نخواهد کرد. آنوقت سرخورده میشویم که چرا رای دادهایم. اگر رویکردمان واقعبینانه باشد٬ اینکه نمایندههای مجلس وضعیت را بدتر نکند و کشور را در سیر قهقهرایی قرار ندهند یک قدم مثبت است. ما بایستی این رسالت را خود برعهده بگیریم و سعی کنیم بدنه اجتماع را به حرکت درآوریم. وقتی این بدنه مطالبات خود را طرح کند به دنبال آن پرسشگری و پاسخدهی وجود خواهد داشت. این نگاه به ما کمک میکند که تغییرات را قدم به قدم ایجاد کنیم. امکانی که به عقیده من شدنی است چون ساختار جمهوری اسلامی علیرغم تمامی محدودیتها و تلاشهای حکومت به گونهای تنظیم شده که انتخاباتهای متعدد فرصت انکار نقش مردم را از حکومت میگیرد. بایستی در ارتباط با بدنه جامعه٬ سطح مطالبات را بالاتر برد تا بتوانیم حتی اگر مجلس کمخاصیتی هم شکل گرفت٬ آن را با خود همراه کنیم.
فکر میکنید دلایل کمرنگ شدن حساسیتها درباره حصر چه در داخل کشور و چه در مجامع بینالمللی چیست؟ مثالی میزنم از خانم آنگسانسوچی که در مدت نزدیک به ۱۵ سال حبس٬ حرکتهای بسیاری در حمایت ایشان با مطالبه رفع حصر در داخل و خارج از میانمار ایجاد شد. اما امروز به نظر می رسد ساله حصر رهبران جنبش سبز به سالگردها یا اخبار گاه به گاه از وضعیت آنان منحصر شده است.
در امر سیاست صرف علاقه و دوست داشتن کافی نیست. اینکه بخش زیادی از جامعه یا جریانهای سیاسی نسبت به آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد علاقهمند هستند و ابراز ارادت و محبت میکنند شاید در عرصه محبت فردی کافی باشد و قطعا بسیار هم ارزشمند است اما کافی نیست. در ماجرای حصر ما با این واقعیت مواجهیم که اتفاقا بدنهی مردمی این مساله را به مناسبتهای مختلف یا حوادث و اخباری که نقل میشود خیلی بهتر پیگیری میکنند تا جریانهای سیاسی که به صورت کار حرفهای بتوانند کمپینها و حرکتهایی راه بیاندازند و این پتانسیئل عظیم اجتماعی را با خود همراه کند. مادامی که احزاب و گروههای سیاسی نسبت به این مطالبات در رفتار و عمل جدی نباشند و برنامهریزی نداشته باشند ما شاهد حرکتی بزرگ و تغییری جدی نخواهیم بود. حکومتها همواره در مقابل فشار مردم، جامعه و احزاب است که تغییر رفتار میدهد و در صورتیکه تحت فشار نباشند دلیلی برای تغییر رفتار خود ندارند. اگر بنا بود بدون فشار تغییری ایجاد شود که دیگر نیاز به مبارزه سیاسی نبود. مهمترین مشکل در ارتباط با حصر به رویکرد احزاب و جریانهای سیاسی برمیگردد که به این دو عزیز نزدیک بودند. مثل احزابی چون حزب اعتماد ملی که به آقای کروبی و احزابی مثل مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب که به آقای موسوی نزدیک بودند. آنها باید در این ماجرا یک برنامه دقیقتر و استراتژی تعریف شده داشته باشند و این مطالبه را در داخل و عرصههای بینالمللی پیگیری کنند. از آنجاییکه تاکنون اینچنین نشده ما با جریان احساسی مواجه هستیم که در مقطعی این مساله پررنگ شده و سپس فراموش میشود. شاید مهمترین دلیل کم شدن حساسیت٬ عدم پیگیری آن از سوی احزاب است که ریشه آن را نیز بیان کردم؛ امید بازگشت به قدرت در کوتاه مدت. ما اگر این دندان لق حضور در مناصب اجرایی در فرصتهای خیلی کوتاه را بکنیم و به جای آن به فکر مطالبات و اقدامات عمیقتر باشیم آنگاه میتوانیم موثرتر عمل کنیم؛ نه تنها در قبال حصر بلکه در قبال بخش زیادی از حقوق مردم که متاسفانه طی سالهای گذشته نادیده گرفته شده و همینطور قانون اساسی که بیش از ۹۰ درصد آن معطل مانده است.
خانم زهرا رهنورد چند وقت پیش پیغامی فرستاد که در پی آن با نگاهی گذرا به شبکههای اجتماعی عذاب وجدان از این فراموشی به خوبی به چشم میآمد. انگار همه میخواستند بار دیگر بگویند که «ما هستیم». آیا پدرتان در این مدت گلایهای از این منظر نسبت با سیاسیون، انتخابات یا مردم داشتهاند؟ فکر میکنید این عذاب وجدان ناشی از چیست؟
یقین دارم که خانم رهنورد، مهندس موسوی و پدر من سپاسگزار مردم خوب ایران هستند که همواره آنها را مورد حمایت و محبت خود قرار دادهاند. بحث گلایه از مردم یا احساس گناه از اینکه شاید به اندازهای که باید مایه نگذاشتند به هیچوجه نباید مطرح باشد. من همینجا عرض میکنم که خانواده کروبی و موسوی سپاسگزار مردم ایران هستند. انتظار این افراد بیش از این هم از مردم نیست. آنها نیز نباید خود را سرزنش کنند که روزی شعاری دادند اما نتوانستند به آن عمل کنند. همه ما شرایط، فشارها و نوع برخوردها را میشناسیم. اما این نافی مسوولیت جریانهای سیاسی نیست.احزاب و جریانها هستند که نباید بگذارند مطالبات، اندیشه و نگرش آنها فراموش شود. اگر مطالبات آنها فراموش شود٬ پس از رفع حصر در واقع در حصر جدیدی قرار گرفتهاند. برای پدر من مهمتر از همه چیز مطالباتاش است. این عزیزان راهی را رفتهاند، قدمهایی برداشتهاند و به اینجا رسیدهاند٬ از این به بعد دیگران هم کمک کنند تا این راه جلو برود. یا لااقل اگر جلو نمیرود اجازه ندهند سطح مطالبات پایین بیاید. اگر ما از مطالباتی که بر حقوق اساسی مردم مطرح کردیم، بابت آن هزینه سنگینی پرداختیم و حصرشدگان هنوز در حال پرداخت این هزینه هستند عقبنشینی کنیم؛ شکست بزرگی برای این مجموعه به حساب میآید.