همان ارادهی جمعی که در ۱۳۴۷ نویسندگان مستقل و مخالف سانسور را گرد هم آورد، در این ۵۳ سال تنها با باور خللناپذیر به ناوابستگی به قدرت، دفاع مستمر از آزادی بیان برای همگان، مخالفت با سانسور و تلاش آگاهانه برای این سه هدف برقرار مانده است.
در این ۵۳ سال کارنامهی حکومتها سانسور و منزوی کردن نویسندگان مستقل و ایجاد محرومیتهای گوناگون برای آنها، تخریب چهرهی نویسندگان و نهادهای روشنفکری مستقل، بازجوییهای پیدرپی و بازداشت و به زندان افکندن و قتل نویسندگان و دگراندیشان بوده است؛ کارنامهای که حول دو محور سرکوب و به حاشیه راندن صداهای مستقل و ایجاد و تقویت صداهای خنثی یا همسو با قدرت شکل گرفته و همچنان نیز حول همین دو محور میچرخد.
در سراسر این سالها و در کنار مبارزهی مداوم کانون نویسندگان ایران برای تحقق هدفها و آرمانهای مندرج در منشورش، سرکوب و سانسور حکومتی نیز چهره دیگر کرده و شکلهایی پیچیدهتر به خود گرفته است. سانسور از مرحلهی حذف آشکار اثر و نویسنده فراتر رفته و حکومت کوشیده بی آنکه خود به میدان بیاید به مدد روشهای دیگر زمام اختیار همهی عرصههای حیات فردی و اجتماعی را در دست بگیرد: عرصهی عمومی فعالیت برای افراد، انجمنها، اتحادیهها و نهادهای مستقل تنگتر شده و عرصههای «نسبتا باز» به افرادی سپرده شده که از هر نوع تقابل با قدرت پرهیز میکنند یا با آن همسو هستند؛ مرز میان نویسندهی مستقل و غیرمستقل مغشوش شده؛ تخریب چهرههای مستقل و معترض از دایرهی رسانههای حکومتی فراتر رفته و شاخههایش را در فضای مجازی و حقیقی گسترده است؛ ملغمهای از نقد و تخریب انسجام هر حرکتی را نشانه گرفته و کسانی را خواسته و ناخواسته به بازوی سرکوب بدل کرده است.
در این فضای مغشوش و تاریک، اتخاذ موضعی آگاهانه و ریشهدار و پای فشردن بر آن راهگشا است؛ چنانکه کانون نویسندگان ایران در برهههای مختلف با به کار گرفتن آگاهانهی منشور خود از فضاسازیها به سلامت عبور کرده و همزمان با دیگر شدن چهرههای سرکوب، آگاهانه خود را متحول کرده است. نمود نظری این تحول در سیری آشکار است که از مرامنامهی دورهی اول آغاز میشود و به مطالبهی «آزادی بیان» در موضع کانون در دورهی دوم میرسد و سرانجام به «آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان» در منشور دورهی سوم میانجامد. در ساحت عمل نیز افزایش سرکوبها استوارتر شدن اعضای کانون را در پی داشته است: کمیتهی تدارک برگزاری مجمع عمومی در هنگامهی قتلهای سیاسی زنجیرهای تشکیل میشود که تهدید و سرانجام قتل دو تن از اعضای آن، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری را در پی دارد، کانون نویسندگان ایران درست پس از این هشدار خونین احیا میشود و در سراسر سالهای بعد از آن زیر فشار امنیتی و با وجود به بند کشیده شدن اعضایش به فعالیت مستمر خود ادامه میدهد. سال گذشته نیز گرچه بیماری همهگیر و به زندان افکندن دو تن از اعضای هیئت دبیران، رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین، و کیوان باژن، عضو پیشین هیئت دبیران، روزهایی سختتر را برای اعضای کانون رقم زد اما خللی در عملکرد آن ایجاد نکرد.
گرچه کانون نویسندگان ایران در گذشته و امروز هرگز از گزند حکومت و نیروهای پیدا و پنهانش در امان نبوده، اما همواره مانعی فعال در برابر استیلای بی چون و چرای حکومتها بوده است. بند اول منشور کانون نویسندگان ایران با تأکید بر حق «آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان»، راه را بر هرگونه گردن گذاشتن بر قدرت و مصالحه با سانسور میبندد و رابطهی کانون را با جنبشهای اجتماعی معترض روشن میکند.
اکنون که پنجاه و سومین سالگرد تأسیس کانون نویسندگان ایران را در غیاب یاران در بندمان گرامی میداریم، همچنان راه همان راه است و ارادهی جمعی نویسندگان تنها با تکیهی آگاهانه بر همان اصول نخستین، راهگشای حیات فردی و جمعی آنان است: ناوابستگی به قدرت، دفاع مستمر از آزادی بیان برای همگان و مخالفت با سانسور.
کانون نویسندگان ایران
۱ اردیبهشت ۱۴۰۰