با پیشروی ارتش سوریه به کمک حملات هوایی روسیه و حمایت متحدان به سمت شمال شهر تاریخی «حلب»، بار دیگر امواج خبری و عکسالعمل رهبران سیاسی منطقه و قدرتهای بینالمللی سراسیمه در حالت تهاجمی قرار گرفت. این رویه در تمام سالهای جنگ داخلی سوریه به یک روند معمول و قابل پیشبینی تبدیل شده و در حوادث جاری نیز واکنش به پیروزیهای دولت دمشق نشان میدهد برهمخوردن تعادل بازی و توازن قوا به نفع دولت «بشار اسد»، رئیسجمهوری سوریه، به دلیل نقض منافع راهبردیمحور گروههای مسلح مخالف و متحدان منطقهای– بینالمللی آنان موجب آشفتگی سیاسی–نظامی در بین این گروهبندی شده است. بهتجربه اثباتشده هر بار که معادلات میدانی به نفع دولت سوریه سمت میگیرد، یک وضعیت آنارشی و «رانشی» در طیف مقابل به وقوع میپیوندد که ناشی از خواست ادامه وضعیت موجود به هر بهایی در میان مخالفان و متحدان خارجی آنان بوده است. این وضعیت نشان میدهد تداوم میدان جنگی در سوریه برای مخالفان مسلح، تروریستهای جهادی، حامیان منطقهای و ائتلاف ضدتروریستی به رهبری آمریکا، نهتنها وضعیت نامطلوب قلمداد نمیشود که حتی تغییر در معادلات نظامی– سیاسی نیز «تهدیدی ژئوپلیتیک» محسوب میشود.
بههمیندلیل پاسخ به این پرسش کلیدی که چرا هماکنون با پیشروی ارتش سوریه به سوی حلب و تصرف مواضع نظامی در سرزمین دولتی مستقل باید اینچنین همه مخالفان داخلی و خارجی دمشق را برآشفته و دستپاچه کند، همان «جعبه پاندورایی» است که بازکردن آن میتواند بسیاری از معماهای موجود را حل کند. از آنجا که در بحران سوریه معادلات موجود از قالب نبرد بین دولت مرکزی و مخالفان نظام حاکم به عرصه «جنگ نیابتی» در بین قدرتهای منطقهای و رقابت ژئوپلیتیک در حوزه نظم جهانی بین غرب و روسیه ارتقا یافته است، هرگونه تغییر معادلات در میدان عملیاتی لاجرم منافع کلان و چینشهای ژئوپلیتیک در منطقه و جهان را تحتتأثیر قرار میدهد. ظاهرا تاریخ به مرحلهای از دوران گذار خود وارد شده است که در این بزنگاه آنارشیک، میدانهای جنگ در سوریه تبدیل به ورقهای این کتاب شده و هر بازیگری برای کسب منافع و تعیین جایگاه خود در این برهه تاریخی «سیاهمشقهای» خود را باید در سرزمین سوخته سوریه بنویسد. زمانی که بسیاری از این متحدان در محور غربی بیخیال گروههای تروریست بودند، نخستین تلنگر با بریدن سر «جیمز فولی»، خبرنگار آمریکایی، افکار عمومی و بسیاری از رهبران غربی را از خواب خوش بیدار کرد و سریال سرهای بریده بعدی «کابوس» تروریسم بنیادگرا در سوریه و سپس عراق را درظاهر به اولویت اول بروکسل-واشنگتن تبدیل کرد. همزمان مقاومت تحسینبرانگیز دختران و پسران جوان کُرد در کانتون «کوبانی» علیه داعش و همرزمانشان در کانتونهای «جزیره» و «افرین» علیه این گروه و دیگر گروههای تروریستی، موجب شد تا نگاه جدیدی به جایگاه تروریسم بنیادگرای سنی در بحران سوریه شکل گیرد. درحالیکه دولتها و رهبران ترکیه، عربستان و قطر به صورت مستقیم و غیرمستقیم از این گروههای تروریست حمایت کرده و حتی بهعنوان متحد و طرف معامله آنان در جنگ و قاچاق نفت، اسلحه، ترانزیت جهادگرایان و پشتیبانی مالی نقش داشتند، در این مقطع کنونی به نظر میرسید طرف غربی به عمق جنایتی که به نام مخالفت با دیکتاتور جا زده شده بود، بیشتر واقف شده و تا حدودی در سیاست قبلی خود دست به بازنگری زده است. عکسالعملهای شتابزده رهبران ترکیه و عربستان نسبت به پیشروی ارتش سوریه به سوی حلب، به خوبی نشان میدهد منطقه در آستانه ماجراجوییای خطرناک قرار گرفته که اگر واشنگتن و بروکسل نقش بازدارنده خود را بهخوبی ایفا نکنند، میتواند به جنگی منطقهای تبدیل شود. آمادگی نظامی ارتش ترکیه در پشت مرزهای سوریه و اعلان رسمی رهبران عربستان و بحرین برای اعزام نیروی نظامی به این کشور به بهانه مبارزه با داعش در شرایطی که منطقه بیش از هر زمانی بر لبه تیغ جنگ بزرگ فرقهای قرار گرفته است، بسیار هشداردهنده است. این خطر از این نظر مهم است که این کشورها در زمان قدرقدرتی داعش و زمانی که یکروزه «موصل»، «رقه»، «تکریت»، «فلوجه» و «رمادی» در سوریه و عراق را اشغال میکرد، هرگز تمایلی برای جنگ با این گروه تروریست را بروز نداده و اینبار فقط به دلیل پیروزیهای ارتش سوریه علیه مخالفان مسلح و شکستهای پیدرپی داعش و دیگر گروههای تروریست جهادی در این دو کشور به زبان آورده میشود. از یک طرف برای ترکیه مبارزه با کُردهای «روژآوا»، دولت اسد و تسویهحساب با روسیه در اولویت قرار دارد و برای عربستان نیز دغدغه اصلی مبارزه با موقعیت جدید ایران، دولت اسد و حذف مخالفان سیاسی سکولار سوری اهمیت دارد و برای هر دو کشور داعش نهتنها خطر محسوب نمیشود که بنا بر شواهد و اسناد معتبر، حتی در تصویر یک متحد و کارت بازی به کار گرفته میشود. متأسفانه با اینکه در چند ماه گذشته سیاست واشنگتن و اروپا تا حدود زیادی نسبت به بحران سوریه تغییر کرده است و در بین بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران غربی این ذهنیت درست شکل گرفته که آنکارا–ریاض متحدان پشتپرده تروریسم جهادی هستند، اما به دلایل سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک هنوز به نظر نمیرسد زمان شفافیت در سیاست و تمکین به منطق سیاسی برای سرکوب بنیادگرایی تروریستی فرا رسیده باشد.