ضرورت پرهیز از تنش در منطقه
هر چند تضاد منافع، مدتهاست که ایران و ترکیه را در جنگ سوریه، روبهروی هم قرار داده است، بااینحال از سال ۲۰۲۰ و در پی وقوع جنگ در قرهباغ، دامنه تنشها میان ایران و ترکیه نیز فراتر از تقسیم قدرت در معادلات پساجنگ سوریه، به منطقه قفقاز و کردستان عراق کشیده است. در نگاهی خلاصه، تنها در چند ماه اخیر، حواشی شعرخوانی اردوغان در رژه پیروزی باکو، حمله موشکی گروه اصحاب الکهف به پایگاه نظامی ترکیه در شمال عراق و درنهایت احضار سفرای دو کشور در تهران و آنکارا در پی مصاحبه اخیر ایرج مسجدی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق با شبکه کُردزبان روداو، سطح تنشها میان تهران و آنکارا را نیز به شکل بیسابقهای افزایش داده است. برای درک آنچه روابط میان ایران و ترکیه را به این سطح از تنش رسانده، البته باید به کمی قبل بازگشت. جایی که نخستین خطای محاسباتی ترکیه در جنگ نیابتی سوریه، بحران جداییطلبان کُرد را در منطقه شمال سوریه پدید آورد و در نتیجه دولت ترکیه را با خطر شکلگیری سومین اقلیم کُردی، در جنوب شرقی ترکیه روبهرو کرد.
پلان اول: تاریخ 10ساله سیاست ترکیه در قبال کردستان
دولت ترکیه از آغاز جنگ داخلی سوریه، از اصلیترین حامیان اپوزیسیون اسلامگرای اخوانی دولت اسد بوده و نقشی اساسی در فشار به دولت دمشق ایفا کرده است. هدف دولت آنکارا از فشار به دولت اسد از سال ۲۰۱۱، تشکیل دولت اخوانالمسلمین در سوریه بود تا که در نهایت، ترکیه را به اتکای قدرت جریان اخوانالمسلمین، به قدرت برتر جهان اسلام تبدیل کند. اما با شکست طرح سقوط دولت بشار اسد، در پی شکاف میان القاعده و داعش در سال ۲۰۱۳ و همچنین حضور جدی ایران و روسیه در جنگ نیابتی سوریه، نهتنها رؤیای اردوغان برای ادای نماز در مسجد اموی دمشق از بین میرود بلکه با توجه به خلأ قدرت دولت مرکزی سوریه در شمال سوریه، منطقه کُردنشین شمال سوریه را نیز به کنترل نیروهای مدافع خلق (یپگ) درمیآورد و با شکلگیری دومین اقلیم کُرد در منطقه شمالی سوریه، پس از شکلگیری نخستین اقلیم کُرد در شمال عراق، تمام مرزهای جنوب شرقی ترکیه را به زیر کنترل کُردها میبرد که احتمال شروع درگیریها را در خاک ترکیه بالا میبرد. البته عمده مشکلات ترکها، متوجه کردستان سوریه بود؛ چراکه برخلاف کردستان عراق که در کنترل دولت پراگماتیست بارزانی بود و دولت اربیل نیز در همکاری با دولت ترکیه، شرایط را برای فعالیت پکک در کردستان عراق محدود کرده بود اما در کردستان سوریه، روابط درهمتنیده یپگ و پکک، همکاری دولت اردوغان با مبارزان یپگ و دولت موسوم به دموکراتیک سوریه را غیرممکن کرده بود و در نتیجه عمده توجه ترکها در معادلات سوریه را از سال ۲۰۱۳، ورای مسئله ادلب و تقسیم قدرت سیاسی در پساجنگ سوریه، به مهار قدرت کردها در شمال سوریه معطوف کرد. در این دوران، دولت اردوغان در دومین خطای محاسباتی خود، با حمایت از داعش در نسلکشی کردهای سوری در سال ۲۰۱۴، نهتنها مذاکرات صلح آنکارا و پکک را که قرار بود پس از نزدیک به 40 سال، آرامش را به ترکیه بازگرداند، به شکست کشاند بلکه با توجه به بازتاب گسترده رفتار وحشیانه نیروهای داعش با کُردهای سوری در رسانههای جهان، موج حمایتهای جهانی را متوجه مقاومت کوبانی و مبارزان کُرد در جنگ با داعش کرد و نهتنها بزرگترین حمایت تسلیحاتی تاریخ کردستان را رقم زد بلکه ارتش آمریکا را نیز در حمایت از مقاومت کردستان، به شمال سوریه کشاند.
خطای محاسباتی اردوغان فاجعهبار بود. این احتمال بسیار بالا بود که تسلیحات جنگی که در اختیار نیروهای کرد مدافع خلق (یپگ) قرار گرفته بود، با توجه به روابط بسیار نزدیک یپگ با پکک، بهزودی مورد استفاده جداییطلبان پکک در شرق ترکیه قرار گیرد و در نتیجه بحران جداییطلبی در شرق ترکیه را وارد فاز جدیتری کند. در توضیحی مختصر، تقریبا بیشتر مناطق جنوب شرقی ترکیه را مناطق کُردنشین تشکیل میدهد که از سابقهای طولانی در مبارزه با دولت ناسیونالیست ترک برخوردارند.
جمعیت کردها در ترکیه، حداقل ۱۴ میلیون نفر و حداکثر ۲۰ میلیون نفر برآورد میشود که برابر است با نزدیک به ۲۰ درصد از جمعیت ترکیه؛ جمعیتی که سالهاست در شرایط بسته امنیتی و وضعیت نهچندان مناسب اقتصادی به سر میبرد و حال به نظر میرسد با شکلگیری دو اقلیم کُردی در عراق و سوریه در ۲۰۰۳ و ۲۰۱۲، انگیزههای کُردهای ترکیه نیز برای تشکیل سومین اقلیم کُردی دوچندان شده باشد.
طولی نکشید كه آنچه انتظارش میرفت، تحقق یافت و با سقوط برخی از شهرهای کردنشین در شرق ترکیه، در خلال سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، آژیر خطر جنگ داخلی در آنکارا نیز به صدا درآمد و هرچند شورش کُردها در ترکیه با سیاست مشت آهنین دولت ترکیه سرکوب میشود، اما مواضع دولت ترکیه را در قبال معادلات پساجنگ سوریه و مشخصا مسئله شکلگیری دومین اقلیم کُردی در شمال سوریه، به شکل اساسی تغییر میدهد و ترکها را در قبال کردستان سوریه وارد فاز تهاجمی میکند. در آن دوران، به موازات جنگ داخلی در ترکیه، نیروهای کُرد سوری توانسته بودند با حمایت دولت آمریکا، از حسکه تا منبج را به هم وصل کرده و منطقه شمالی شرق فرات را کاملا به کنترل خود درآورند و همچنین بنا داشتند با کنترل بر الباب، منطقه عفرین را به کردستان سوریه وصل کنند تا در نهایت، تمام نوار شمالی سوریه را تحت کنترل خود درآورند.
در این دوران، دولت ترکیه در اولین ورود مستقیم نظامی به شمال سوریه، در آغاز سال ۲۰۱۷، ابتدا منطقه الباب را به کنترل خود درآورد تا سیاست اتصال عفرین به کردستان سوریه را متوقف کند. طولی نکشید که دولت ترکیه در دومین اقدام مستقیم نظامی خود در سوریه، با حمله به منطقه عفرین در سال ۲۰۱۸، عملا تمام منطقه کردنشین در غرب رود فرات را به اشغال خود درآورد تا رؤیای رسیدن کردستان به آبهای آزاد مدیترانه را که بدون شک مقدمهای بر تشکیل کشور کُردی بود، از میان ببرد. انتظار میرفت دولت ترکیه برنامه مشابهی برای اشغال منطقه کردنشین شرق فرات نیز داشته باشد؛ بااینحال مشخص بود که حضور پایگاههای آمریکا در کردستان سوریه، به ارتش ترکیه جرئت حمله نظامی را نمیدهد. اما درست در شرایطی که ارتش ترکیه پشت مرزهای شمالی سوریه متوقف شده بود، وضعیت در کردستان سوریه، یکباره تغییر میکند.
پلان ۲: تله آمریکا برای ایجاد تقابل میان ترکیه با ایران و روسیه
همانطور که گفته شد، اصلیترین عامل پرهیز ترکیه از حمله به منطقه کردستان شرق فرات، حضور پایگاههای آمریکا در این منطقه بود. کُردها متحد تاکتیکی دولت آمریکا بودند و منافع آمریکا نیز در آینده پساجنگ سوریه، به حمایت از کُردها گره خورده بود. بنابراین سؤال اینجاست که چه اتفاقی در سال ۲۰۱۹ رخ میدهد که دولت آمریکا یکباره تصمیم به خروج از منطقه شمالی سوریه و خیانت به کُردها میگیرد؟
جواب ساده است؛ حضور آمریکا در منطقه شرق فرات، عملا به نوار حائلی میان ترکیه و نیروهای ایران و روسیه تبدیل شده بود و مانع از بروز درگیری میان طرفین میشد و روشن بود اگر دولت آمریکا، پایگاههای خود را از نوار شمالی سوریه به جای دیگری از سوریه منتقل کند، طبیعتا فضا نیز برای تقابل میان ترکیه با روسیه و ایران مهیا میشود. بنابراین دولت آمریکا تنها با یک جابهجایی کوچک میتوانست به تماشای تقابل فرسایشی و تمامعیار میان ترکیه با ایران و روسیه بنشیند و چه چیزی بهتر از این؟!
طولی نمیکشد که سیر تحولات بر اساس محاسبات پیش میرود. دولت اردوغان در سال ۲۰۱۹ و پس از خروج آمریکا از نوار شمالی سوریه، اعلام میکند به دنبال ایجاد یک نوار حائل مرزی به عمق 30 کیلومتر در منطقه کردستان سوریه است. با آغاز عملیات نظامی ترکیه در شمال کردستان سوریه در سال ۲۰۱۹، کُردها نیز در نتیجه خیانت طرف آمریکایی، ناچارا به روسیه و ایران نزدیک میشوند و از آنجایی که خلأ حضور آمریکا در منطقه شمالی شرق فرات برای دولت مسکو یک فرصت استثنائی در کنترل بر تمام سوریه به حساب میآمد، دولت روسیه را با تمام قدرت در حمایت از کُردهای سوری، در برابر پیشرویهای ترکیه قرار میدهد و کار را به جایی میرساند که از یک طرف، شکلگیری دو اقلیم کُردی در عراق و سوریه از شکلگیری نهچندان دور سومین اقلیم کردی در ترکیه خبر میدهد و عملا دولت ترکیه را در برابر تجزیه قرار داده است و از طرف دیگر، دولتهای ایران و روسیه نیز با حمایت از کردستان سوریه و عراق، دست ترکیه را در کنترل بر کردستان عراق و سوریه بستهاند. حال و با این حساب، حدس نوع واکنش ترکیهای که در حال تجزیهشدن است، سخت نیست؛ «یا از سر راه ترکیه کنار میروید یا آنکه با واکنش سخت ترکیه روبهرو میشوید» و از آنجایی که ترکها در سوریه و عراق در موضع ضعف قرار دارند، بدیهی است که دامنه جنگ را به مناطقی بکشانند که در تقابل با ایران و روسیه در موضع قدرت باشند. کجا؟ سه منطقه قرهباغ و قفقاز جنوبی، آذربایجان ایران و چچن و قفقاز شمالی. نخستین واکنش ترکیه به حمایت روسیه از کُردهای سوری، همانطور که پیشبینی میشد، دامنه جنگ را به منطقه قفقاز و مناقشه قرهباغ کشاند. پیام دولت آنکارا واضح بود. اگر دولت مسکو، منافع دولت ترکیه را در کردستانات به رسمیت نشناسد، در مقابل، دولت آنکارا نیز منافع دولت روسیه را در قفقاز جنوبی، قرهباغ و ارمنستان به رسمیت نخواهد شناخت!
از جنگ قرهباغ و تضعیف موقعیت روسیه در قفقاز جنوبی مدتزمان زیادی نگذشته بود که این بار، دولت ترکیه با اعلام آغاز عملیات موسوم به پنجه عقاب ۲ در ۲۰۲۱، با هدف پاکسازی اقلیم کردستان از پکک وارد منطقه شمال عراق میشود و همانطور که انتظار میرفت، ورود ارتش ترکیه با واکنش نیروهای علاقهمند به ایران روبهرو شد. در روزهای پایانی بهمن ۱۳۹۹، گروه موسوم به اصحاب الکهف که از حمایت حرکه النجبا برخوردار است، با حمله راکتی به یکی از پایگاههای ترکیه در شمال عراق، به طرف ترک نشان میدهد که ایران، همانند روسیه، اجازه پیشروی ترکیه را در شمال عراق نخواهد داد. البته پرواضح است طرف ایرانی بهسادگی میتواند ارتش ترکیه را در شمال عراق متوقف کند. با این حال در مقابل، دولت ترکیه نیز برای اعمال فشار به ایران، از کارتهای خوبی برخوردار است که بدونشک، پانترکان آذربایجانی، بهترین این کارتها هستند. بهتر است که واقعبین باشیم. متأسفانه سالهاست، پانترکیسم به شکل خزنده و شبکهیافته در آذربایجان ایران رشد کرده است و حال به جریانی قدرتمند در شمال غرب ایران تبدیل شده و شکی نیست که سازمان اطلاعات ترکیه، «میت»، نیز اشراف خوبی بر آن دارد. ازاینرو پرواضح است که در صورت انعطافنداشتن ایران در منطقه شمال عراق، ترکیه نیز در آیندهای نهچندان دور از کارت پانترکان آذربایجانی برای اعمال فشار به طرف ایرانی استفاده خواهد کرد؛ زیرا عین همین مسئله، درباره روسیه نیز صادق است و انتظار میرود که در صورت انعطافنداشتن طرف روسی در شمال سوریه، دولت ترکیه نیز در آینده نهچندان دور، از کارت جداییطلبان چچنی و داغستانی برای اعمال فشار به طرف روس استفاده کند.
دراینبین، بیان چند نکته ضروری خالی از لطف نیست. یک؛ درحالحاضر یکی از اصلیترین معماران سیاست خارجی ترکیه، هاکان فیدان، رئیس قدرتمند سازمان اطلاعات ترکیه «میت» است که نهتنها دولت اردوغان را در تشکیل دولت پلیسی در پساکودتا یاری کرده؛ بلکه اصلیترین معمار حمله ترکیه به منطقه شمال سوریه و حضور ترکیه در دیگر مناقشات منطقهای نیز بوده است و به نظر میرسد با توجه به نوع فعالیت خزنده ترکیه در قفقاز که یکباره طرفین ارمنی، روسی و ایرانی را در جنگ اخیر قرهباغ غافلگیر کرد، به احتمال زیاد درحالحاضر نیز فعالیت میت ترکیه را در آذربایجان ایران، گرجستان، چچن و داغستان وارد فاز جدی کرده باشد. دو؛ سالهاست که ناسیونالیسم ایرانی رشد کرده است و انتظار میرود در آذربایجان ایران نیز فضا را برای رشد هرچه بیشتر ناسیونالیسم ترکی و پانترکیسم مهیا کرده باشد. سه؛ انتظار میرود با توجه به انبوه مشکلات اقتصادی، ناکارآمدیها و مشکلات سیاسی در ایران، شرایط برای یارگیری هرچه بیشتر جداییطلبان پانترک، در آذربایجان ایران مهیا شود و در نهایت باید هوشیار بود. برای بار دیگر باید یادآور شد که معمار اصلی تقابل میان ایران و ترکیه، در واقع همان آمریکایی است که کارزار فشار حداکثری به ایران را طراحی کرده و به نظر میرسد که به دنبال آن است تا کار حکومت ایران را با یک جنگ داخلی تمام کند.
خطاب به ترکیه
اما در پایان ذکر چند نکته به طرف ترک نیز خالی از لطف نیست. یک؛ تجربه ثابت کرده که حل مسئله کردستان راهحل نظامی ندارد که اگر داشت، دولت پانعرب صدامحسین موفق به حل مسئله کردستان میشد؛ اما نشد. دو؛ اگر فرض بگیریم که دولت ترکیه بنا به دلایلی که ذکر شد، بتواند با فشار به ایران و روسیه، راه اشغال کردستان سوریه و عراق را بر خود هموار کند، در نهایت باز هم موفق به حل مسئله کردستان نخواهد شد؛ چراکه کاملا روشن است آنچه در تحولات اخیر رخ میدهد، تله آمریکا برای هر سه کشور ایران، روسیه و ترکیه است و ترکها باید بدانند همان آمریکایی که با خروج از نوار شمالی سوریه، جرئت حمله ترکیه به کردستان سوریه را داد، حتما برنامهای جدی برای تحمیل جنگ داخلی به ترکیهای را دارد که مدتهاست فراتر از یک بازیگر مطیع منطقهای ظاهر شده و با غرور، غرب را به چالش میکشد؛ زیرا پر واضح است که با حمایت ترکیه از جداییطلبان چچنی و آذری، جداییطلبان پکک نیز مورد حمایت ایران و روسیه قرار میگیرند و در نهایت، هر سه کشور ایران، روسیه و ترکیه، در جنگ داخلی تضعیف خواهند شد. نکته بعدی که ترکیه باید بداند، این است که دولت ترکیه، سالهاست که با کارت توازنگرایی با ایران و روسیه از آمریکا امتیاز گرفته است و موقعیت خود را بهعنوان یک کنشگر منطقهای تثبیت کرده و حال اگر با سیاست تضعیف ایران و روسیه، بخواهد که در کردستان امتیاز بگیرد، نهتنها به موفقیتی دست نخواهد یافت؛ بلکه موقعیت خود در روابط با آمریکا را نیز تضعیف خواهد کرد. بنابراین جناب آقای اردوغان، آنچه را دنبال میکند، بزرگترین و ویرانگرترین خطای محاسباتی خواهد بود. ازاینرو بهتر است تا دیر نشده در سیاستهای خود تجدیدنظر کند.
پانویس:
*** آنچه در این تحلیل آمد، بخشهایی است از کتاب «ایران، تنها قربانی سیاستهای آمریکا نیست»، که در اسفند سال ۱۳۹۸ در تهران، به چاپ رسیده است.
شرق