اینها را که می بینی
حرف مفت به نرخ روز می زنند
عجب دنیای یاوه ایست!
دروغ حرام است
اما،
از فراز در و دیوار می بارد
می نشیند بر رویاهای خاکستری
افسوس هنوز،
در غیاب توفان و آتش
برنده همه میدانها هستند
زدند به همه جا،
زدند به بانک
زدند به دلار، طلا، زمین
زدند به دریا و جنگل…
زدند به نان شبِ گرسنه گان
بازنده ها را طلسم کردند
و هنوز جادوگر پیر،
رویا می فروشد
و دروغگو دشمن خدا!
ریزه خوار ها،
قدرت پرواز
از بالِ آهن و طناب گرفتند
یاوه می بافند وُ
در کاسهِ خون
ظهر و شب نان
تیلیت می کنند
مثل کفتارها دوره می کنند
و منتظر طعمه اند،
هجوم می آورند
زنده ها را،
زنده ، زنده می بلعند
این اتفاقها همیشه با ماست
ما نامش را گذاشتیم،
اتفاق-
همانطور که در بالا چیزی اتفاق نمی افتد
همه چیز روبه راه است
همه مشغولند
رانتخوارها مشغولِ به کار هستند
نوکیسه،
حرف مفت و قدیمی شده
همه به روز می خورند ،
وال استریت را به تهران آورند
حراف هستند
و خطوطی ناخوانا را مرتب
تکرار می کنند
بازوان قدرتمندی دارند
دهان هر مخالفی را به موقع
با سُرب،
بند و طناب می بندند
در پایین هم،
هیچکس به هیچکس،
رحم نمی کند
جنگل است
(انسان گرگ انسان است)
همینجاست…
باید بیایید تا ببینید.
رحمان — ا ۳۰ / ۱۱/ ۱۳۹۹