از قِبَل کودکان کار
سیمای مردمی را
از دلسوزی های بی مایه آکنده می کنند.
دلسوزی هایی بیهوده
که با ریزش چند قطره اشک
از گوشهٔ چشم هایی به غایت صمیمی
به خاموشی می گراید.
قطرات اشکی
که با آن چشمان توده را نمناک می کنند
تا میل مبارزه را تا حد دلسوزی مضحک
کاهش دهند،
و جیب گشاد خود را
از واریز پول های یا مُفت آکنده تر کنند.
هیهات!
که این نخبگان حقیر
از چه منیّت گل آلودی بهره می برند
تا سفره را برای غارت کنندگان خلق
پهن تر کنند.
تا آنان درو گر خوشه های طلا باشند
و اینان خوشه چین ته مانده های آنان.
نخبه های حقیری
که تنها دم تکان دادن را می آموزند
تا سگ رامی شوند.
سگ رامی که باید
فاصله ای بس بعید را
تا گرگ هاری شدن بپیماید.
مسعود دلیجانی