پیام اخیر مهندس میرحسین موسوی را می توان بیانیه هجدهم او نامید زیرا کاملا در تداوم و پیوستگی با ۱۷ بیانیه قبلی اوست. این پیام چند جمله ای را میتوان بیانیه ای در پاسخ به بیش از ۱۶۰۰ روز اتهامات وارده پیاپی علیه او از بلندگوهای رسمی و غیررسمی و از آغاز حصر تا امروز قلمداد کرد. پیام حاوی چند اصل اساسی و مهم است که نشان از اصرار و تاکید میرحسین بر مواضع پیشین به خصوص منشور جنبش سبز دارد. به اختصار این اصول را مرور میکنیم.
اول– برانداز نیستیم: مهندس موسوی با رد اتهام براندازی تاکید دارد، با وجود همه ظلمها، اجحافات و برخوردهای مغایر با ارزشهای دینی، ملی و انسانی هنوز به لحاظ استراتژیک از همان خط مشی اولیه جنبش سبز یعنی حرکت اصلاحطلبانه ، مسالمتآمیز و ضد خشونت پیروی میکند و با وجود همه اتهامات بیاساس در رسانههای نظام، پاسخ او به سوال استراتژیک «چه باید کرد؟» تنها دموکراتیزاسیون (دموکراسیسازی) است. میرحسین در آخرین روزهای قبل از حصر با انتشار نسخه دوم منشور جنبش همراه با مهدی کروبی این خط مشی را مورد تاکید قرار داد و نوشت: «جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین مدنی را سرلوحه خویش قرار داده است. این جنبش با اعتقاد به اینکه کرامت انسانی مردم اصلیترین قربانی خشونت در فضای تقابلهای نابرابر اجتماعی خواهد بود، ضمن تاکید ورزیدن بر گفتوگوی احترام آمیز متقابل، فعالیت مسالمتآمیز و توسل به راههای غیرخشونتآمیز را ارزش خدشهناپذیر میداند.»
دوم– عدالت و نفی فقر و نابرابری: شاید کاربرد مجدد واژههای «مستضعفان»و «پابرهنگان» به مزاج لیبرالهای امروز ایران خوش نیاید. اما میرحسین با اصرار بر بهکارگیری ادبیات و رویکرد چپ، آن هم در فضایی که رویکردهای اقتصادی دهههای پیش بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در دستور کار دولت و بخشی از اصلاحطلبان کلاسیک قرار گرفته و سرمایهداری تجاری غارتگر چهارنعل در میدان اقتصادی میتازد، اصرار دارد که هنوز دغدغه عدالت، رفاه و معیشت طبقات فقیر و کمدرآمد را دارد و در قامت یک سوسیالدمکرات نقش خود را در حیات سیاسی امروز ایفا میکند. میرحسین قربانیان اصلی تداوم وضع موجود کشور را طبقات فرودست میداند و از این رو در قامت مرجع و عاملیت اجتماعی یک جنبش اجتماعی جدید و در کنار طبقه متوسط برای کاستن از آلام و رنجهای محرومان و پابرهنگان مبارزه میکند.
سوم– جنبش اجتماعی در سپهر عمومی: اعلام آمادگی میرحسین برای حضور در دادگاه و پاسخ به اتهامات وارده را میتوان در تداوم نقش معمارانه او در جنبش سبز قلمداد کرد. او تصریح کرده که برانداز نیست و لذا به عنوان یک اصلاحطلب از حضور در دادگاه برای دفاع از حقوق مردم ایران و تبیین مواضع آگاهیبخش به منظور ارتقای جامعه مدنی، استقبال میکند. بنابراین او دادگاه را به مثابه تریبونی برای گفتوگو با جامعه مدنی محسوب میکند و به عنوان یک اصلاحطلب سبز به استفاده از این فرصت برای تعمیق هویت جنبش و ترویج آن میاندیشد و لذا خود را در دایره تنگ ریشسفیدی و گفتوگو و مذاکره پشت اتاقهای دربسته و توافقات پشت پرده محصور نمیکند و وارد «چانهزنی» و مذاکره دور از چشمهای تیزبین مردم و جامعه مدنی نمیشود.
چهارم- تداوم انحراف از ارزشها: میرحسین بار دیگر خاطرنشان میسازد که وضعیت موجود کشور، به خصوص تعمیق و گسترش فساد و زیر پا نهاده شدن ارزشهایی همچون عدالت، دمکراسی و توسعه نشان از انحرافات پیشین دارد که در گذشته او بارها درباره آنها هشدار داده بود. او به عنوان دیدهبان جامعه مدنی و جنبش اجتماعی، وضعیت کشور را رصد کرده و به غارت رفتن صدها میلیارد دلار ثروت ملی، فساد ساختاری و فرصتهای از دست رفته -به خصوص در دهه اخیر- را محصول عملکرد دیروز و امروز اصحاب قدرت و حاکی از صحت ادعاهایی میداند که او پیش از حصر نسبت به آنها هشدار داده بود. بر همین اساس مهندس موسوی پافشاری بر اصلاح وضعیت موجود را ضرورتی انکارناپذیر و در تداوم مطالبات جنبش سبز میداند.
بنابراین میرحسین در همان مسیری است که خرداد ۸۸ آغاز کرده، از این رو باید اعتراف کرد که بیانیه اخیر وی نیز بر همان مدار مواضع پیش از حصر است؛ نه کم و نه زیاد.
داستان حصر یا محاکمه آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد چالشی است که مسئولان کنونی نظام به سادگی امکان رهاشدن از آن را ندارند. به قول آلبرت انشتین: «هر احمقی میتواند چیزهایی را بزرگتر، پیچیدهتر و خشنتر سازد، اما در مقابل با کمی قریحه -و میزان زیادی شجاعت- میتوان به سوی مخالف حرکت کرد.»
هنوز کمترین نشانهای از این قریحه اندک و شجاعت زیاد در ناصیه مسئولان جمهوری اسلامی مشاهده نمیشود و لذا در بستر بحرانهای متوالی کنونی، تداوم مشی مبتنی بر جنبش اجتماعی و فعالیت و حضور در جامعه مدنی و سپهر عمومی تنها گزینه راهگشا و واقعا موجود است و از این منظر تفاوتی بین ادامه وضع موجود یا برگزاری دادگاه میرحسین و دیگران نیست: هر دو گزینه برای جنبش سازنده فرصت سیاسی است. اکنون راه جنبش روشن است، اما آیا امکان تجمیع عقلانیت و شجاعت در نظام تا آن اندازه هست که راه سومی را در برابر آن قرار دهد؟
کلمه