در کارخانهای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند
بعد از انتخابات مجلس یازدهم و قرار گرفتن مجلس در دست سپاه پاسداران٬ در دور بعدی نیاز به گرفتن صندلی ریاست جمهوری توسط سپاه (امنینی-اقتصادی) مطرح است. ابراهیم رئیسی با شعار “گام دوم انقلاب” و سند تحول قضایی جزییات طرح اش را ارایه داده است. نیروهای امنیتی-اقتصادی از فروردین ماه امسال دست به یکسری برنامه های باصطلاح مبارزه با فساد زدند که شاید در جامعه اعتباری کسب کنند و کلید رمز آن هم مبارزه با خصوصی سازی است٬ در اصل یکسره شدن اقتصاد و رفتن کل اقتصاد زیر پوشش نهادهای مافیای اقتصاد نظامی است. این اقتصاد نظامی امروز با طرح بسیج دانشجویی و عدالتخواه در اصل نیروهای امنیتی را بسیج کرده که نه تنها اعتراضات را کنترل کنند بلکه خود نهادهای امنیتی در شکل دهی اعتراضات مهندسی شده عمل کنند که می توان سلسله برنامه های سازمان تربیت نیروهای امنیتی امام صادق در برنامه آپارات اشاره کرد و فهمید که نیروی امنیتی محفل دال در این دوره مشغول به چکاری شده اند .
بحران خودمانی سازی در کشور که تبدیل به سلطان سالاری یا استثمار اقتصاد بدون جوابگویی (کلوپتوکراسی) در کشور شده٬ شرایط را بسیار پیچیده کرده است. این بحران خودمانی سازی اگر با کشته شدن مه آفرید خسروی در فولاد خوزستان راحت بنفع منافع مادی نیروهای مافیای اقتصادی تمام شد. اما در این دوره با یک مشکل سیاسی اقتصادی درگیر است و خودمانی سازی با بن بست روبرو است. چون خصوصی سازی بدون مدیریت یعنی از بین رفتن موسسه اقتصادی و اشتهای سیری ناپذیر ۴ درصدی ها در ایران که هر کدام همزمان هیات مدیره بیست هلدینگ هستند جواب نمی دهد. نیروهای امنیتی برای گذر از این بحران باید حرکات خود را سنجیده تر پیش ببرند. از آنجاییکه موضوع اختلاس شرکت نیشکر هفت تپه موضوع روز است. در این راستا ما به دو بنگاه اقتصادی و حرکات قوه قضاییه و عکس العمل های نیروهای درگیر اشاره می کنیم. همزمان با دادگاه صاحبان شرکت نیشکر هفت تپه ما شاهد دادگاه شرکت دشت مغان هم هستیم. دو نهاد اقتصادی مشابه با دو رویکردی مشابه در خصوصی سازی در دو جغرافیای دور اما خبرها و نظرها یکی است. سایت خبرگزاری دانشجو در فروردین نوشت٬ ” صدیف بدری، نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی خبر تشکیل هیات تحقیق و تفحص مجلس از نحوه واگذاری کشت و صنعت مغان را در ۱۹ فروردین امسال به رسانهها اعلام کرده است و از طرف دیگر به گفته بیغاله، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اردبیل، این هیات طی چند هفته گذشته در محل اراضی این شرکت حضور یافته اند. اما اینکه چرا تاکنون نتیجهای از این بازدیدها هنوز به رسانهها و مردم اعلام نشده، جای سوال است.” اما نامه کارگران کشت و صنعت مغان در ۱۵ مهر ماه به رهبری دارای چه پیامی است٬ حمایت از خصوصی سازی یا داشتن کار؟:” برخی جریانها در پی بیکار کردن سه هزار کارگر هستند! به دلیل اینکه بخش خصوصی شیرینعسل کارآفرین نمونه، صادرکننده برترکشور و دارای اهلیت میباشد که بعد از تحویل کشت و صنعت مغان را متحول کردهاند و همین عملکرد بخش خصوصی امید و نشاط را در این خطه زرخیز مغان و استان اردبیل به ارمغان آورده است که در عرض ۱۵ ماه راه بیش از یک دهه را در این برهه اقتصادی رفتهاند و در این میان افرادی که شبانهروز با هیاهو و غوغاسالاری در فضای مجازی و دیگر تریبونها درصدد به هم زدن آرامش منطقه و ما کارگران هستند؛ بنابراین این افراد معلوم الحال به هیچ عنوان سخنگو و نماینده ما نیستند بلکه آنها مخالف سرمایهگذاری و آبادانی در منطقه و ایران اسلامی هستند.” چند روز پیش خبربان اعلام کرد ” احمد توکلی روز چهارشنبه با ارسال نامهای به علی القاصیمهر دادستان تهران خواستار توقف موقت معاملات سهام مالکان و سهامداران اصلی شرکتهای زیرمجموعه شیرین عسل و ممنوعیت افزایش سرمایههای این شرکتها تا تعیین تکلیف نهایی واگذاری شرکت کشت و صنعت مغان شد.”
در این بین دو گرایش اقتصادی درون حکومتی که بازار مکتب شیکاگو و بنگاههای اقتصادی سپاه پاسداران را نمایندگی می کنند در تکاپو هستند. عادل قربانی، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اردبیل ادعا می کند که : “کشت و صنعت مغان تاوان نقصان دموکراسی را داد چرا که افرادی که به رای مردمی نیاز داشتند و برخی جریانهای سیاسی بدون در نظر گرفتن عقلانیت اقتصادی و منافع بلند مدت، با سوار شدن بر موج احساساتی که توسط عده ای برخاسته بود بخاطر رای، از در مخالفت بر آمدند در حالی که معتقدم به جای ابطال، به دنبال اصلاح روند واگذاری و مشکلات ساختاری که احیانا اگر وجود داشت می رفتند بهتر از آن بود که باز این بنگاه اقتصادی را به دامن دولت باز گردانند.” و معتقد است ” عواقبی چون بالا رفتن ریسک سرمایه گذاری سرمایه داران در دیگر مزایدههای خصوصی سازی و عدم تمایل به سرمایه گذاری را به همراه داشته باشد؛ این گونه رفتارها میتواند به یک بدعت تبدیل شده و چه بسا خصوصی سازیها را با مشکل مواجه سازد.”
در رابطه با هفت تپه شرایط اقتصادی مشابه همان چیزی است که در دشت مغان وجود دارد٬ چون امکان نظر سنجی وجود ندارد ولی می توان از افرادی که در بخش های متفاوت فعالیت می کند سوال کرد که دوستی نوشت ” کارگران قدیمی وبا تجربه این شرکت هنوز دوران ۵ ماه پرداخت نشدن حقوق ؛ دوسال بازنشسته نشدن کارگران از طریق طرح زیان اور ؛ کاهش اضافه کاری روزانه ؛ تعدیل نیرو با استخدام نکردن کارگر جدید وایجاد پیمان کاران که کارگران را به استثمار کشیده و بیمه آنها را پرداخت نمیکردن ؛ ناکارامدی مدیران نالایق وغیر متخصص ؛ به تاراج دادن دستگاهها و ماشین الات سنگین و کاهش تولید به ۱۰ هزارتن ؛ فضای بی سابقه امنیتی وباتون خوردن های مکرر درسطح شهر و برخورد قضایی بیسابقه تاریخی واخراج کلیه رهبران خود در سندیکای نیشکر هفت تپه را فراموش نکردند. درخصوص موضوع بررسی خلع ید کارفرمای نیشکرهفت تپه توسط هیات داوری باید بدانیم که وضعیت اقتصادی مملکت و شرایط تحریمی و کرونایی وفساد گسترده مسئولین حکومتی شرایطی بوجود اورده است که مطالبه اول و آخر کارگر نیشکر فقط دریافت حقوق باشد که خاندان اسدبیگی بخوبی بعد از ان اعتصاب ۷۳ روزه دارند ان را انجام میدهد. درستش هم همین است تا زمانی که حقوق کارگر توسط کارفرما حالا چه دولتی باشد یا خصوصی وهرکارفرمایی به موقع پرداخت شود دلیلی ندارد وارد فاز خلع ید شده و با کسانی که بدنبال منافع وجنگ جناحی هستند وهفت تپه رامیدان زور ازمایی قرار داده اند به نیروی پیاده نظام انها ویا به شعبان بی مخ انها تبدیل شوند. ” اتفاقا همین بحث را کم و بیش می توان در نظرات فعالین کارگری هم دید که می گوییند ” لطفا” از کارگران بعنوان ابزار استفاده نکنید تا یک جناح دیگر سرمایه داری قدرت اقتصادی را تصرف کند. استفاده ابزاری از کارگران سم کشنده ای است که جنبش کارگری را آلوده خواهند کرد . کنترل کارگاه و یا کارخانه در این شرایط ایران دست هر کسی باشد ، به حال ما کارگران فرقی ندارد. ما کارگران خواستار لغو مالکیت خصوصی و دولتی هستیم و برای رسیدن به این امر مهم سالهاست که مبارزه کرده و خواهیم کرد. دست به دست شدن مالکیت کارگاه و یا کارخانه میان جناح های سرمایه داری هیچ سودی برای ما کارگران ندارد.”
بخاطر نبود تشکل در دشت مغان کسی زیاد بحثی مطرح نمی کند. ولی بخاطر سنت تشکل در هفت تپه٬ موضوع مدیریت و خصوصی سازی به مرحله ای رسیده که برای به بیراه کشاندن آن هزاران مدعی نظری جلو افتاده است. مرتضی کاظمی که باصطلاح دکترای اقتصاد دارد و بعنوان تحلیل گر “اقتصاد و “توسعه” در سایت های نود اقتصادی٬ ویستا٬ تابناک٬ مهر مرتب نظر می دهد و بطور متناوب در تلگرام اش نظر سنجی می کند و دانش آموخته دانشگاه یو پی ام مالزی٬ امروز تبدیل شده است به حسن عباسی استراتژیست یا کسینجر جوان که در ایران او را شومن می نامند٬ مطالبی را می گویید که اگر مزاح نباشد ولی نشان از درک اقتصادی کل نظام است. او در حوزه اقتصاد در تمامی موضوعات نظر دارد و با او مصاحبه می کنند و ملغمه ای است از همه چیز و هیچ چیز٬ این نظریه پرداز حکومتی کپی برابر اصل همان دانشگاه کشاورزی یو پی ام است. دانشگاهی که در ۸۵ سال گذشته بیشترین تحقیقات اش در زمینه شیمی کشاورزی و پروسه-پردازش مواد غذایی است. کاظمی در زمینه مالیات و تورم نظراتش بیشتر شبیه پردازش مواد غذایی است تا علم اقتصاد. کسی که معتقد است برای من مهم نیست دلار ۵۰ هزار تومان باشد برای من مهم است که بتوانم بخرم.”٬ خطاب به امضا کنندگان نامه ۲۵ نفری به روحانی چند نگرانی دارد ٬ “که چرا متهم اصلی تورم بازار است” نگران است که چرا بازار ارز متهم است٬ چرا بازار سکه را متهم می کنند” چرا دلار فروش ها را دستگیر کرده اند؟ با شناخت از بازار معتقد است “عوارض (مالیات) بر خودروهای وارداتی، شبیه به دزدیِ سرگردنه و در واقع، زورگیری است.”
در چند وقت گذشته نیروی اش را بر روی مساله هفت تپه گذاشته٬ تماس می گیرد٬ نظر سنجی می کند و بلندگو هم دارد و نظرات اش پخش می شود. ایشان در مقاله سلبریتی های کارگری مظلوم نمایی می کنند. بسیار از بخش خصوصی دفاع می کند مدعی است ” اگر بخواهیم واقعنگر باشیم، در بعضی موارد، فعالیت بخشی خصوصی در کشور غیرممکن شده است. به نظر من، خریدار هفتتپه هم اشتباه کرد که این بنگاه را با آن شرایط خاص تحویل گرفت، که بیشتر ناشی از عدم شناخت از فضای سیاسی اجتماعی ایران بوده است و به منطقه خطرناکی ورود کردند. اگر فرد دیگری هم ورود کند، باز هم گیر میافتد؛ مگر اینکه اتفاقات متفاوتی بیفتد، ” و یادداشت تلگرامی خودش که در چهارم دی آمده برای پیش زمینه مناظره جمعه پنجم دی خود که در ایسنا گرام برگذار کرده استهمان پیشنهاد هو لدینگ سدید را به صورتیی دیگر ارائه میدهد و میگوید ” اگر کارگران علاقهمند هستند این شرکت را تحویل بگیرند. چه ایدهٔ پرریسک و خوبی! به نظرم لازم است شرکتی (سهامی یا تعاونی) تشکیل و این شرکت را تحویل بگیرند. برای اینکه پوست در بازی داشته باشند لازم است سرمایهگذاری سنگینی در حد صدها میلیارد تومان انجام دهند و با فعالیت شبانهروزی این بنگاه را بعد از دهها سال زیاندهی به بنگاهی سودآور تبدیل کنند. چنین اتفاقی به نفع همه است. آقای به عنوان یک سلبریتی کارگری میتواند سوسیالیستها، کمونیستها و برابریطلبهای ایران را به منظور سرمایهگذاری و مشارکت در حل مشکلاتی که سالهاست گریبانگیر یک شرکت دولتی بوده بسیج کند و تئوریهای سوسیالیستهای این مملکت را آزمون کند. به نظرم فرصت خوبی است. بسیار خوشحال میشوم این فرصت تاریخی در اختیار این بزرگواران گذاشته شود تا پساندازهایشان را از طریق خرید سهام در اختیار کارگران بگذارند و با سرمایهگذاری در این بنگاه اثبات کنند.”
سوسیالیست ها و کمونیست ها در چه زمانی مالکیت سرمایه داران را بر ابزار تولید به رسمیت شناخته اند که امروز بیایند بابت آنچه که متعلق به خودشان است پول بدهند و آن را از عاصبان بخرند و بخواهند که در نظم و نظام غیر انسانی سرمایه داری رقیب سر مایه داران بشوند؟
این پیشنهاد کاملا مشخص است صدها میلیارد تنها در دست هلدینگ های وابسته به نهادهای نظامی است. اما در مورد سوسیالیست ها و کمونیست ها باید به این آقای متخصص گفت مگر سوسیالیست ها و کمونیست ها سرمایه دارند که وارد بازی رقابت سرمایه داری بشوند. کاملا مشخص است که اگر به فرض محال چنین اتفاقی بیافتد از همان روز اول سرمایه داران با رساندن تعرفه شکر به صفر و دادن سوبسید به واردات آنها را ورشکست خواهند کرد. بازار در دست آنها نیست٬ بلکه در دست سرمایه داران بزرگ است. قطعا بانکها به آنان وام نخواهند داد٬ اگر کمونیستها و سوسیالیستها این چنین سرمایه ای میداشتند که دیگر سرمایه دار میشدند و باز همان استثمار و بهره کشی حرف اول را میزد دیگر چرا سوسیا لیست و کمونیست باشند بلکه قهرمانان بازار میشدند. سوسیالیست ها و کمونیست ها مالکیت سر مایه داری را قبول ندارند که بخواهند آن را از سرمایه داران بخرند و اساسا مالکیت این مجموعه و مجموعه های دیگر را متعلق به کارگران میدانند که به وسیله سرمایه داران غصب شده است.
یکی از فجایع ۴۲ سال گذشته حکومت تنها قتل عام کمونیست ها نبود بلکه وارد کردن افراد بی سواد و ناآگاه تحت نام اقتصاددان در عرصه سیاسی بوده است و متاسفانه فضای شعاری نیروهای مخالف امکان رشد به این نااقتصاددانان داده است. این نوع افراد به اصطلاح متخصصین بهتر است کمی هم مطالعه کنند٬ از نظر سوسیالیستها و کمونیستها کلیه سرمایه ها دسترنج کارگران است که بخشی از آن سرمایه ها، کار مادیت یافته و کار گذشتگان است و بهره کشی از نیروی فروخته شده کارگران است که امروز به صورت سرمایه در آمده است و بخشی هم کار زنده است که روزانه سرمایه را و یا همان کار مادیت یافته را تبدیل به ارزش میکند . بدون کار زنده تمامی سر مایه ها تبدیل به زباله میشود٬ اگر کارگران هیچ کاری بر روی سرمایه انجام ندهند در مدت کوتاهی تمامی مواد اولیه و ماشین آلات به زباله تبدیل خواهد شد . این مدافع سرمایه داری آنقدر درک ندارد که بداند سوسیالیست ها و کمونیست ها سر مایه گذار نیستد بلکه خواهان باز گرداندن سر مایه های غارت شده به دستان صاحبان واقعی آن هستند که همان کارگران و زحمتکشان اند . تمامی هفت تپه محصول کار نیروی کار است و بدون کار کارگران و گذشتگانشان قبلی آنان آن جا تنها زمینی بایر بود که تنها با کار چند نسل گذشته به کارخانه و زمین کشاورزی تبدیل شد و امروز هم این کارگران هستند که آن سرمایه ها را به ارزش تبدیل میکنند. این به اصطلاح متخصص که حتی درس های همان دانشگاه سرمایه داری را هم با تقلب نمره آورده است گمان میکند که سوسیالیستها و کمونیستها آن قدر نادان اند که همانند یک شریک وارد رقابت با سرمایه داری بشوند و بخواهند در یک سیستم غارتگرانه سرمایه داری با بقیه سرمایه دارانی که تنها کارشا ن غارت کار زنده و کار مادیت یا فته است و حمایت پلیس و نیروهای نظامی و دادگاه ها و… را دارند وارد رقابت با سر مایه داران بشوند . اگر کارگران کار نکنند افرادی مثل ایشان حقوقشان را از کجا بیاورند؟ تصور کن که از فردا روز کارگران دست از کار بکشند و تمامی سر مایه ها و یا همان کار گذشتگان عاطل و باطل بماند. همان موسساتی که به ایشان حقوق میدهند که از نظامشان دفاع کند دیگر به ایشان و امثال ایشان نه تنها نیازی ندارند بلکه باید به التماس لقمه ای نان درکوی و برزن کارگران بگردند. اگر کارگر همه ارزش تولید شده خودش را بتواند تصا حب کند دیگر چیزی برای امثال ایشان نمی ماند. این نیروهای نظامی و انتظامی و دستگاه سر مایه داری است که با زور دسترنج کارگران را تصا حب میکند و به مزدورانی همانند ایشان میدهد که بنشینند و این چنین خزعبلاتی را به نام علم و تحقیق تحویل کسانی همانند خودشان بدهد و فکر کند که دیگر سوسیالیست ها و کمونیست ها را آچمز کرده است.
دانشگاه های ام یو پی شاید به ایشان گفته مکتب سوسیالیست ها و کمونیستها وجود ندارد و دیگر کسی منکر مالکیت خصوصی بر ابزار تولید عمومی نیست٬ ولی یکبار دیگر ایشان باید برود درس هایش را دوره کند٬ این جا مردود شده است. وضعیت ایران تفاوت دارد٬ روشن است که هدف از چنین پیشنهادی دادن چند سهم بی ارزش به کارگران است که در مقابل همان سهام چند صد میلیاردی را محافل قدرت در دست بگیرند و چند سهامی هم به چند کارگر بدهند و رقیب را از میدان خارج کنند و در انتها نقشه کلی را که همان تصاحب موسسات بزرگ اقتصادی توسط نهاد های خاص است را به پیش ببرند. وظیفه نیروهای عدالتخواه حمایت از مبارزات کارگری است و در این راه مبارزه نظری درست مهم است و نه قرار گرفتن در بازیهای مهندسی شده نهادهای امنیتی.
مهدی کوهستانی
دی ماه ۱۳۹۹