مدیرکل آموزشوپرورش برخی استانها در روزهای گذشته اطلاعات و آمارهایی از دانشآموزان بازمانده از تحصیل اعلام کردند؛. دانشآموزانی که بهدلایل متعدد یا اصلاً وارد نظام آموزشی نشدند یا اینکه برای مقطع بعدی ثبتنام نکردند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همدلی ، در یک مورد قاسمعلی خدابنده، مدیرکل آموزشوپرورش خراسان رضوی به ایرنا گفت که «سال گذشته ۱۳هزار دانشآموز ترک تحصیلی داشتیم، درحالیکه این آمار طی امسال به ۴۰هزار نفر افزایش یافته است.» در تحولی دیگر حسنعلی اصغری، مدیرکل آموزشوپرورش قزوین هم به خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته «دو هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل داریم که از این تعداد یکهزار و ۲۲۷نفر در مقطع متوسطه و ۷۷۳نفر در دوره ابتدایی هستند.»
همچنین آذرماه سال جاری کوروش مودت مدیرکل آموزشوپرورش خوزستان در گفتوگویی با ایلنا یادآور شد که «از میان ۹هزار دانشآموز ترک تحصیلی، تعداد ۴هزار و ۵۰۰نفر به تحصیل بازگشتهاند.» و این یعنی در خوزستان 4500نفر دانشآموز از تحصیل بازماندهاند. اواخر ماه گذشته هم اسماعیل حسین زهی، نماینده مردم خاش در مجلس شورای اسلامی از وجود 110هزار بازمانده از تحصیل در سیستانوبلوچستان خبر داد. همه اینها درحالی است که هنوز یک آمار منسجم درباره تعداد واقعی دانشآموزان بازمانده از تحصیل در ایران وجود ندارد.
یکی از دلایل این تشتت نبود تعریف مشخص از دانشآموز بازمانده از تحصیل است. اوایل سال 98 مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی با عنوان «بررسی مسئله بازماندگی از تحصیل و بیسوادی در نظام آموزشوپرورش ایران» تعاریف مختلف سازمانها را از این پدیده ارائه کرد. در یک تعریف که مدنظر معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون و رفاه اجتماعی است، آمده «کودکان 6تا11سالی هستند که به هر دلیلی به مدرسه نرفتهاند، یا در گذشته در مدرسه بودهاند ولی مدرسه را ترک کردند.»
شاید به استناد همین تعریف بود که شهریور امسال محمد شریعتمداری، وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی همزمان با شروع سال تحصیلی گفت «در طرح شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی قبل(98-99) 147هزار بازمانده از تحصیل شناسایی شدند.» اما با این تعریف تعداد دانشآموزان بیشتر از 11سال که از تحصیل بازماندهاند جز آمارها محسوب نمیشوند.
مثلاً آخرین گزارش مرکز آمار نشان میدهد نرخ ترک تحصیل در دوره متوسط اول(سنین حدود 12سال) در سال تحصیلی 93-94 از 2.78درصد به 4/4درصد در سال تحصیلی 97-98 رسیده که روند افزایشی داشته است. اما با تعریف بالا این تعداد ترک تحصیل را نباید جزء دانشآموزان بازمانده از تحصیل محسوب کرد. این درحالی است که محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزشوپروزش در گفتوگویی با روزنامه همدلی معتقد است تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل به حدود 3میلیون نفر میرسد.
در گزارش سال قبل مرکز پژوهشهای مجلس هم آمده که «آمارها در مورد كودكان بازمانده از تحصيل متشتت و ناهمگون هستند كه به سادگي نميتوان گفت در حال حاضر بازماندگان از تحصيل چند نفرند؟ جمعيت بازماندگان از تحصيل با دامنه مصاديق متعدد، از يكصدوسي هزار تا بيش از سه ميليون نفر گزارش شده است. اين درحاليست كه اطلاعات مربوط به تعداد كودكان معلول بازمانده از تحصيل و كودكان فاقد هويت(بيشناسنامه)تفكيك نشده و در اختيار نيست. اما یونسکو در یک تعریف محدوده سنی دانشآموزان بازمانده از تحصیل به هر دلیلی را حدود سن پیش دبستانی تا دوران متوسطه (6-18) درنظر میگیرد.
به استناد این تعریف بسیاری از گزارشها از جمله همین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس بهسراغ آخرین سرشماری سراسری ایران در سال 95 رفتند. مطابق این سرشماری تعداد افراد 19 – 6 ساله كه بهطور كلي خارج از مدرسه هستند(يا بيسواد هستند يا در حال حاضر تحصيل نميكنند)، 2.386.120 نفر است كه 14.7درصد كل جمعيت واقع در گروه سني 19 – 6 ساله كشور را تشكيل ميدهند. همه اینها نشان میدهد تعداد دانشآموزان بازمانده از تحصیل در ایران به عدد و ارقامی حدود 3میلیون نفر میرسد که برخی نهادهای مستقل هم بهآن اشاره کردهاند.
با این وجود باید پرسید دلیل این بازماندگی چیست؟ درهمینباره، نیکنژاد گفت: «در ایران چند علت برای بازماندن دانشآموزان از تحصیل وجود دارد که عموماً مشکلات اقتصادی و نبود امکانات در برخی مناطق است. در این سالها آموزش هزینهبر شده و خانوادهها پول ندارند از تحصیل فرزندانشان حمایت کنند. این را هم باید درنظر گرفت که یکسری از خانوادهها در برخی مناطق به بچهها بهعنوان نیروی مولد نگاه میکنند، این مسئله در مورد پسرها بیشتر مصداق دارد، طوریکه وقتی به یک سنی میرسند باید درآمدزا شوند یا در روستا به خانواده کمک کنند.»
او درباره دختران بازمانده از تحصیل ادامه داد:«از طرفی باز هم بهدلیل مشکلات اقتصادی در برخی مناطق دخترها را به عنوان نیروی مصرف کننده میشناسند و منتظر هستند در یک سنی دخترشان ازدواج کند تا از هزینههای زندگی کاسته شود. همچنین درخصوص دخترانی که نمیتوانند مدرسه بروند خیلی مواقع تکرار میشود که خانواده آنها بهلحاظ فرهنگی دوست ندارند دخترانشان درس بخواند، اما این را بیشتر توضیح نمیدهند، این موارد فرهنگی که گفته میشود اصلاً بهاین معنی نیست که خانوادهها دوست ندارند دخترشان درس بخواند بلکه آنها با توجه به فرهنگ و اعتقاداتی که دارند دوست ندارند دخترشان در مدارس مشترک با پسرها درس بخواند. بنابراین شاید تا کلاس ششم این مسئله را تحمل کنند اما حساسیتهای فرهنگی بهآنها اجازه نمیدهد دخترشان از یک سنی کنار پسر درس بخواند بنابراین امکانات آموزشی مجزا برای این دخترها برای ادامه تحصیلشان باید وجود داشته باشد که ندارد.»
این کارشناس آموزشوپرورش بیان کرد: «در دورههای مختلف بهشیوه روستا مرکزی برای دانشآموزان امکانات تحصیلی فراهم شده است، دخترها باید از روستاهای مختلف به آن روستای مرکز بروند، خانوادهها شاید تحمل داشته باشند پسرشان در این مسیر رفتوآمد کند، اما معمولاً اطمینان نمیکنند که دخترشان را در این مسیرها برای تحصیل راهی کنند.»با این وجود جدا از مناطق روستایی در برخی مناطق شهری هم شاهد دانشآموزان بازمانده از تحصیل هستیم. نیکنژاد در پاسخ به این مسئله عنوان کرد:
«در برخی موارد هم بهدلیل اینکه بازار کار وجود ندارد و عموما تحصیل کردههای ما بیکار هستند بچهها تصمیم به ترک تحصیل میگیرند، یعنی انگیزه از خانوادهها و بچهها گرفته میشود، آنها واقعاً بهاین فکر میکنند که درس بخوانند که بعدش چکار کنند، بنابراین تصمیم میگیرند از حالا دنبال یک شغل بروند، من بهعنوان یک معلم بارها دیدهام که دانشآموز انگیزه تحصیل ندارد، اما برعکس انگیزه کار کردن داشته است..»درچنین وضعیتی بهنظر میرسد دولتها باید بتوانند امکانات آموزشی مناسبی در اختیار خانواده این گروه از دانشآموزان قرار دهند، نیکنژاد با اشاره بههمین مسئله بیان کرد: «اگر دانشآموزی از تحصیل بازمیماند دولت وظیفه دارد بهعنوان اینکه یک شهروند باید پرورش دهد آن امکانات اولیه را برای خانوادهها فراهم کند تا فرزندانشان به تحصیل برگردند.
متاسفانه ما در دولتهای متعدد چندان حمایتی برای بچههای بازمانده از تحصیل ندیدیم، شما درنظر بگیرید ما در یکسری از کشورها پروژههایی داریم مانند اینکه دانشآموز به صرف اینکه مدرسه میرود یک حقوقی برای او درنظر میگیرند، یعنی این پول را به خانواده او میدهند تا بخشی از هزینهها را تامین کند.ما حداقل میتوانستیم برای برخی خانوادهها که بهدلایل اقتصادی از مدرسه رفتن فرزندشان جلوگیری میکنند حمایتهای اینچنینی داشته باشیم.» وی در ادامه با اشاره به بودجه آموزشوپرورش گفت:
«بهنظرم دولت برای این مسائل برنامه مشخصی ندارد، حتی برعکس بیشتر بار آموزش را بهدوش خانوادهها میاندازد. برای مثال بگویم، ما در بودجه مدارس یک ردیفی داشتیم بهعنوان بودجه شیر برای تغذیه دانشآموزان، اما آهسته آهسته عدد این بودجه در گذر زمان رنگ باخت و از 200میلیارد افزایش پیدا نکرد، ضمن اینکه اجرا هم نشد، سال قبل دانشآموزان 5ماه مدرسه رفتند اما یک لیوان شیر هم به آنها داده نشد، میخواهم بگویم وقتی به سلامتی بچهها توجهی نمیشود چهطور میشود از بودجه انتظار داشت که به دانشآموزان بازمانده از تحصیل توجه کند؟ معتقدم دولتها هیچ برنامهای برای بچههای بازمانده از تحصیل ندارد. احتمالاً دغدغههای سیاسی بیشتری دارند که خیلی به آموزش توجه نمیکنند.»
سلامت نیوز