شب یلدا، آنچنان که پیشینیان بما گفتند و علم برای ما اثبات کرده بلندترین شب سال است و حتما این بلندترین شب سال مجال مناسبی است برای جشن و سرور و شب نشینی گپ و گفت و تناول خوردنی ها و نوشیدنی هایی که محفل را گرم می کند.
اما ساده اندیشی محض است ، اگر تمام فلسفه این شب را در طولانی بودن آن بدانیم و اصلا طولانی بودن شب و ظلماتش چه جای سرور و پایکوبی دارد؟
همچنان که هر کنش انسانی هدفی را دنبال می کند و دارای دو مجموعه اهداف و وسائل و ابزار های رسیدن به این اهداف است، مناسک گرایان نیز کسانی هستند که مجموعه اهداف عمل را فراموش کرده و خود را درگیر وسائل می کنند.
شب یلدا فرصتی است برای شادی و شادکامی اما این همه نه هدفی در خود بلکه جشنی است بپاسداشت دیالکتیک طبیعت که زاده شدن روز را از دل طولانی ترین شب سال نوید می دهد.
از این رو است که در پَس پُشت مناسک شادی بخش یلدا می توان میان طبیعت و زندگی اجتماعی انسان به عنوان یک موجود ذی حق و ذی شعور پیوندی و درس آموز برقرار کرد.
یلدا یادآور پیام طبیعت به انسان است .این پیام که ظلمات موقتی است و این امید که در طولانی ترین شب که روز را مجالی نیست روشنایی زاده می شود، رشد می کند، بالنده می شود و روزها و ماه های پیش رو گرمای خود را نه تنها بر شب که بر پیکر سرد و بی جان طبیعت چیره می کند .این امید برای محبوسی در بند دو چندان است.
چرا که هر روز و هر شب را به امید زنده است .
.امید به اینکه همه چیز تغییر خواهد کرد
خسرو صادقی بروجنی|
زندان اوین