مطالبه عدالت خواهی به مدد دو جریان اجتماعی کارگران و دانشجویان( از طیف های مختلف سیاسی)،بارها حضور عینی در عرصه اجتماعی داشته است و خود را به مثابه جنبشی عرضه کرده اند که «پا» در خیابان دارد.
مطالبه اعدام نکنید، مطالبهای است که نشان داده قدرت بالای در بسیج افکارعمومی دارد و توانسته طیف های مختلفی را در یک صف واحد قرار دهد و از این حیث می توان آن را صدای وجدان رنج کشیده جامعه قلم داد کرد،به مثابه « روح» جنبش های اجتماعی کنونی.
عدالت خواهی،مبارزه برای حق حیات (اعدام نکنید)،حفظ محیط زیست و مطالبه صلح و مدارا چهارخواستهای ست که جامعه مدنی ایران در دو سال اخیر، به طور پیوسته برای تحقق آن تلاش کرده است؛آنهم در شرایطی که جریان اصلاح طلبی در سرگیجی و انفعال بسر می برد و جریان براندازی در رویا و توهم.
طیف وسیعی از براندازان چشم به اراده کاخ سفید ترامپ دوخته اند و مواضع سیاسی خود را با فرمان واشنگتن تنظیم می کنند و طیفی از اصلاح طلبان نیز چشم به اراده بیت رهبری دوخته اند و در انتظار لطف ارباب اند تا دوباره فرصت کنش ورزی سیاسی را برای آنها مهیا کند؛در این میان اما در لایه های اجتماعی جامعه در طبقات مختلف،توافقی عمومی و منشور جدیدی برای کنش ورزی در حال شکل گیری است که فارغ از بازی قدرت محور دو جناح نامبرده، معطوف به کاهش رنج مردم و تحقق مطالبات آنها در حال کنش ورزی و خلق ارزش های مشترک است.
مطالبه عدالت خواهی به مدد دو جریان اجتماعی کارگران و دانشجویان( از طیف های مختلف سیاسی)،بارها حضور عینی در عرصه اجتماعی داشته است و خود را به مثابه جنبشی عرضه کرده اند که «پا» در خیابان دارد.
مطالبه اعدام نکنید، مطالبهای است که نشان داده قدرت بالای در بسیج افکارعمومی دارد و توانسته طیف های مختلفی را در یک صف واحد قرار دهد و از این حیث می توان آن را صدای وجدان رنج کشیده جامعه قلم داد کرد،به مثابه « روح» جنبش های اجتماعی کنونی.
مطالبه حفظ محیط زیست،گرچه دغدغه الیت های نخبه جامعه ما است،اما مطالبه ای ملی است که متاسفانه نسبت به هر دو مطالبه قبلی، در هر دو عرصه حقیقی و مجازی، حضور ضعیف تری داشته است ولی مطالبه ای است که به افق های دور و انسانی نظر داد و می توان آن را نماد «آینده نگری» جنبش های اجتماعی ایران دانست .
مطالبه صلح و مدار درعرصه داخلی و بین المللی، گرچه تاکنون صدای قویای در عرصه اجتماعی نداشته است،اما هم در سنت های ما ریشهی استواری دارد و هم مطالبه ای «بخردانه» است بویژه در وضعیت پرتنش خاورمیانه کنونی و فضای پر از خشم و نفرت سیاست داخلی؛این مطالبه که به اشکال مختلف در سطح نخبگان سیاسی و فرهنگی ما تبلیغ می شود می تواند بعنوان نماد «خرد ورزی» جنبش های اجتماعی تصور شود.
این مطالبات برآمده از دل جامعه ایران به تدریج دارد گفتمان ناکارآمد جریانات سیاسی اصلاح طلب و برانداز را به حاشیه می ببرد و ارزش های انسانی تری را برای کنش ورزی تثبیت می کند.تثبیت و نهادینه شدن این ارزش ها در جامعه، فضای دوقطبی سیاست ایران را به نفع مردم تغییر خواهد داد،فضای دوقطبی کنونی تقویت کننده سیاست های ماکیاولیستی و حذفی است که نیروهای اجتماعی را به نفع یکی از قطب های قدرت (مدافعین استبداد داخلی یا موافقین دخالت خارجی) قربانی می کند.
جامعه مدنی امروز زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی و شرایط بن بست سیاسی، در غیاب استراتژی ملی و راهبردی احزاب و گروه های سیاسی،شالوده جنبشی های را بنانهاده که همچون یک پیکره اجتماعی واحد جلوه می کند،پیکره ای که«پا»یش عدالت خواهی است،«روح » اش حفظ حیات است و افق«آینده نگر»ی اش حفظ محیط زیست و«خرد»ش تحقق صلح و مدارا است.
پرسشی که امروز فعالین جامعه مدنی می تواند در مقابل خود قرار دهند این است که، چگونه می توانند در تثبیت و تبلیغ این ارزش ها انسانی کوشا باشند و از آن مهمتر چگونه می بایست این جنبش ها را حول یک شعار و کنش ملی در کنار هم قرار دهند تا از دل همبستگی این جنبش ها، قدرتی برای تغییر وضع موجود شکل بگیرد.تغییر زمانی ممکن می شود که جامعه مدنی خود مبدع راه و خالق ارزشهای آن باشد نه اراده قدرت های برتر، به مدد پول و رسانه.