هنوز خیلی مانده به هشت شهریور . مادران نوید ازادی می دهند می گویند قرار است عفو عمومی بدهند وهمه زندانی های سیاسی را ازاد کنند . دارند پرونده ها را زیر ورو می کنند به زودی خبر های خوش خواهد رسید به زودی درهمه زندانها باز خواهد شد و گلهای ازادی شکفته می شوند. هنوز زود است اب سرد بر روی این اتش امید و انتظار پاشیده شود .هنوز ته دل مادران زندانی ها امید سو سو میزند با هم پچ پچ می کنند می ترسند ترسشان را بر زبان بیاورند .ممنوع الملاقات تنها واژه ای است که دهان به دهان می چرخد وسایه شومش را بر سر خانه های زندانی ها افکنده بود ترسی مهیب همراه با کور سویی از امید .نگران نباشید ممنوع الملاقات کردن ترفندی است برای ازادی …….تنها دلخوشی…..به راستی بر زبان اوردن بعضی واژه ها جرات می خواهد .نه هنوز زود است بگذارید دلخوش باشند مست شان کنید بی هوششان کنید اما دل خوشی این چند روزه را از انها نگیرید بگذارید در عالم بی خبری با بچه هایشان راز و نیاز کنند بگذارید ان ها را زنده تصور کنند هنوزکه چیزی نشده به زودی ازاد خواهند شد .کم کم نگاه ها به افق خیره می شود این سوال مثل مارهفت سر در ذهن ها چنبره زده که چه خواهد شد بی خبری تا کی؟؟؟…….مادری می گفت من از فرط استیصال به فالگیر پناه بردم .او گفته هر دو دخترت در جای خوبی هستند دلشان روشن است به زودی خبر های خوشی خواهد رسید.آه شاید خبری بیاید که خبری در راه است. مادر دیگری می گفت خواب دیدم تخم مرغی را شکسته ام و درونش خالی بود به او گفتم تخم مرغ تعبیرش زندان است که خالی میشود نگران نباش به زودی زندانی ها ازاد خواهند شد وزندان ها خالی میشوند .هنوز شهریور نشده بود که عزیز مادر نازنین اصغر به من گفت که زن همسایه شان خواب دیده اصغر با پسر شهید او با هم در باغ بزرگی هستند . میگفت یعنی …..به او گفتم پسر شهید خانم همسایه حتما خواسته خبر خوشی بدهد حتما اصغر ازاد میشود از طرف شهید که خبر بد نمیرسد. ولی ته دلش می سوخت انگار چیزی به او الهام شده بود که قرارش را ربوده بود.عزیز می گفت چرا ملاقات نمی دهند ؟ به او گفتم این نوع برخورد ها با زندانیان سیاسی یک نوع تعزیر یا به زبان ما شکنجه است زمان شاه هم بود یادت هست احسان ، ابوالقاسم زندان بودند بارها ملاقات ممنوع میشدند اما عزیز می گفت تو این زندان رو با زندان زمان شاه یکی میکنی؟ نه این جور نیست این بار طور دیگریست .مادر ریاحی که دو پسرش در زندان بودند دم در زندان را ول نمی کرد مادر رضایی ها وا ی …وای ….اما هنوز زود است .خاوران هنوز در تیول قدرت سال شصتی هاست که هر جمعه صبح خاکش را گلباران می کردند .اعدامی های سال شصت بخشی از خاوران را اباد کرده بودند . هنوز کانال ها نبود . مادر ها خبر های خود را با هم قسمت می کردند و البته در گیری و جارو جنجال با پاسدار ها نمک این ملاقات ها ی صبح جمعه بود .
ساکی از زندان بیرون امد . 8شهریور شد . اب پاکی روی شعله های امید پاشیده شد ایران اتش گرفت .خاوران میسوخت .ساک ها به پرواز درامدند .شهریور خونین رسید. شهریور ساک ها ،شهریور لباسهای خونین ، ساعت های شکسته ، کفش های پاره پاره ،خط های شلاق خون الود روی زیر پیراهن های سفید و همراه با چند خط وصیت نامه ، ساک ها، ساکها شدند تنها پل ارتباطی بین مادران و بچه ها. جمعه اول شهریور بود که مادر ریاحی برای یکی از پسرانش که خبرش را اورده بودند مهمانی گرفت همه را از سر خاک به خانه اش دعوت کرد .فریده و زهرا برای گرفتن ساک رفته بودند .شیون کنان برگشتند با دوتا ساک امدند جعفر را هم اعدام کردند .فریده مانده بود با دو بردر اعدامی شوهر اعدامی برادر شوهر اعدامی . گویا سفره هم رنگ و رویش را باخت.8شهریور رسیده بود . خاوران ابادشد کانال ها پر شد . مادران روی خاک کانال ها مثل ماهی در ماهی تابه جلز و ولز می کردند .مثل مار زخمی به خود می پی چیدند ،به نظر می رسید روی زمین و هوا معلق بودند .بیش از سی سال از ان تاریخ می گذرد ،عزیز نازنین ما مادر اصغر محبوب فوت کرده مادر رضایی ها در راه خانه و خاوران تصادف کرد و فوت کرد مادر های دیگر خاک خاوران را تبدیل به ایینه دق کردند روبروی دیکتاتور ها ،خاوران بزرگ شد گلباران شد عشق اباد شد ،خاوران سال شصتی ها و شصت و هفتی ها . بالاخره بر نتافتند درش را بستند ،جوش دادند .خاوران شد جولانگاه مامور های رنگ و وارنگ از کلانتری ها ولباس شخصی ها ،خاکش را شخم زدند به توبره کشیدند درخت های الکی خشکیده کاشتند که مثلا پارک درست کنند ،بنر های قلابی نصب کردند ،تهدید کردند ،تعهد گرفتند زندان کردند هر کاری که می توانستند انجام دادند تا خاوران را خاموش کنند اما مقاومت و پایداری مادران و خانواده ها کار خودش را کرده بود . تاریخ رقم خورد . اوازه خاوران در سر تاسر جهان پیچید .خاوران شد میعادگاه عاشقان .سمبل ازادی خواهان . بنای رفیع ازادی در برابر دیکتاتورها و جلادان خون اشام . این بنا به تاریخ پیوسته وبا عو عو ی سگان ولگرد گردی بر چهره اش نخواهد نشست .خاوران زنده و جاوید است و تا فریاد ازادی هست خاوران هم خواهد ماند .