گویی در کشور ما حتی یک روز هم نمیتوان فارغ از سیاستی که به ناروا تمام ارکان حیاتمان را تسخیر کرده است، به سر برد.
هر گاه در صدد برمیآیم نکتهای خارج از حوزۀ سیاست روزمره بنویسم، خبری در این حوزه منتشر میشود که باز سرِ قلم را به سوی خود کج میکند! خبرها در این حوزه هم نه خوب است و نه تازه! و مهمترینشان نیز همان صدور یا تأیید احکام زندان برای کنشگران مدنی و سیاسی است که نه میتوان چشم به رویشان بست و نه بیتفاوت از کنارشان گذشت.
طرفه اینکه، پس از اعلام صدور چهار سال حکم زندان برای بهارۀ هدایت ، امروز خبر آمده که حکم سه سال زندان کیوان صمیمی نیز در دادگاه تجدید نظر تأیید شده است.
کیوان اکنون بیش از 70 سال سن دارد. قبل و بعد از انقلاب سالها زندانی کشیده و دو برادرش پیش و پس از انقلاب اعدام شدهاند. اهل هیچ نوع خشونت و تندی و بدخواهی حتی در برابر دشمنانش نیست. کارش عمدتاً مطبوعاتی است و سردبیری مجلۀ ایرانفردا را به عهده دارد. دلیل سه سال محکومیتاش گویا حضوری آرام و مسالمتآمیز و بدون تنش در تجمع اعتراضی جمعی از کارگران است. حال با چه وجدان و منطقی میتوان پذیرفت که او در دهۀ هفتاد زندگیاش دوباره به پشت میلههای زندان بازگردد؟
این پرسش را باید از سید ابراهیم رئیسی کرد که با داعیۀ احیای اعتماد به دستگاه قضایی، سکان هدایت این نهاد را به عهده گرفته است. آیا صدور احکام زندان برای کنشگران مدنی و سیاسی آن هم به دلیل حضور آرام در یک تجمع مسالتآمیز جایی برای جلب اعتماد باقی میگذارد؟
واقعیت این است که در دنیای کنونی جهتگیری “افکار عمومی” سبب اعتبار یک فرد یا نهاد یا دولت میشود و یا آن را از اعتبار میاندازد. افکار عمومی را هم عمدتاً نویسندگان، روشنفکران، هنرمندان و نخبگان فکری جامعه میسازند و جهت میدهند. نمیتوان با علایق و ارزشهای این جماعتها از درِ ستیز در آمد و در عین حال، انتظار جلب اعتماد افکار عمومی را هم داشت.
من همچنان امیدوارم که حکم کیوان و دیگر دوستان به مرحلۀ اجرا نرسد، اما اگر در این وانفسای بیسابقه که زندگی برای بسیاری از مردم از هر جهت تلخ و تیره شده است، برخی نهادها اصرار به ادامۀ روشهای زیانآور گذشتۀ خود داشته باشند، دیگر از ناصحان کاری ساخته نیست.