ارعاب آستانه ای دارد. من فکر میکنم مردم ما، به ویژه کارگران و اقشار کمدرآمد و ستمدیده در مرز عبور از آستانهی ارعاب ایستادهاند. اگر حکومت به ارعاب و ریختن خون ادامه دهد، مردم از این خط عبور خواهند کرد. مطمئنا چنان وضعیتی به نفع هیچکس به ویژه حاکمیت نخواهد بود. حاکمان با رفتارها و تدابیر نادرست مردم را به عبور از آستانهی صبر بزرگ شان وادار نسازند.
این روزها شاهد افزایش موج اعدام در کشور هستیم. هر روز احکام جدیدی مبنی بر اعدام صادر میشوند. در شرایطی که بیماری کرونا زندگی مردم را از جهات گوناگون تحت تاثیر قرار داده و بسیاری از آنان را با مضیقه و دشواری روبر ساخته است، در شرایط بحرانی کنونی که تحریمها زندگی را بر مردم سخت و تنگ کرده است، در شرایطی که حکومت از تامین حداقل زندگی برای سطوح پایین جامعه ناتوان است، در شرایطی که تنگناها ممکن است به شورش های غیرقابل کنترل منجر شود، به راستی هدف از این همه صدور احکام اعدام و اجرای آن چیست؟
از سخنان برخی مسئولان چنین فهمیده میشود که تحلیل حاکمان از آنچه زیر پوست کشور میگذرد، دور از واقعیت نیست و حساسیت وضعیت را درک میکنند. حکومتهای مردمی، عاقل و دوراندیش معمولا در چنین شرایطی حداکثر اهتمام خود را به کار میبرند تا عواطف اجتماعی را تلطیف کرده، اگر نمیتوانند باری اقتصادی از دوش مردم بردارند، بار سنگین روانی جامعه را کاهش دهند و لااقل فضای آرام و بدون تنشی را حاکم سازند. با مردم همراهی و همدردی نموده، تمام داراییها و منابع کشور را به حل بحران و کاهش رنج مردم اختصاص دهند. اما نادر حکومتهایی نیز هستند که در چنین شرایط خطیری اشتباه عمل کرده، برای زمینگیر کردن بیشتر مردم و شورشهای احتمالی به ارعاب میپردازند. چنین حکومتهایی اعتماد به نفس ندارند و میان خود و مردم خندقی عمیق ساختهاند تا دور از مردم، در آن سوی خندق در امان باشند. اینگونه حکومتها حتی در چنین شرایط تعیینکنندهای نیز حاضر نیستند از سیاستهای نادرست خود دست بردارند و به خواستههای مردم نزدیک شوند. مردم از اصرار حاکمان بر اهداف خود و نه مطالبات اولیه ی شهروندان برانگیخته میشوند. حکومت برای حاکمان فرصتی برای تحقق اهداف فردی نیست، بلکه مسئولیتی برای تحقق خواستههای مردم و توزیع عادلانهی ثروتها و منابع عمومی و دفاع از حقوق و اجرای عدالت است. حاکمان جمهوری اسلامی در این شرایط کدام راه را برگزیده و کشور را به کدام سو میبرند؟
به نظر میرسد حاکمان در کشور ما علیرغم تحلیل درست از شرایط، راه حل درست را برنگزیدهاند. من به عنوان یک شهروند ایرانی از آنان این پرسش را دارم : در آبان ۹۸ بنابر قول برخی منابع حکومتی حداقل ۲۳۰ تن کشته شدهاند. در حالیکه هنوز حتی یک نفر به دلیل ارتکاب این قتل ها محاکمه و محکوم نشده، محکوم کردن سه تن از معترضان آبان ماه به اعدام، ولو مرتکب تخریب شده باشند چه توجیهی در پیشگاه عدالت دارد؟
به نظر من صدور اینگونه احکام ناعادلانه جز به وخیمتر شدن اوضاع و برانگیختن مردم نتیجهای ندارد. مردم به راستی حق دارند از اوضاع کشور ناراضی باشند و به آن اعتراض کنند. اگرچه هرگونه اقدامی در اعتراضات توجیهپذیر نیست، اما هرگونه عملکرد حاکمیت نیز در قبال اعتراضات و معترضان قابل قبول نیست. در شرایط بحرانی انتظار خویشتنداری از حکومت بیشتر است تا از مردم. حاکمیت حق ندارد از قدرتی که مردم به آن تفویض کردهاند علیه مردم بهرهبرداری کند و با استفادهی ابزاری از نهادهای قدرت به تهدید و حتی اعدام افرادی بپردازد که مستحق چنین مجازاتی نیستند.
ارعاب آستانه ای دارد. من فکر میکنم مردم ما، به ویژه کارگران و اقشار کمدرآمد و ستمدیده در مرز عبور از آستانهی ارعاب ایستادهاند. اگر حکومت به ارعاب و ریختن خون ادامه دهد، مردم از این خط عبور خواهند کرد. مطمئنا چنان وضعیتی به نفع هیچکس به ویژه حاکمیت نخواهد بود. حاکمان با رفتارها و تدابیر نادرست مردم را به عبور از آستانهی صبر بزرگ شان وادار نسازند.
در شرایط حاضر عاقلانهتر آن است که صدور و اجرای احکام اعدام، بازداشت و زندانی کردن افراد در اوج بیماری کرونا و هر گونه اقدامات تهدیدآمیز دیگر متوقف شود.